ویرجینیا وولف رماننویس، مقالهنویس، منتقد، فمینیست و از زنان برجسته زمان خود بود که رمانهای مهمی خلق کرده است. زندگی وولف فراز و نشیب بسیار داشت اما او از جوانی همواره رویای نویسندگی در سر داشت و به همین دلیل به دنبال استقلال مادی و معنوی بود. وولف در طول زندگی بارها دچار بیماری روانی شد و نهایتاً در سال ۱۹۴۱ به زندگی خود پایان داد. از جمله کتابهای او که به سبب تاثیر شگرف آن در حوزه فمینیسم و نقد مردسالاری بسیار مورد توجه واقع شده است میتوان به “اتاقی از آن خود” که خود معتقد بود تبادلی از پیوند ناگسستنی واقعیت، داستان و حقیقت است، اشاره کرد. کتابی که در آن تاکید میشود تقسیم ثروت و علم بین زن و مرد هرگز برابر نبوده و زنان همواره مورد تبعیض بوده و هستند.
به اعتقاد برخی، نطفهی کتاب اتاقی از آن خود در دو کالج نیوهام و گرتن در سال ۱۹۲۸، طی سخنرانیهای او در این دو کالج که بخشهایی از کتاب را نیز شامل میشوند، بسته شد. موضوع این سخنرانیها یکی از مقالات در دست کار او به نام «زن و داستان» بود. وولف در این سخنرانیها کوشید تا گذشته، حال و آینده زن و داستان را به اختصار بررسی کند و همچنین چارچوب نقد ادبیات زنان را به میان آورد. او در ابتدا مطرح میکند که دلیل تعداد اندک زنان رماننویس به طور کلی ساختار خانه و خانواده است؛ نوشتن در اتاق نشیمن آسان نبوده و نیست. به همین دلیل عنوان مقالهای که وولف در زمان ایراد سخنرانیها مشغول نوشتن آن بود از «زن و داستان» به «اتاقی از آن خود» تغییر پیدا میکند.
کلمهی فمینیست نخستین بار در ۲۷ آوریل ۱۸۹۵ در مجلهی آتِنیوم در نقد کتابی مطرح شد، در تعریف زنی «که قابلیت جنگیدن برای کسب استقلال خود را دارد.» این واژه در بدو ورود به دایرهی لغات، حرکتی افراطی، سنتستیز و دردسرآفرین را تداعی میکرد و در نتیجه زنانی که با این حرکت و با این کلمه شناخته میشدند بلافاصله در اقلیتی محکوم قرار میگرفتند. وولف و با اندکی فاصله دوبوار انقلابی را آغاز میکنند که زنان منتقد، متفکر و نظریهپرداز پس از این دو آن را به ثمر میرسانند. این انقلاب که نقد فمینیستی نام دارد، بررسی و شناخت تاریخی و اجتماعی حرکت زن است به منزلهی یک جریان فکری موجه در تضاد با گفتمانهای غالب مردمَدار، و نشان دادن حضور نادیده گرفته شدهی زن و نقطهنظر پنهان و حذف شدهی او که که لاجرم اعتبار تمامی دانش مردمَدار را از رسمیت مطلق میاندازد.
رابطهی وولف و کتاب او، اتاقی از آن خود، با نقد فمینیستی رابطهای کاملا دو سویه است. وولف از یک طرف نقد فمینیستی را تعریف میکند و به آن شکل میدهد و، از طرف دیگر، نقد فمینیستی وولف را در مقام نویسندهای فمینیست از نو تعریف میکند. وولف در کتاب خود با تکیه بر سخنرانیهایش، زنان قلم به دست را تشویق به نوشتن و انتشار آن نوشتهها میکند و توصیه میکند زنان نباید سعی کنند تا خود را با معیارهای ادبی متداول، که به احتمال قوی مردانه است، منطبق کنند. بلکه باید معیارهای دیگری از آن خود فراهم کنند؛ باید زبان را بازسازی کنند تا سیّالتر شود و قابلیت آن را داشته باشد که با ظرفیت بیشتری به کار گرفته شود.
قابل ذکر است اگرچه مقالهی «زن و داستان» و کتاب اتاقی از آن خود موضوع واحدی را دنبال میکنند و به نتایج مشابهی میرسند، تفاوتهای بسیاری با هم دارند. فارغ از آنکه آنچه در کتاب قابل بسط است در مقاله امکان بسط ندارد، تفاوت اصلی این دو نوشته فضایی است که دو راوی از دو دیدگاه متفاوت ایجاد میکنند. دیدگاه اول دیدگاه مقالهنویس وابسته به سنت، جدی و آکادمیک است که بحث خود را با به کار گرفتن روش استدلالی رایج آغاز میکند. دلیل و برهان میآورد، بر واقعیات تکیه میکند و نتیجهگیری میکند. دیدگاه دوم، که دیدگاه کتاب اتاقی از آن خود است، دیدگاه مقالهنویس خلاق، نوآور و اهل طنز است که با طعنه و ترفند سنت را به بازی میگیرد، مخاطب را همدست خود میکند، و واقعیت را با خیال میآمیزد تا استدلال خود را به موثرترین شیوهی ممکن ارائه دهد.
بررسی اتاقی از آن خود در ژانر ادبی مقاله از اهمیت آن به عنوان یک متن فمینیستی نمیکاهد، بلکه، به عکس، یادآور میشود که موفقیت این نوشته، با توجه به موضوع حساس و بحثبرانگیز جنسیت خصوصا در اوایل قرن بیستم، حاکی از مهارت نویسندهای است که قادر است مرزهای تعریف شده و تثبیت شده را در هم بشکند و اصول نگارشی را از نو و مطابق با اهداف خود بازآفرینی کند.
وولف اتاقی از آن خود را با «امّا» آغاز میکند، یعنی از وسط بحث، و موضوع را از نقطهنظر خواننده و نقد او شروع میکند؛ به عبارتی خواننده را مقدم بر خود قرار میدهد. او اعتبار سنت مقالهنویسی را، که در زمان وولف بسیار مردانه بود، به چالش میکشاند و اعتبار خود را از شناخت و آگاهی نسبت به تجربیات و احساسات فردی به دست میآورد. راویای که او خلق میکند فارغ از نویسنده و پنهان و بی نام و نشان اما موجودیتی به رسمیت شناخته شده دارند. وولف با این کار فضای صمیمیای با مخاطب برقرار کرد و توانست از همدرد چیزی شبیه به دوستی صمیمی بسازد.
رابطهی وولف با نقد فمینیستی رابطهای پرفراز و نشیب بوده است. از یک طرف، چارچوب اصلی نقد فمینیستی تا حد قابل توجهی نتیجهی فعالیتهای مستمر وولف در این حوزه و، علیالخصوص، تألیف کتاب اتاقی از آن خود است و از طرف دیگر، با شکلگیری نقد فمینیستی تفکر و استدلال مولف نیز به چالش کشیده میشود و مورد نقد قرار میگیرد.
نقد فمینیستی دههی ۱۹۷۰ دو مشکل اساسی با وولف در کتاب اتاقی از آن خود شناسایی میکند. نخست اینکه وولف از طبقهی مرفه و روشنفکر، و در نتیجه نخبهگراست. به کلام دیگر، وولف به عامهی زنان توجه نمیکند و توجهاش معطوف به زن نابغه، زن نویسنده و زن هنرمند است. دوم اینکه در بخشی از کتاب که در آن به مفهوم دوجنسی بودن هنرمند میپردازد، زن و مردی را ترسیم میکند که باهم سوار تاکسی میشوند که به عبارتی میتواند نشان از برابری زن و مرد در برابر جامعه باشد و همین مسئله با بخشهای دیگر کتاب که بر تفاوت زن و بیگانگی او با نظام حاکم اشاره دارد، در تضاد است.