نگاهی به طرح جمع‌آوری و انتقال بازارهای هفتگی در لنگرود؛

وقتی سرنا را از سر گشاد می‌نوازیم

46

جمع‌آوری بازارهای هفتگی در شهر لنگرود و انتقال آن‌ به پارک‌بازار توسط شهرداری، به جنجال این روزهای شهر لنگرود تبدیل شده‌است. این طرح از یک سو با اعتراض شهروندان و نارضایتی عمومی مواجه شده و از سوی دیگر موافقان و رضایت کسبه‌ای که در مناطق مورد نظر مغازه دارند، به همراه داشته است.

 

بازار روز لنگرود تا همین سال‌های گذشته، از چنان شهرت و رونقی برخوردار بود که هر هفته افراد زیادی را از شهسوار تا رشت میزبانی می‌کرد. اکنون با اراده شهرداری به مکانی ثابت در حاشیه پارک لنگرود انتقال داده شده که پیش‌ از این جهت ساماندهی دستفروشان خیابانی ایجاد شده بود. با توجه به اختلاف‌نظرهای گسترده درباره این طرح، بد نیست به چند و چون آن، ضرورت، نحوه اجرا و پیامدهای آن نگاهی بیاندازیم.

 

بازارهای هفتگی: میراثی کهن با کارکردهای چندگانه

بازارهای هفتگی یا بازار روز، پدیده‌ای اجتماعی-اقتصادی با پیشینه‌ای طولانی هستند. در سفرنامه‌هایی مانند سفرنامه رابینو، به برپایی این بازارها در شهرها و اطراف کاروانسراها اشاره بسیار شده است. این بازارها، به‌رغم گذشت سالیان بسیار، هنوز در بسیاری از شهرها، به‌ویژه در گیلان، پابرجا هستند و می‌توان آن‌ها را یکی‌ از کهن‌ترین میراث اقتصادی-فرهنگی منطقه برشمرد.

 

بازارهای محلی در گیلان در مقایسه با مفهوم بازار در شکل عام آن، تا حدودی متفاوت است. در گیلان، بازارهای هفتگی دارای پراکندگی جغرافیایی و زمانی خاصی هستند که از شرق تا غرب این استان گسترده شده‌اند. این پراکندگی، شبکه‌ای پیوسته از بازارها را ایجاد کرده که مناسبات اقتصادی و اجتماعی بین شهرها و روستاها را به هم پیوند می‌دهند. برخی شهرها مانند پیربازار یا شنبه‌بازار، اساساً به‌دلیل برپایی همین بازارها شکل گرفته‌اند.

 

در طول زمان، کارکرد این بازارها صرفا یک کارکرد اقتصادی نبوده؛ بلکه نقش اجتماعی آن‌ها نیز بسیار پررنگ بوده‌است. باوجوداینکه بازارهای هفتگی محل ارائه محصولات کشاورزی، صنایع دستی و دامی بودند، اما در عین حال، فضایی برای دید و بازدید، تبادل اطلاعات و تجربه، تقویت تعاملات  و مناسبات اجتماعی، حفظ سنت‌ها و همچنین تقویت پیوندهای محلی محسوب می‌شدند.

 

کارکرد بازار روز در لنگرود، شباهت بسیاری به یک فستیوال هفتگی دارد که برای خرید مجبورید با پای پیاده در سطح شهر و در بافت‌های سنتی‌تر قدم بزنید و نمود فرهنگ گیلان و روح زندگی را تجربه کنید. این ویژگی‌ها را نمی‌توان با انتقال بازار به یک مکان متمرکز حفظ کرد.

 

این بازارها محل تلاقی شیوه‌های زیست دهقانی حاکم برجلگه و زیست دامداری حاکم بر ییلاقات در منطقه بوده و نقش مهمی در حفظ فرهنگ محلی ایفا کرده‌است. بنابراین بازار روز بخشی از هویت فرهنگی  نهادینه شده در رگ‌های شهر است و حذف کردن آن به هر شکلی یا تغییر دادن شکل ماهوی آن، می‌تواند موجب خدشه وارد کردن به جریان اقتصادی، زیست بومی، هویت فرهنگی و انگاره‌های قومی ما شود.

 

وقتی پتانسیل شهر را تبدیل به سد معبر می‌کنیم

به نظر می‌رسد شهرداری لنگرود در اجرای این طرح کمی شتاب‌زده عمل کرده و نگاه درستی به مفهوم بازار محلی ندارد. هرچند ساماندهی دستفروشان و کاهش سد معبر از اقدامات مثبت شهرداری بوده، اما انتقال بازارهای هفتگی به پارک‌بازار بدون در نظر گرفتن ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن، به نظر میرسد تصمیمی عجولانه باشد.

 

این نکته نوع نگاه سیاست‌گذاران شهری در راس آن اعضای شورا و شهردار را نسبت به مفهوم بازار روز نشان می‌دهد. و نکته حایزاهمیت در اینجاست که ما نباید به بازار روز و دستفروشان محلی به مثابه سد معبر بنگریم.

 

بازار محلی نه تنها مقوله‌ای جدا از دستفروشان خیابانی و آلودگی بصری است، بلکه جلوه‌های زیبایی از انگاره‌های فرهنگی ما بشمار می‌رود. ساماندهی بازار محلی نباید به معنای پاک کردن صورت مسئله و تغییر شکل هویتی آن باشد بلکه با نگاهی هوشمندانه‌تر می‌توان بازار هفتگی را به عنوان یک ویژگی فرهنگی مهم دید که ظرفیت‌های بالقوه‌ی بسیاری در زمینه گردشگری و بسیاری از حوزه‌های دیگر دارد.

کارکرد بازار روز در لنگرود، شباهت بسیاری به یک فستیوال هفتگی دارد که برای خرید مجبورید با پای پیاده در سطح شهر و در بافت‌های سنتی‌تر قدم بزنید و ساعاتی دور از هرگونه ماشین و زندگی ماشینی، نمود فرهنگ گیلان و روح زندگی را از لباس دستفروشان گرفته تا شیوه مراودات آنها با مشتریان تجربه کنید. این ویژگی‌ها را نمی‌توان با انتقال بازار به یک مکان متمرکز حفظ کرد.

 

بازار روز یا زور بازار

توسعه شهری مستلزم نگاهی همه‌جانبه و مشارکت شهروندان است. هرچند هدف شهردار جوان و اعضای شورای لنگرود چیزی جز توسعه نیست اما باید به این نکته توجه کرد که توسعه یک مفهوم اجتماعی است و بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف یک طرح و پیامدهای آن بر حوزه‌های مختلف، امر توسعه به عامل ضد توسعه تبدیل خواهد شد. نمی‌شود بخاطر رضایت تعدادی از مغازه‌داران در سطح شهر، شیوه‌ی مناسبات اقتصادی و فرهنگی یک جامعه را یک شبه دستخوش تغییر کرد.

 

توسعه‌پایدار، مستلزم نگاهی توسعه‌مند است

تا زمانیکه توسعه‌مندی در نحوه سیاست‌های شهری دیده نشود، نمی‌توان از شهروندان انتظار دغدغه توسعه و نگاه توسعه‌مند داشت. با تاکید بر اهمیت این نکته که توسعه یک امر فی‌ذاته اجتماعی است؛ بنابراین باید از پایین به بالا اتفاق بیفتد.

 

نمی‌شود توسعه را با توسل به زور و کمک گرفتن از نیروی انتظامی حاکم کرد. با توجه به اینکه چنین طرحی مستقیم بر روی زندگی بسیاری از شهروندان تاثیر مستقیم داشته؛ بد نبود اگر شهرداری می‌توانست با برگزاری نظرسنجی‌های عمومی و مشورت با کارشناسان، طرحی ارائه دهد که منافع همه ذی‌نفعان را تأمین کند.

 

اگر قرار باشد کاسبان بازارهای هفتگی، به پارک بازار کوچ کنند باید توجیه شوند که ضرورت این طرح چیست و منفعت آنها و شهروندان کجای این طرح تعریف شده است.

 

وگرنه اگر قرار باشد بعد از قرن‌ها یک روز صبح بیایند تا بساطشان را پهن کنند اما با ماموران نیروی انتظامی مواجه شوند، نه تنها توسعه‌ای اتفاق نخواهد افتاد بلکه تنها به تقابل بین شهروندان و نهادهای شهری دامن می‌زند و اعتماد عمومی را تضعیف می‌کند.

 

وقتی توسعه به عامل ضدتوسعه تبدیل می‌شود

دغدغه شهرداری و شورا جهت ساماندهی به شهر و ایجاد بستر مناسب برای پیاده‌سازی توسعه، اتفاقا جای خرسندی و تقدیر دارد اما متاسفانه همانطور که اشاره شد، نگاه ما نسبت به مفهوم توسعه و محرک‌های آن تاحدودی اشتباه و از بالا به پایین است.

 

به نظر می‌رسد ما بدیهیات و مقدمات را فراموش کرده‌ایم و میخواهیم سرنا را از دهان گشادش بنوازیم. اگر فقط در سطح شهر تردد کنید و وضع جاده‌ها و آسفالت را در تمام سطح شهر ببینید، چیزی جز شرمندگی و خجالت باقی نمی‌ماند. چطور می‌شود قیمت مسکن در یک منطقه متری ۶۰_۷۰ میلیون باشد اما حتی یک متر مربع جاده سالم درآن پیدا نشود.

 

چطور می‌شود کمربندی را به خارج شهر برد و بخش زیادی از کاسبان شهر را از نعمت مسافر بی‌بهره کرد؛ بی‌آنکه کوچکترین جذابیتی برای حضور مسافران در شهر ایجاد کرده‌باشیم. نابسامانی شهر لنگرود و توسعه نامتوازن، نه بخاطر بازار روز بلکه محصول رها کردن ظرفیت‌های شهر و نگاه سلیقه‌ای مدیران است.

 

چطور می‌شود کمربندی را به خارج شهر برد و بخش زیادی از کاسبان شهر را از نعمت مسافر بی‌بهره کرد؛ بی‌آنکه کوچکترین جذابیتی برای حضور مسافران در شهر ایجاد کرده‌باشیم. نابسامانی شهر لنگرود و توسعه نامتوازن، نه بخاطر بازار روز بلکه محصول رها کردن ظرفیت‌های شهر و نگاه سلیقه‌ای مدیران است.

 

درحالیکه طی دو دهه گذشته، شاهد کوچک‌ترین تغییر یا توجهی نسبت به ظرفیت‌های موجود نبوده‌ایم: مثل بلوار شهید عبدالکریمی یا بلوار میدان قرقاول به سمت میدان املاکی یا تخریب بافت سنتی حاشیه پل‌خشتی و رها کردن آن طی دو دهه گذشته و همچنین تخریب خانه‌های میراثی که بخش مهمی از تاریخ و هویت هر شهری محسوب می‌شوند…

 

نکته حایزاهمیت این است که نمی‌شود دلایل و عوامل نابسامانی و عدم توسعه شهر را به بازار محلی و کاسبان آن ربط داد و تمام کاستی‌ها را متوجه آنها کرد. نمی‌توان در میان صدها عامل آلودگی بصری از شیوه شهرسازی و معماری ساختمان‌ها گرفته تا تیربرق‌های وسط خیابان، تابلوی سردر مغازه‌ها، بنرهای مختلف تقدیر و تشکر از مسئولان و حتی صدور پروانه تجاری در کوچه پس‌کوچه‌های شهر بدون در نظر گرفتن فضای پیاده یا پارک، دیوار کوتاه‌تری از  بازار روز پیدا نکرد.

 

با پاک کردن صورت مسأله وضعیت شهر هیچ تغییری نخواهد کرد بلکه در این شرایط اقتصادی سخت، مشکلاتی بر انبوه مشکلات گذشته افزوده می‌شود. مشکل عدم توسعه شهرها، نداشتن نگاه توسعه‌مند است.

 

نگاهی که بداند این نهضت تنها از پایین اتفاق خواهد افتاد؛ درست از کف خیابان، درست از آسفالت. شهروند باید توسعه را حس کند تا باوری توسعه‌مند پیدا کند. تا درک کند صلاح شهر فارغ از صلاح خودش نیست و صلاح خودش فارغ از صلاح شهر. که این مهم جز بازتاب عملکرد مدیران نخواهد بود.

نظرات بسته شده است.