وقتی همه چیز نمادین می‌شود

جای خالی سرمایه‌های اجتماعی؛

17

از زمانی که در سبزکاران شروع به فعالیت کردم، حدود ۲۰ سال پیش همواره در ذیل پروژه بزرگ درختانی برای آینده، هر ساله با فراخوانی بزرگ از همشهریان، کوهنوردان، دانشجویان و علاقه‌مندان دعوت به شرکت در برنامه‌های نهالکاری می‌کردیم.

 

همواره در تلاش بودیم شهروندان را با مسولیت اجتماعی خود در قبال طبیعت آشنا کنیم. برنامه‌های آموزشی برای آشنایی با درختان و درختچه‌ها و کلا جنگل‌های هیرکانی، روش کاشت درست نهال و حفاظت از آن داشته باشیم.

 

همواره تلاش می‌کردیم که در مناطق جنگلی مخروبه یا مکان‌هایی که آتش‌سوزی شده بود، نهال کاشته شود. به همین دلیل  اغلب با منابع طبیعی به نهالکاری می‌رفتیم. مساله اصلی اینجاست در تمام سال‌هایی که با منابع طبیعی به نهالکاری رفتیم، نرخ تبدیل نهال‌ها به درخت کمتر از ۳ درصد و موضوع حفاظت بسیار کمرنگ بود. زیرا ما در کشورمان تقریبا ۱۲/۱ استاندارد جهانی قرق‌بان داریم و در آن سال‌ها نمی‌دانستیم چنین مشکلی وجود دارد.

 

وقتی برای سر زدن به نهال‌های کاشته رفتیم، اثری از آنها نبود. پس از چند سال از تکرار این رخداد مفهوم کلمه نمادین که همواره بر زبان کارشناسان منابع طبیعی بود دریافتیم. این کلمه تقریبا تا امروز که مساله کاشت یک میلیارد نهال در میان است باز کم و بیش به گوش می‌رسد. هر چند مساله احیا و حفاظت نسبت به قبل جدی‌تر شده است.

 

البته این فقط مربوط به سازمان منابع طبیعی نیست گویی در اغلب سازمان‌ها و نهادهای دیگر نیز این کلمه به گوش می‌خورد. در بنیاد مسکن که ابتدا ساختمان‌های غول‌پیکر بدون مجوز ساخته می‌شود و سپس معمار یا صاحب‌خانه بدنبال مجوز است. یا بانک‌هایی که برای دادن وام به مردم معمولی آنقدر سخت می‌گیرند که طرف پشیمان می‌شود، اما به نزدیکان خود وام‌های میلیاردی می‌دهند و یا محیط‌زیست که در عین تصویب قانون ممنوعیت شکار، خنثی عمل می‌کند و با وجود کشته شدن تعداد زیادی از پرندگان تالابی و مطالبات دوستداران طبیعت گویی گوشش گرفته است.

 

علاوه بر حوزه محیط‌زیست در بقیه سازمان‌ها نیز کم و بیش این اتفاق رخ می‌دهد. ریشه تمام مشکلات کشور ما در بخش‌های مختلف، نمادین بودن و جدی نگرفتن کارهاست. در حوزه جنگل و احیای جنگل، در صورتی پروژه‌های احیایی به موقفیت می‌رسد که نمادین‌گرایی و رفع مسولیت به هر قیمتی را کنار بگذاریم و ابتدا ضمن شناخت و مشخص کردن مشکلات و نیازمندی‌های منطقه و در ارتباط با جامعه محلی بتوانیم با مشارکت آنها این مسیر را طی کنیم.

 

چند روز قبل نیزکه به بهانه روز رشت در شهرداری حضور پیدا کردم. متوجه حصارکشی اطراف حوض بزرگ و آب نمای شهرداری شدم. جایی که شب‌ها تعداد زیادی از شهروندان دور حوض نشسته و با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردند و فضای شادی در آن بخش دیده می‌شد. یا زمانی که خبر گروگانگیری خانواده ۹ نفردر فضای مجازی پخش شد کمتر همدلی با آسیب‌دیدگان حادثه دیده انجام شد و نظرها مملو بود از بد و بیراه‌های رخ داده و سوتفاهم‌ها و تفسیرهای مختلف که بماند کدام درست و کدام اشتباه بود.

 

متاسفانه این الفاظ و اظهارنظرها در اقشار تحصیلکرده و کسانی که در دل اجتماع نیز مشغول فعالیت هستند، نیز دیده می‌شود و همچنان ادامه دارد و ذهن مردم را در همدلی و اعتماد و همراهی با چنین رخدادهایی منحرف می‌کند.

 

اما اگر خوب به همه این موارد دقت کنیم و آنها را کنار هم قرار دهیم، کم نیست از این اتفاقات و نگاه‌های سطحی و کم اعتمادی و گسیختگی که همه می‌تواند ریشه در نبود سرمایه اجتماعی از یک سو، جزیی دیدن هر اتفاق و پروسه و تعمیم ندادن آن به کل، عدم توجه جمعی به اثرگذاری و اثرپذیری رخدادها نسبت به هم و نیز پیوسته ندیدن رخدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و محیط‌زیستی و ارتباط و اثرگذاری هر کدام بر یکدیگر و بر زندگی ما داشته باشد.

 

اگر در سال‌هایی که نیروهای داوطلب بسیار بیشتر بود و به مشارکت در کاشت نهال و فعالیت‌های جمعی بیشتر، طرحی برای اینکار نوشته می‌شد و منابع طبیعی به آن به چشم یک پروسه احیایی در بلند مدت نگاه می‌کرد و بجای هزینه در بخش‌های دیگر که شاید خروجی کمتری داشت، روی افزایش تعداد قرق‌بانهای محلی و مردمی که با هزینه کمتر نیز همراه بود متمرکز می‌شد، می‌توانست ضمن خرید اعتماد و محکم کردن پیوند خود با گروه‌های مردمی و نیز ngoها و کاهش تعارض با مردم محلی، پروسه احیا و حفاظت از جنگل‌های طبیعی خود را بهتر پیش ببرد.

 

یا اگر تعامل شهرداری با منابع طبیعی و فضای سبزی شهری بیشتر بود و مردم را نیز در زیباسازی مبلمان شهری دخالت می‌دادند و از آنها مشارکت و نظرخواهی می‌طلبیدند، چقدر پیوندهای تصمیم‌گیران و ذی نفعان و گروه‌های مردمی افزایش پیدا می‌کرد و در عین حال در افزایش سرمایه اجتماعی اثرگذار بود.

 

به عنوان مثال سرای محلات اگر از رونق نمی‌افتاد می‌توانست یک شروع خوب برای این پیوندها باشد. محلی برای گفت‌وگو، تعامل، نوآوری و ایجاد معیشت پایدار و افزایش تاب‌آوری در شهروندان به واسطه پیوندهای اجتماعی محکم، بهبود شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نیز محیطزیستی محلات و بهره‌گیری از ظرفیت و پتانسیل‌های آنها.

 

اکنون دیگر زمانی برای کارهای نمادین، نگاه جدا و تفکیکی سازمان‌ها، نهادها، برنامه‌ها و طرح‌های آسیب زننده بر پیکر استانمان نداریم. اکنون به بهره‌مندی از ظرفیت مدیران شهری کارآمد که تجربه و دانش خود را در حوزه‌های مختلف در استان پس داده‌اند و به همه زیر و بم مشکلات و نیازمندی‌های استان و شهرهای‌مان واقف هستند نیازمندیم تا بستر‌سازی‌های درست انجام شود.

نظرات بسته شده است.