«پوست» برادران ارک نمونهای شگفت در تاریخ فیلم ژانر ایرانی و به خصوص وحشت است.همهچیزش به جا، دور از مبالغه و افراط، غیر کلیشهای و به طرز خوشایندی بومی است. آراز پیر پسر دباغی است که به حرفه کیف دوزی مشغول شده و باید پوست شیری که به باور مردمان آن منطقه نماد یاور خیر است و در مراسمی آیینی، «سید» رقیب او و فردی که معشوقش «مارال» را از او ربوده میپوشد، تعمیر کند.
به زعم او مادرش، که پیرزنی جادو پیشه و حسود است و از همان ابتدا میفهمیم سعادت خودش را به آینده فرزندش ترجیح میدهد، رابطه آن دو را نفرین کرده و از طرفی مارال هم زن جوانی است که در جایگاهی ابزاری میان این دو رقیب گیر افتاده است.
حال اتفاقاتی افتاده و نیروی شریر ماجرا علیه پیرزن و خواستههای بی انتهایش شوریده و با ضعیف کردن پیرزن و برگرداندن مارال به آراز قصد انتقام گرفتن از او را دارد. آراز برای نجات مادر و بهبود وضعیتش به فردی کاردان پناه میبرد ولی پس از دانستن راه نجات بین دوراهی نجات مادر یا وصال محبوب گیر میافتد.
فیلم علاوه بر نگاهی فرویدی به مثلث مادر، پسر و معشوقه که در فیلمهای ژانر ایرانی کم سابقه است و پرداختن به مسئله انقیاد زنان در قالب مثلث آراز، مارال و سید، یا دوگانه مادر و هوویش«عصمت»؛ جسارتهای دیگری نیز به خرج داده. علاوه بر استفاده از بازیگران آماتور که حواس ما را از بازی و اصل روایت پرت نمیکنند، در همان ابتدای امر خرق عادتی رخ میدهد و ابهت غیبت با یک لانگ شات از موجود شریر داستان از بین میرود.
با اینحال هراس از شر کم نمیشود و با استفاده از تعلیق به عنوان بزرگترین ابزار القای ترس، فیلم را پیش میرود. بهرهگیری از عناصر بومی لوث نشده و همین، نقطه قوت داستان است خصوصا که عرضه فیلم با زیرنویس و نه دوبله یا غیره توانسته جنبهای غریب(اگزوتیک) ایجاد کند و در عین حال نگاهی انتقادی به رفتار ما با مسائلی چون محیط زیست هم داشته(توجه کنید که وضعیت شریر داستان با جنگل، درخت و ریشههایش گره خورده).
«پوست» البته از سینمای جهان هم وام گرفته و چون نیک بنگریم شباهتهایی با آثاری چون جادوگر(Witch) رابرت اگرز و فیلمهای سینمای اسکاندیناوی، که با محیط برفی و سرد فضای فیلم قرابت دارند، در آن دیده میشود. از دیگر نکات درخشان فیلم استفاده از زنبورک است. سازی نعلی شکل که نامرتبط با شریر داستان نیست و به عنوان یکی از کهنترین سازهای تاریخ و مشترک بین فرهنگها و ملل گوناگون ارتباط دیرینهای با آیینهای شمنی و جادو باوری دارد و موسیقی فیلم را هم جادویی کرده.
طراحی صحنه و به خصوص طراحی پوشش ها با وضعیت زیست شخصیتها همخوانی دارد و از طرفی عدم استفاده از جلوههای ویژه و تکیه بر گریم توانسته موجود شرور را طبیعیتر نشان دهد.
استفاده از شخصیت «عاشیق» (نوازنده آذری) هم به عنوان راوی داستان جنبه افسانهای و در عین حال فولکلوریک اثر را تقویت کرده و اگر بخواهیم این احتمال که از صحنه ابتدایی روایت عشق آراز به مارال، داستان صرفا در ذهن عاشیق میگذرد نادیده نگیریم باید گفت که ایدهای بسیار خلاقانه بود.
کلام آخر اینکه امیدوارم این فیلم نقطه عطفی در تاریخ این ژانر باشد و بالاخره سینمای وحشت در ایران از رکود بیرون آید.