پیچیدگی اجتماعی – فرهنگی و فروپاشی سرزمین گیلان

2 662

با مطالعه مقاله تامل برانگیز ” صدای پای فقر“، فکر کردم ابعاد ماجرایی که با آن مواجه‌ایم تا چه اندازه می‌تواند پیچیده و بزرگ باشد.

مهاجرت فرآیندی انتخابی است که با خصوصیات اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و جمعیتی مشخص در افراد تاثیر می‌گذارد، و نفوذ نسبی عوامل اقتصادی و غیراقتصادی نه تنها ممکن است بین کشورها و مناطق، بلکه حتی در داخل مناطق و جمعیت‌های جغرافیایی مشخص متفاوت باشد؛ ولی عموما مکانیسم مهاجرت دارای نیرویی دو جانبه است و معلول جذب و دفع عوامل اقتصادی و اجتماعی است.

در حال حاضر ۷۰ درصد جمعیت ایران در شهرها زندگی می‌کنند که این آمار، آمار مناسبی نیست؛ چون مسیر آبادانی شهرها از روستاها می‌گذرد و اگر روستاها آباد نشوند، شهرها نیز نمی‌توانند به خوبی مسیر توسعه و آبادانی را طی کنند.

با توجه به پروژه سه ساله موسسه سبزکاران در پژوهش میدانی نسبت به فروش اراضی روستاهای گیلان، میزان خرید و فروش زمین بسیار بیش‌تر از آن چیزی است که آمارهای رسمی نشان می‌دهد. از سوی دیگر با توجه به این که شواهد و بررسی‌های اندیشمندان حوضه آب نشان می‌دهد که حداکثر تا ۱۵ سال آینده با توجه به تغییرات اقلیمی، بحران آب در ایران نمایش اصلی خود را نشان خواهد داد و با موج گسترده مهاجرت روبرو خواهیم شد که از دشت مرکزی و شرق و غرب کشور برای زندگی به شمال خواهند آمد.

امروزه توسعه شهرها و گسترش صنایع در رشته‌های گوناگون که خدمات مربوط به آن‌ها را نیز پدید آورده، همچنین برقراری ابزار جدید و تکنیک‌های نو تولید زراعی در روستاها، زمینه‌ای را ایجاد نموده که از یک طرف نیاز شهر به نیروی انسانی بیش‌تر مطرح و از طرف دیگر تمرکز بی‌حاصل و بی‌ثمر همین نیرو را در روستا پدید آورده است. با بوجود چنین حالتی است که با مساله مهاجرت روبرو خواهیم بود و حال اگر تعادلی بین این دو متغیر دفع از روستا و جذب در شهر بوجود نیاید، مسلم است که با مشکلات فراوان هم در روستاها و بخش کشاورزی و هم در شهرها روبرو خواهیم شد و امروزه اغلب کشورهای جهان سوم از این شرایط و پیامدهای آن رنج می‌برند. پس باید گفت عمدتا تفاوت در کارکردها، خدمات و زمینه‌های اشتغال و درآمد در شهر و روستا و تفاوت‌های منطقه‌ای از جمله مهم‌ترین علل مهاجرت‌های روستا ـ شهری بوده که بدنبال آن گسترش بی‌رویه شهری به لحاظ فیزیکی و جمعیتی و نابسامانی‌های اقتصادی، اجتماعی، ناشی از آن و نیز گسترش محلات حاشیه‌نشین بخصوص در شهرهای بزرگ از جمله عمده‌ترین پیامدهای مهاجرتی بر شهرها هستند.

در کشورهای در حال توسعه مهاجرت روستاییان به جوامع شهری در حقیقت انتقال فقر روستاها به شهرها است. این مهاجرت‌ها مسایل و دشواری‌هایی را به بار می‌آورند که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

اشتغال کاذب، فریبندگی و جاذبه‌های کاذب شهرها موجب فزونی مهاجرت‌های بی‌رویه روستاییان به شهرهای بزرگ، بخصوص شهرهای مرکزی استان‌ها یا مرکز کشور می‌شود؛

مهاجران و روستاییان که بدون برنامه‌ریزی قبلی به شهرها هجوم می‌آورند، با بیکاری نامحدود مواجه شده، ناچار به کارهای غیرقانونی و ضد اجتماعی چون خرید و فروش مواد مخدر، واسطه‌گری و دلالی و امثال آن تن در می‌دهند و درنتیجه موجب اشاعه اعتیاد و توزیع مواد مخدر می‌شوند؛

روستاییانی که به فرهنگ و زندگی ساده خود پشت پا زده، به نقاط شهری روی می‌آورند، به خاطر نامتجانس بودن با شیوه زندگی شهری، هویت خود را کم و بیش از دست می‌دهند و در محیط‌های نامانوس شهری مرتکب جرم می‌شوند؛

در چند دهد گذشته، وابستگی به روستا و انتساب به ده، نوعی ضدارزش محسوب می‌شد و نوعی تحقیر اجتماعی را به دنبال داشت، تا جایی که واژه دهاتی در اکثر موارد نوعی توهین به حساب می‌آمد. بی‌شک، در چنین فرهنگی، فرار از زندگی روستایی و پناه بردن به شهر، به خودی خود ارزشمند و مطلوب تلقی می‌شود.

مساله فروش زمین، سرمایه اندک زمین‌داران گیلک موضوعی پوشیده نیست. بنظر من و نتایج حاصل از سال‌ها کار میدانی در روستاهای ایران مرا به این نتیجه رسانده است که فقر و نبود ادوات کشاورزی مدرن دلیل اصلی خروج نسل نو از روستا نبوده و این یک معادله چند وجهی زاییده از سیستم دانشی ماست.

بسیاری از جوانان بخصوص در روستاهای گیلان، از سطح تحصیلاتی برخوردار هستند و این جوانان در همین مدارس کشور درس خوانده‌ و بزرگ شده همین سیستم هستند، در این سیستم ارزش‌گذاری برای تولید بخصوص کشاورزی از اهمیت بسیار پایینی برخوردار است یعنی هیچوقت ما را تشویق نکرده‌اند که شغل کشاورزی را انتخاب کنیم، در نتیجه نه نسل جدید و نه خانواده‌ها دوست ندارند که فرزندان‌شان به کشاورزی بپردازد.

از سوی دیگر کشاورزان بدلایل مختلفی که در این مجال کوتاه، فضای گفتن آن نیست، همواره بخشی از درآمد خود را از قبل توسط دلالان یا حتی کارخانه‌های برنجکوبی دریافت کرده و بقولی پیش خور کرده‌اند، که این خود سبب بدهکار شدن، کاهش درآمد و … می‌شود.

سن مهاجرت معمولا بین ۱۵ تا ۳۰ سال است و در صورت ادامه این روند، تعداد افراد کهنسال در روستاها افزایش می‌یابد که خود کشاورزی و خدمات‌دهی به روستا را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

نبود زیرساخت‌های مناسب در روستاها از جمله جاده، مدرسه، اشتیاق روستاییان به آموزش فرزندان در مقاطع بالاتر، چشم و هم‌چشمی و وجود امکانات اجتماعی از جمله سالن‌های ورزشی و مکان‌های تفریحی در شهرها از عوامل اجتماعی مهاجرت هستند؛ بیش‌تر روستاهایی که آمار فراوانی در زمینه مهاجرت دارند در چند کیلومتری شهرها قرار گرفته‌اند و اهالی این روستاها برای دستیابی به امکانات بیش‌تر، شغل مناسب و درآمد پایدار به شهرها مهاجرت می‌کنند. ادامه این رویه موجب خالی شدن برخی روستاها از جمعیت جوان و نیروی کار می‌شود و بیشتر منابع طبیعی و اراضی کشاورزی و باغی بدون استفاده رها خواهد شد. در نتیجه شاهد کمبودهایی در زمینه تولید محصولات روستایی در زمان کوتاهی خواهیم بود.

مهاجرت به دلیل ماهیت پیچیده و بین رشته‌ای آن، ابعاد مختلفی دارد و بسته به آن که از چه منظری به این پدیده نگاه کنیم، ابعاد مختلفی نیز پیدا می‌کند، بنابراین لازم است تا قبل هجوم گسترده، تیمی متنوع از متخصصان این مساله را بررسی و بدون انکار ابعاد مختلف برنامه‌ای درخور

طراحی نمایند.

2 نظرات
  1. هادی می گوید

    سلام ، ضمن تشکر از متن بسیار خوب و تاثیر گذارتان
    باید دقیقا بررسی شو.د که چرا روستا زادگان تمایلی به کار کشاورزی ندارند . دولت در این ۴۲ سال چه کمکی به روستاییان و کشاورزان کرده تا انگیزه ای باشد برای فرزندان آنها که به شغل نیاکان خود عشق بورزند و از زمینهای حاصلخیز شالیزاری برای تولید بیشتر بهره وری بهتری بکنند .
    42 سال است که به شالیکار و برنج تولیدی اش اهمیت داده نمیشود .در این سالها با توجه به گرانی افسار گسیخته کالاها و خدمات و ادوات کشاورزی و …. قیمت برنج افزایشی چندانی نداشته و تولید آن اصلا برای کشاورز مقرون به صرف نیست . نمونه اش الان دپوی برنجهای شالیکاران در انبارهای کارخانجات شالیکوبی است که به جهت ارزان بودن، کشاورز تمایلی به فروش آن را ندارد . چگونه است خیلی از محصولات کشاورزی تولید شده در ایران قابل صادر شدن است اما برنج با کیفیت کشاورز گیلانی امکان صادرات ندارد چون ممکن است با افزایش قیمت روبرو شود!!. با این شرایط و فقیر کردن کشاورز و روستایی گیلان چه انتظاری است که فرزند من روستایی که با کار کشاورزی دهها درد جسمی و روحی ناشی از کار سخت در زمین گل و لای دارم به کشاورزی مشغول شود . هرچند همین الان هم جوانان تحصیلکرده روستا در کنار پدران و مادران خود مشغول کار هستند اما از سر ناچاری . فروش زمینهای باغی و مسکونی و شالیزاری هم ناشی از فقر زیاد و عدم حمایت درست دولتمردان از روستاییان در این سالها بوده وگرنه اگر وضعیت مالی کشاورزان ما از نظر اقتصادی خوب بود شاهد تاراج زمینهای روستاها به قیمت مفت و ارزان نبودیم . ادوات کشاورزی گران، وامهای کشاورزی سلف و .. با سود بالا ، هزینه بالای کارگری ، ارزان بودن برنج تولیدی کشاورزان ، بیکاری جوانان روستایی ، عدم بهره وری درست از مواهبی چون آب بندانها در جهت منافع روستاییان و خیلی از موارد دیگر که اشاره درستی کردید از دلایل مهاجرت روستاییان است که امیدواریم فریاد رسی باشد تا اینگونه، روستاییان ما بدلیل فقر اقتصادی شان مبادرت به فروش زمینهای باارزششان به غیر بومیانی نکنند که هیچ فایده منافعی را برای روستاهایمان به ارمغان نمیآورند جز ایجاد فاصله طبقاتی بیشتر ، اشاعه فرهنگ شهر نشینی و تولید زباله بیشتر و از بین رفتن منابع آبی .

  2. هادی می گوید

    با سلام و تشکر از نوشتارعالی شما
    باید دقیقا بررسی شود که چرا روستا زادگان تمایلی به کار کشاورزی ندارند . دولت در این ۴۲ سال چه کمکی به روستاییان و کشاورزان کرده تا انگیزه ای باشد برای فرزندان آنها که به شغل نیاکان خود عشق بورزند و از زمینهای حاصلخیز شالیزاری برای تولید بیشتر بهره وری بهتری بکنند .
    42 سال است که به شالیکار و برنج تولیدی اش اهمیت داده نمیشود .در این سالها با توجه به گرانی افسار گسیخته کالاها و خدمات و ادوات کشاورزی و …. قیمت برنج افزایشی چندانی نداشته و تولید آن اصلا برای کشاورز مقرون به صرف نیست . نمونه اش الان دپوی برنجهای شالیکاران در انبارهای کارخانجات شالیکوبی است که به جهت ارزان بودن، کشاورز تمایلی به فروش آن را ندارد . چگونه است خیلی از محصولات کشاورزی تولید شده در ایران قابل صادر شدن است اما برنج با کیفیت کشاورز گیلانی امکان صادرات ندارد چون ممکن است با افزایش قیمت روبرو شود!!. با این شرایط و فقیر کردن کشاورز و روستایی گیلان چه انتظاری است که فرزند من روستایی که با کار کشاورزی دهها درد جسمی و روحی ناشی از کار سخت در زمین گل و لای دارم به کشاورزی مشغول شود . هرچند همین الان هم جوانان تحصیلکرده روستا در کنار پدران و مادران خود مشغول کار هستند اما از سر ناچاری . فروش زمینهای باغی و مسکونی و شالیزاری هم ناشی از فقر زیاد و عدم حمایت درست دولتمردان از روستاییان در این سالها بوده وگرنه اگر وضعیت مالی کشاورزان ما از نظر اقتصادی خوب بود شاهد تاراج زمینهای روستاها به قیمت مفت و ارزان نبودیم . ادوات کشاورزی گران، وامهای کشاورزی سلف و .. با سود بالا ، هزینه بالای کارگری ، ارزان بودن برنج تولیدی کشاورزان ، بیکاری جوانان روستایی ، عدم بهره وری درست از مواهبی چون آب بندانها در جهت منافع روستاییان و خیلی از موارد دیگر که در این متن به آنها اشاره شده از دلایل مهاجرت روستاییان است که امیدواریم فریاد رسی باشد تا اینگونه، روستاییان ما بدلیل فقر اقتصادی شان مبادرت به فروش زمینهای باارزششان به غیر بومیانی نکنند که هیچ فایده و منافعی را برای روستاهایمان به ارمغان نمیآورند جز ایجاد فاصله طبقاتی بیشتر ، اشاعه فرهنگ شهر نشینی و تولید زباله بیشتر و از بین رفتن منابع آبی .

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.