از شیب کوچه کاشفی، به سمت تپه ماهوری میروم که بخش اعظم آن در احداث خیابان «سرچشمه» از بین رفته است. یک سوی خیابان گورستان ارامنه قرار دارد و سوی دیگر «ارمنی بولاغ». نامی آشنا در محله سرچشمه رشت که روزگاری نخسین گروههای ارامنه مهاجر را پذیرا شد. محله ای که نخستین کلیسای رشت را در آن ساختند و نخستین تئاترها در گاراژ «استپان هاروتونیان» اجرا میشد.
امروز اما محلهای که تاریخ حضور ارامنه را در خود نهفته دارد، سکونتگاه مسلمانان شده است. در آستانه درب یکی از خانههای ابتدای کوچه کاشفی، گوسفند سربریده برای پوست گرفتن آویخته شده و پرده آویخته بر دیوار خانه، بازگشت صاحبخانه را از زیارت خانه خدا خوش آمد میگوید.
«ارمنی بولاغ» نامی آشنا در محله سرچشمه رشت که روزگاری نخسین گروههای ارامنه مهاجر را پذیرا شد. محله ای که نخستین کلیسای رشت را در آن ساختند و نخستین تئاترها در گاراژ «استپان هاروتونیان» اجرا میشد
خون حیوان گلو بریده، از شیب تند کوچه میدود تا خود را به رودخانه برساند. انتهای کوچه، صدای رودخانه زرجوب شنیده میشود. و تپه ماهور مشرف به رودخانه که اهالی محله آن را تبدیل به باغ سبزی کاری کردهاند و طیوری که لابه لای بوتهها و زمین باز آفتابگیر میچرند. از شکل و شمایل خانههای نزدیک به رودخانه و مشرف به تپه، میتوان فهمید که خانهها بدون پروانه ساخته شدهاند.
محله سرچشمه و محدوده ارمنی بولاغ، یادگار نخستین مهاجرت اجباری قومی است که جنگ آنها را از وطنشان دور کرد و به ناچار در سرزمینی ساکن شدند که چندان هم پذیرای حضورشان نبودند.
روزگاری،«ارامنه» مهمترین اقلیت قابل توجه مذهبی در رشت بود و بیشترین سابقه حضور آنها به دوره صفویه باز میگردد. مورخان، درباره حضور ارامنه در رشت مینویسند؛ از دوره شاه عباس اول (۱۰۳۸-۹۸۵ه.ق/۱۶۲۹-۱۵۸۷ م) ارامنه از ارمنستان به گیلان و اصفهان کوچانده شدند.
«نصرالله فلسفی» در این باره مینویسد:«شاه عباس در سال ۱۰۱۳ه. ق(۱۶۰۴م) هنگامی که در آذربایجان و ارمنستان با (سنان پاشا) وزیر اعظم عثمانی معروف به (چغال اغلی) سرگرم جنگ بود، برای اینکه دشمن را از آذوقه و آب و علف محروم سازد، فرمان داد که تمام شهرها و دهکدههایی را که در ارمنستان بر سر راه سپاهیان عثمانی بود، ویران کنند و بسوزانند و مردم آنجا مخصوصا ارامنه شهرهای جلفا و ایروان و اطراف آن را که به یک روایت بیش از ۶۰ هزار خانوار بودند، به نواحی مختلف ایران خاصه اصفهان و گیلان کوچ داد. از آن جمله نزدیک ۲۷ هزار خانواده را به گیلان کوچاند، که بیشتر آنان به علت ناسازگار بودن آب و هوا تلف شدند.» (به نقل از رایین اسماعیل: ایرانیان ارمنی)
هدف شاه عباس از این کوچ اجباری در مناطق شمالی و اصفهان، علاوه بر جنبه سیاسی، جنبه اقتصادی نیز داشته است. بعد از آن که شاه عباس تجارت ابریشم گیلان را در انحصار خود گرفت، از ارامنه گیلان جهت پیشبرد این تجارت بهرهمند شد. به گفته احسان اشراقی؛« این مهاجرین سهم عمدهای در تولید و تجارت ابریشم ایران در عصر صفوی داشتند.»
«ارمنیانی که برای خرید ابریشم به روستاهای گیلان میرفتند، نزد روستائیان، بازرگانان امینی بودند که گیلک ها آن ها را «ارمنی برار» (برادر ارمنی) و یا «ارمنی دایی» (دایی ارمنی) خطاب میکردند.» (نک، ارمنیان گیلان) مورخان همچنین نوشته اند؛ در دومین سفر مظفرالدین شاه به فرنگ، تجار ارامنه با نان و نمک به استقبال شاه آمدند.
ارامنهای که در دوره صفویه به اجبار در رشت ساکن میشوند، ابتدا در «محله سرچشمه» فعلی یا با نام دیگر آن «ارمنی بولاغ» ساکن می شوند. و بعدها در دیگر محلات رشت همچون ابتدای سعدی فعلی و محله استادسرا سکونت میکنند.
ارامنه در ارمنی بولاغ برای خود کلیسا داشتند که به آن «خلیفه بولاق» میگفتند. این کلیسا در اوایل دوره فحتعلی شاه و در دوران حکومت خسروخان گرجی (۳۴-۱۳۳۰ه.ق) بر گیلان، توسط مردم متعصب ویران میشود. (نک رشت شهرباران) و بعدها و در دوره ناصرالدین شاه ارامنه اجازه می یابد برای خود کلیسایی بسازند. کلیسای مذکور نزدیک به تجارتخانه ارامنه در بازار رشت ساخته میشود ولی آن هم در کودتای بلشویک ها در سال ۱۲۹۹ خورشیدی و در هنگام به آتش کشیده شدن بازار رشت، از بین میرود.
«بولاق» در ترکی به معنی «چشمه» است. فریزر که در سال ۱۸۲۶ میلادی از رشت دیدن کرده بود، می نویسد:« در نزدیکی چشمهای که ارامنه به آن خلیفه بولاق میگفتند خانهای وجود داشت که خلیفهی ارامنه در آن ساکن بوده است و ارامنه برای دعا در آنجا جمع می شدند.»
نعیمی، یکی از اعضای شورای خلیفه گری ارامنه فعلی در رشت، میگوید: زمین شیب دار و گودمانندی که مقابل گورستان ارامنه است، اکنون هم ملک ارامنه است. بخش زیادی از ارمنی بولاغ در زمان احداث و تعریض خیابان سرچشمه از بین رفته است.
هدف شاه عباس از کوچ اجباری ارامنه به مناطق شمالی و اصفهان، علاوه بر جنبه سیاسی، جنبه اقتصادی نیز داشته است. بعد از آن که شاه عباس تجارت ابریشم گیلان را در انحصار خود گرفت، از ارامنه گیلان جهت پیشبرد این تجارت بهرهمند شد
شکلگیری و توسعه سکونت در محلات رشت به خاطر چشمههای جوشان در نقاط مختلف رشت بود. ۵ چشمه واقع در محلات؛ چمارسرا، لب آب، سرچشمه، بیجارکن و رودبارتان، مهمترین محدوده سکونتگاهی در رشت بود.
وجه تسمیه خیابان سرچشمه، به دلیل چشمه جوشانی بود که در این محدوده قرار داشت و اکنون به خاطر تعریض خیابان سرچشمه، خشک شده است. این را یکی از اهالی محله سرچشمه میگوید.
ولی بررسی نگارنده نشان میدهد چشمه ارمنی بولاغ همچنان جوشان است. آب شیرینی که هرز میرود و در مسیر خود با عبور از شیب تپه ماهور مقابل گورستان ارامنه به زرجوب میریزد. رودخانه ای که اکنون دست کمی از فاضلاب ندارد.
اگرچه در شیب تپه، گودال آبی وجود دارد که تصور میرود، همان چشمه قدیمی است، اما برای دیدن چشمه جوشان محله سرچشمه، باید از کوچه فتح در انتهای خیابان سرچشمه ورود و از کوچه پس کوچههای محله به سمت خیابان سرچشمه بروید. در گودالی که نردههای خیابان سرچشمه مشرف به آن است، لوله آهنی آب را به سطح زمینی هدایت میکند که اطراف آن پر از نخالههای ساختمانی و زباله شده است. نزدیک به مخزن ورودی آب، غاز و اردکهای اهالی محله، شناگاه خوبی یافتهاند.
یکی از اهالی محله میگوید: جریان این آب به سمت ارمنی بولاغ میرود و از انتهای شیب تپه ماهور به سمت زرجوب سرازیر میشود.
وی که نخواست نامش ذکر شود، یادآوری میکند: محل خروجی این چشمه، قبلا جلوتر بود. تاکنون شهرداری ۳ بار محل خروجی آب چشمه را به خاطر تعریض خیابان سرچشمه تغییر داده است. این چشمه از وقتی من به یاد دارم، همینقدر پرآب و جوشان بود. موقع تعریض خیابان سرچشمه، باز هم محل خروجی چشمه را تغییر مسیر دادند و شهرداری با اجرای یک لوله فلزی، جریان آب را به پایین دست خیابان هدایت کرد.
«سرچشمه»، محله ای است که تاریخش روایت تلاش ارامنه برای پذیرفته شدن در یک جامعه جدید است. جامعهای که در روزهای بارانی اجازه نداشتند در خیابان ها عبور کند، مبادا که آب لباسش، لباس مسلمانی را آلوده کند
این مرد سالخورده که عمری را در همین محله زندگی کرده است، تاکید میکند: قبلا ارمنی بولاغ و محله سرچشمه و گورستان ارامنه در یک تپه بلند قرار گرفته بود و ارمنی بولاغ در یک شیب تند قرار داشت. هربار که شهرداری خیابان سرچشمه را احداث و یا تعریض کرد، از شیب محله کاسته شد. او روایتی هم دارد که در زمان حضور روسها در رشت، روس ها اسلحههای خود را در ارمنی بولاغ پنهان میکردند.
اکنون اگر در محله سرچشمه قدم بزنید تنها گورستان ارامنه با صلیب آهنی که بر سردرب آن نصب شده، نشانی از حضور ارامنه را در گذشتههای دور نشان میدهد. کوچههای باریک و خانههای ویلایی و قدیمی در محدوده ارمنی بولاغ، نه نشانی از حضور ارامنه دارد و نه تعصبات دینی تقابل مسلمان و ارمنی.
«سرچشمه»، محلهای است که تاریخش روایت تلاش ارامنه برای پذیرفته شدن در یک جامعه جدید است. جامعهای که در روزهای بارانی اجازه نداشتند در خیابانها عبور کند، مبادا که آب لباسش، لباس مسلمانی را آلوده کند. (نک ولایت دارالمرز).
چشمه جوشان محلهای که به نام آن نامگذاری شده، هنوز جوشان است؛ بی آنکه کمتر کسی گذشته و حالا آن را جویا شود.