این روزها اهالی بندر مهآلود به تماشای نقاشیها بر دیوارهای نگارخانهای میروند که جلوهای از تحقق رویاهای یک جوان هنرمند است. مریم اشکانیان بانوی هنرمندیست که در سایهسار آسمان شهر ساحلی انزلی با ذهنی سرشار از رویاهای رنگین قد کشید و این روزها نگارخانهاش در این شهر که مهد هنرمندان بسیاری در عرصه نقاشی و هنرهای تجسمی بوده، چشمها را به ضیافت نقش و رنگ و طرح فرا میخواند.
حکایت قدم نهادن اشکانیان به جهان حرفهای هنر به یک دهه پیش باز میگردد. او میگوید: سال ۱۳۹۰ در رشتهی نقاشی از دانشگاه گیلان فارغاتحصیل شدم در حالی که از همان سال آخر تحصیل، فعالیت حرفهای خود در زمینهی نقاشی و برپایی نمایشگاه را آغاز کردم؛ این در واقع از یک جایزهی هنری به نام «منتخب نسل نو» شروع شد که به انتخاب من به عنوان یکی از سه نقاش برتر جوان ایران انجامید. از آن پس یکی پس از دیگری درهای حضور بیشتر در عرصهی هنر به رویم گشوده شد و به نمایش آثارم در نمایشگاههای تهران و کشورهایی نظیر سوئیس، بلژیک، دبی، انگلیس، هلند، مکزیک، آمریکا، یونان، لهستان، آلمان و نپال انجامید. البته به کسب سه جایزه اقامت هنری در کشورهای بلژیک، سوئیس و دبی هم می توان بعنوان بخشی از تجارب ده سال اخیرم اشاره کرد.
از نقاشی تا دوخت
اشکانیان نقاشی خوانده است اما حالا بعنوان هنرمند پارچه و دوخت شناخته میشود. از وی میپرسم چگونه در این مسیر قرار گرفته و او پاسخ میدهد: به نظرم محیط در شکلگیری اهداف و مسیری که میپیماییم بسیار تاثیرگزار است. من از بچگی شاهد این بودم که مادرم خیاطی میکند. یادآوری خاطراتم از کودکی همیشه با پشت دار قالی نشستن مادرم همراه بوده است. او فرش میبافت و روی لباسهایی که برایمان میدوخت، گلدوزی میکرد.
نقش آدمهای خفته بر بالشها که راوی دنیای خواب و خفتگان است. او میگوید: مجموعهی خواب از یک ایدهی عکاسی شروع شد. من به دنبال خواندههایم در زمینهی خواب و روانشناسی، نسبت به حالتهای چهرهی انسانها درهنگام خواب، کنجکاو شده بودم.
وی ادامه میدهد: گذراندن سالهای کودکی در کنار مادری که به دوخت و دوز مشغول بود در من تاثیر نهاده است. بعد از آن در افکارم مدام راهی گذشته میشدم و به کارهایی که مادرم انجام میداد، فکر میکردم و میکوشیدم در کار خود استفاده کنم. بعد از دانشگاه هم پارچه و دوخت را بعنوان تکنیک کارم بصورت تخصصی انتخاب کردم و اکنون خود را بیشتر مجسمهساز میدانم تا نقاش، چون گرایشم به سمت حجم است و کار دو بعدی روی بوم انجام نمیدهم.
قدم نهادن به دنیای کار
اشکانیان بسیار زود در مسیر فعالیتهای حرفهای قرار گرفت. وی میگوید: پس از اتمام تحصیلاتم در مقطع کارشناسی علیرغم توصیه اساتید و اصرار دوستانم مایل به ادامهی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد نبودم و ترجیح میدادم که وارد فعالیت حرفهای خود شوم . بنابراین به انزلی بازگشتم و سالها در استودیوی خودم کار کردم و نمایشگاه گذاشتم. البته به تدریس خصوصی هم در قالب یک کار جانبی پرداختم.
این بانوی هنرمند دربارهی آثاری که تاکنون خلق کرده میگوید: دراولین مجموعهای که کار کردم به موضوع رابطهی انسان و طبیعت پرداختم و «بدون عنوان» نامیدمش. مجموعهی دیگرم «اختصار» نام داشت و در این مجموعه تصاویری روی پارچه کار میکردم و بعد آن را با کشدوزی جمع می کردم. مخاطب با گشایش پارچهی جمع شده با روایت نقش بسته بر آن مواجه میشد. «توقف» و «خواب» نیز از دیگر مجموعههایی بودند که به آنها پرداختم.
آدمهای خفته بر بالشها
مجموعهی خواب اشکانیان از جمله آثار اوست که نگاههای بسیاری را به خود جلب کرده است. نقش آدمهای خفته بر بالشها که راوی دنیای خواب و خفتگان است. او میگوید: مجموعهی خواب از یک ایدهی عکاسی شروع شد. من به دنبال خواندههایم در زمینهی خواب و روانشناسی، نسبت به حالتهای چهرهی انسانها درهنگام خواب، کنجکاو شده بودم. معتقدم آدمها هنگام خواب خیلی به خودشان شبیه هستند و ماسک بر چهره ندارند. شروع به عکاسی کردم و حدود ۷۰ عکس حاصل عکاسی من از انسانهای خفته بود. مدتی بعد این ایده به ذهنم رسید که چهرهی آدمها هنگام خواب را روی پارچه با چرخ خیاطی بدوزم. خیلی کار کردم تا مهارت لازم برای این کار را به دست آوردم و بدین ترتیب کارهای حجم خواب شکل گرفت.
حکایت پا گرفتن چوم گالری
بیتردید طلوع «چوم گالری» رخدادی نیکو در شهر انزلی به شمار میآید. این نگارخانه کارش را با نمایش آثار نقاشی ده هنرمند با عنوان «چو گل ده روز» آغاز کرد، هم اکنون میزبان نقاشیهای برادران قاسمی با نام «روی بندرگاه» است.
رویای تاسیس گالری از نخستین سالهای ورودم به دنیای فعالیت حرفهای، همیشه با من بود که تحققش در گرو مهیا بودنِ سرمایهی اقتصادی بود. اما سرانجام سال گذشته با «صابر ابر» صحبت کردم و پیشنهاد مشارکتش برای تاسیس یک گالری در انزلی را مطرح کردم، او نیز پذیرفت.
اشکانیان یادآور میشود: نگارخانهها مکان مناسبی برای ارائه و تماشای آثار هنری و برقراری تعامل با هنرمندان محسوب میشوند. واقعیت این است که گالری از جمله عناصریست که هر شهر استاندارد باید از آن برخوردارباشد و یک شهر بدون گالری مانند شهر بدون سینما یا سالن نمایش است. بنابراین گالری که به افزایش سواد بصری شهروندان و توسعهی فرهنگی شهر میانجامد باید یکی از مطالبات شهروندان باشد اما متاسفانه بسیاری از شهرها فاقد گالری هستند.
وی در ادامه میگوید: رویای تاسیس گالری از نخستین سالهای ورودم به دنیای فعالیت حرفهای، همیشه با من بود که تحققش در گرو مهیا بودنِ سرمایهی اقتصادی بود. اما سرانجام سال گذشته با «صابر ابر» بازیگر توانمند کشور که در تهران گالری «این/جا» را راهاندازی کرده، صحبت کردم و پیشنهاد مشارکتش برای تاسیس یک گالری در انزلی را مطرح کردم، او نیز پذیرفت و در ادامهی کار یک تیم ۴ نفره تشکیل دادیم و خانهای قدیمی متشکل از دو ساختمان را بازسازی کردیم. در یکی از ساختمانها من و صابر ابر «چوم گالری» را راه انداختیم و ساختمان کناری بعنوان یک کافه و فضایی مناسب برای گپ و گفتهای فرهنگی و هنری با عنوان «اینجا، می ورجا» شکل گرفت.
این بانوی هنرمند یادآور میشود: این خانه حدود ۸۰ سال قدمت دارد و من اصرار داشتم خانهای که در نظر میگیریم حتما قدیمی باشد تا آن را بازسازی کنیم تا نقشی در نگهداری و مانایی یکی از خانههای قدیمی شهرداشته باشیم.
مدیر چوم گالری اظهار میکند: این مجموعه قرار بود هم زمان با نوروز افتتاح شود که با پیش آمدن جریان کرونا به تاخیر افتاد. بدین ترتیب چوم گالری در تاریخ ۵ اردیبهشت همزمان با سالروز میلاد «جلیل ضیاء پور» هنرمند اهل انزلی که معروف به پدر نقاشی مدرن ایران است بصورت آنلاین افتتاح شد و در ادامهی کار مجموعهی «اینجا، می ورجا» روز ۹ خرداد گشایش یافت.
اشکانیان را به امید روزهای درخشان برای نگارخانهاش به خدا میسپارم و او هنگام خداحافظی میگوید: امیدوارم بر تعداد گالریهای شهر افزوده شود تا کنار یکدیگر در مسیر توسعه فرهنگی شهر گام برداریم.