گمشده ی اصلی، محتوای آموزش یادگیری است

بازتاب‌های آموزش آنلاین و دلایل آسیب‌های آن در یکی از مدارس آستارا

0 415

در دنیا یک بحث کلی تحت عنوان «سیاست گذاری در سطح ملی» مطرح است که در واقع، وظایف و نقش دولت‌ها برای اداره‌ی کشور و امور جامعه را طراحی و  آن را هدایت می‌کند. امروزه همه‌ی کشورها و دولت‌ها تلاش می‌کنند تا شتاب توسعه را ایجاد کنند.

ما معمولاً بین توسعه و شتاب توسعه تفاوتی قائل هستیم. توسعه بدین معناست که دیر یا زود، در یک بازه‌ی زمانی به طور معمول میان مدت یا بلند مدت، یک سری تغییرات اقتصادی و اجتماعی رو به جلو به سمت کشورها می‌آید. اما شتاب توسعه خیلی فراتر از توسعه است. دراقع یک مجموعه تغییرات و تحولات صنعتی تجاری مثبت، رو به جلو، هماهنگ، موزون و متوازن برای کشورها برای داشتن یک زندگی متعالی و موقعیت برتر نسبت به سایر کشورهاست. شتاب توسعه درواقع  بدین معناست که شما توسعه را با یک سرعت تعقیب می‌کنید، سرعتی که در واقع شگفت انگیز است یا سرعتی که متفاوت با کشورهای دیگری که به صورت عادی و در یک روال طبیعی فرآیند توسعه را طی می‌کنند.

برای شتاب توسعه مثال‌های زیادی وجود دارد مثلا در حوزه‌ی آسیای جنوب شرقی شما شتاب توسعه را می‌توانید در کشورهایی مانند مالزی، سنگاپور و کره جنوبی مشاهده کنید. در حوزه‌ی کشورهای حاشیه خلیج فارس یعنی کشورهایی مثل امارات یا قطر و … مثال های فراوانی در سایر کشورها می‌توانید داشته باشید که به نحوی، آنها شتاب توسعه را تعقیب کرده‌اند. شتاب توسعه یعنی ایجاد سرزمینی با تغییرات رو به جلو، با ورود تکنولوژی‌ها و دانش جدید، سرمایه گذاری‌های جهانی و اشتغال جدید، افزایش درآمد سرانه و درآمد ملی، افزایش رفاه برای شهروندان و مواردی از این دست را می‌توان به شمار آورد.

دولت‌ها برای شکل دادن به شتاب توسعه به ساختارها، بنیادها، مجموعه‌های فرهنگی و سیستم‌های آموزشی نیاز دارند که در این حوزه مهمترین ابزار آن ها مدارس است. مدارس تحت عنوان نقش کلیدی، بنیادی، اساسی و حیاتی که در فرایند شتاب توسعه دارند، چه کار می کنند؟ مدارس در واقع فرآیند فرهنگ سازی را تعقیب می‌کنند؛ فرهنگ ‌سازی شتاب توسعه برای جامعه با هدف شکل دادن به نسل پویا و جدیدی است که در آینده نقش‌های فراوانی برای پیشرفت و توسعه همه جانبه کشور ایفا خواهند کرد.

در فرهنگ سازی برای شتاب توسعه، من به چهار موضوع اشاره می‌کنم که مدارس جهان تحت عنوان مدارس کشورهای توسعه یافته یا مدارس کشورهای صنعتی تجاری، به آنها خیلی توجه می‌کنند:

اولین موضوعی که مدارس سخت بدان پرداخته‌اند، بحث خلاقیت و نوآوری است. یعنی همه‌ی تلاش مدارس این است که به آموزش‌های رایج عمومی که در حقیقت مبتنی بر معلومات و محفوظات است، کمتر توجه کنند و در واقع نسلی را پرورش بدهند که بتواند خلاق و نوآور باشد. بدین معنا که طرح‌ها، اندیشه ها و افکار، محصولات و خدمات جدید و حتی رویاهای جدید را شکل دهد. این خلاقیت و نوآوری از مدارس ابتدایی شروع می‌شود و در مدارس متوسطه ادامه دارد.

موضوع دیگری که بستر آن در مدارس آماده سازی می‌شود بحث‌های کار گروهی و تیم سازی است. به این صورت که بچه‌ها در تیم های کاری و با ترکیب معنادار کنار هم می‌نشینند و به نحوی آنها را به سمت کار جمعی و کار گروهی هدایت می کنند. اساساً دانش آموزان مدارس را در قالب گروه‌ها آموزش می‌دهند یا در قالب تیم‌ها برای آنها برنامه‌های کاری تعریف می‌کنند که آنان در مدارس تمرین همکاری متقابل و گروهی داشته باشند. اما این رویکرد در مدارس ما کمتر دیده می‌شود. در واقع فرهنگ موجود در مدارس و سیستم آموزش ما یک سیستم آموزشی فردگرا است یعنی افراد به صورت جدا و منفک از هم به سمت یادگیری می‌روند. هر کدام از افراد به عنوان یک فرد مستقل فکر می‌کنند و به یادگیری می‌پردازند و در نتیجه رقابت شدیدی با عناوین همچون دانش آموز برتر و رتبه برتر و ……قس علیهذا بین افراد شکل می‌گیرد. در صورتی که در مدارس و دانشگاه‌های معتبر آنچه که بسیار اهمیت دارد این که دانش آموزان چگونه در آینده بتوانند در سازمان‌های اجتماعی با هم کار کنند؟ در کنار هم باشند و همکاری خوبی شکل دهند؟ ما باید بدانیم مدارس تا چه اندازه می‌توانند همبستگی اجتماعی،  همنوایی گروهی و روابط متقابل را بین همدیگر توسعه و افزایش می‌دهند.

موضوع سومی که شدیدا در مدارس به آن توجه می‌کنند، اعتمادسازی است. اعتماد سازی یعنی چگونه می‌توانیم گفتار و کردار خود را به گونه‌ای شکل دهیم تا بتوانیم همدیگر را باور کرده و کنار هم باشیم و به هم تکیه کنیم.  به عبارتی، به هم اعتماد داشته باشیم و در نتیجه سوءظن را کاهش دهیم و اعتماد، حسن نیت و بخشش را بین هم ترویج دهیم. خروجی این اعتمادسازی در آینده، نزدیکی افراد به هم از حیث نگاه‌ها، نگرش‌ها و قضاوت‌هاست که جایگزین تولید نگرش‌ها و قضاوت‌های منفی و فاصله‌های اجتماعی نسبت به هم می‌شود. خروجی آن در بلند مدت، فاصله بین دولت‌ها و ملت‌هاست که هم اکنون یکی از معضلات بزرگ کشورهای در حال توسعه است.

مورد چهارم این است که مدارس بیشترین نقش را در ایجاد فرهنگی به نام رقابت یا رقابت پذیری دارند. امروزه در جهان، مدارس تلاش می‌کنند تا به دانش آموزان مفهوم رقابت را آموزش دهند. رقابت یعنی ما در مقایسه با دیگران چگونه‌ایم یا در مقایسه با دیگران دارای چه وزن و موقعیتی هستیم. موقعیت شناسی و موقعیت یابی از مباحث جدی در موضوع رقابت است. این که کشورها برای نیل به فرداهای بهتر و رویاهای بزرگ چگونه کار و تلاش می‌کنند، این بسیار مهم است. ژاپن چگونه ژاپن شد؟ کره چگونه کره شد؟ و تجربه‌ی خیلی از کشورهای پیشتاز را تحت عنوان داستان رقابت در سطح ملی و جهانی به دانش آموزان آموزش می‌دهند. به آن ها آموزش می‌دهند که آنها نسلی خواهند بود که فردای بزرگ را برای کشورشان شکل خواهند داد؛ این فرداهای بزرگ در قالب قدرت رقابت است یعنی درجه آمادگی و آماده‌سازی برای یک رقابت صنعتی تجاری.

با این همه، پرسش اساسی در این باره این است که چه در مدارس سنتی و چه در مدارس نوین که به اصطلاح رایج روز، تحت عنوان مدارس هوشمند یا مدارس الکترونیک از آن ها یاد می‌شود، باید موضوعاتی جستجو شود که بتواند کارکردهای مطلوبی در جامعه داشته باشد. آیا به لحاظ تولید محتوا در این مدارس به این موضوعات فوق پرداخته می شود؟ آیا آن ها برنامه‌ریزی دارند تا از این ابزار توسعه و آموزش الکترونیک به خوبی بهره ببرند و بتوانند چنین تولید محتوای عمیقی را تحت عنوان مدارس توسعه‌گرا شکل دهند؟ نگاه من این است که ما چه در مدارس سنتی که با گچ پای تخته سیاه کار می‌کردیم، چه در مدارس هوشمند که با ابزارها و نرم‌افزارهای جدید کار می‌کنیم یک گمشده اساسی داریم؛ گمشده اساسی ما، محتوای آموزش یادگیری برای فرآیند تربیت نسلی توسعه گراست که بتواند بعدها نقش کلیدی در بهبود و توسعه و شکل گیری آینده ایفا کند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.