موضوع مهاجرت در ایران در سال های اخیر بیش از آنکه یک دغدغه منطقه ای و بین المللی باشد هر روز بر ابعاد مهاجرت داخلی آن افزوده می شود. همینطور که برای بسیاری از ایرانیان زندگی در داخل کشور به انتها رسیده است حالا در یک دهه اخیر گزارش هایی از مهاجرت استان های مرکزی و شرقی کشور به استان های شمالی روایت دارد.
این موضوع اگرچه مخاطرات بی شماری دارد اما مهاجرت در استان های شمالی کشور از جذابیت های پیدا و پنهانی نیز برخوردار است. گزارش زیر، روایت یک نظرسنجی در شبکه اجتماعی ایکس است که می خواهد میزان رضایت مندی کاربران این شبکه را از زندگی و معاشرت در دو استان شمالی کشور ـ گیلان و مازندران ـ مورد بررسی قرار دهد.
سیمین دخت یک حساب شبکه اجتماعی ایکس با ۱۷هزار دنباله رو که ۲۲ بهمن ماه اخیر، یک نظرسنجی درباره مهاجرت به گیلان به اشتراک گذاشت و پس از ۲۴ ساعت ۱۰۶۳۵ نفر در این نظرسنجی مشارکت داشته اند.
بنظر میرسد هدف نظرسنجی، انتخاب یکی از این دو استان های شمالی ـ گیلان و مازندران ـ برای مهاجرت شخصی است اما با توجه به اینکه این استان به طور معمول با هم مقایسه میشوند؛ شاید بتوان نکات جالب توجهی از این نظرسنجی حاصل کرد.
گیلان و مازندران با اینکه دو استان در نزدیکی همدیگر هستند، آیینها، پوشاک، زبان و فرهنگ نسبتا متفاوتی دارند که حتی در نوع پخت غذاها به رغم اینکه مواد اولیه مشابه ای دارند، دارای تفاوتهای آشکاری اند.
گیلان و مازندران، دو استان از سه استان شمالی ایراناند که یک وجه مشترک برجسته این دو استان، سواحل دریای کاسپین (خزر) است. طی نیم قرن گذشته، شمال ایران منطقه خوش آب و هوایی برای گذراندن تعطیلات شناخته شده است اما بنظر میرسد که در سال های دورتر از این، این منطقه، به ویژه گیلان به دلایلی همچون مسیرهای دسترسی دشوار و دور بودن از شهرهای بزرگ زمان خود، محل اختفای شاهزادگان فراری و یا تبعیدگاه معترضان بوده است، شاید پس از دوره پهلوی اول و ایجاد جادههای امن، این دو استان محل مناسبی برای روزهای استراحت شده باشند.
گیلان و مازندران با اینکه دو استان در نزدیکی همدیگر هستند، آیینها، پوشاک، زبان و فرهنگ نسبتا متفاوتی دارند که حتی در نوع پخت غذاها به رغم اینکه مواد اولیه مشابه ای دارند، دارای تفاوتهای آشکاری اند. هر دو استان از حیث دسترسی به بهداشت اولیه، نرخ رفاه و رشد سواد عمومی در ردههای بالای آماری قرار دارد و هر دو استان سبز، زیبا و البته با چالشهای محیطزیستی مخاطره آمیز هستند و البته هر دو استان فرهنگ شرق و غرب متفاوتی را دارا هستند. برای مهاجرت آنچه که باید به آن توجه کرد، فرهنگهای منطقه است؛ به ویژه زمانی که استان گیلان برای مهاجرت انتخاب میشود مطالعه فرهنگ هر بخش از گیلان اهمیت بالایی پیدا میکند. زیرا به دلیل تنوع قوم و نژاد و تنوع محیططبیعی در هر نقطه از گیلان فرهنگ خاص خودشان را دارا هستند و البته این تفاوت فرهنگی را نیز باید به تفکیک شهر و روستا نیز در نظر گرفت. بدیهی است که شهرهای کلان با شهرهای کوچک و شهرهای کوچک با روستاشهرها و روستاشهرها با روستاها میتوانند تفاوتهای فرهنگی آشکاری به وسعت نیم قرن از هم داشته باشند، البته این تفاوت فرهنگ از نگاه نویسنده سطور، نه یک نقطه ضعف که یک پدیدهی حاضر است که پیش از مهاجرت باید به کم و کیف آن توجه داشت.
نکته های دیگر برای مقایسه در تصمیم گیری مهاجرت نوع اشتغال و تراکم جمعیت نسبت به مساحت زمین استان و میزان سرمایهگذاری خارجی و وضعیت صنعت در آن استان باشد. نرخ بیکاری سال ۱۴۰۰ مازندران ۷ و گیلان ۹.۲ بوده که نشان میدهد نرخ بیکاری در گیلان زیادتر بوده است، البته نرخ بیکاری زنان در گیلان کمتر از نرخ بیکاری زنان در مازندران بوده و این موضوع در وضعیت مشاغل سنتی گیلان و مازندران هم دیده میشده و میشود به عنوان مثال زنان شاغل در مشاغل عمده مثل کاشت برنج در گیلان بیشتر از مازندران بوده و همچنان هست. زنان در مدیریت مالی منزل، سهم مدیریت و تصمیمگیری داشته و در واقع در بسیاری از خانوادهها مدیریت مالی با زنها است.
به طور حتم وضعیت اشتغال با توجه به سرمایهگذاری بیشتر، در مازندران از گیلان بیشتر و اشتغال عمومی و کارمندی با درآمد مناسب در گیلان بسختی یافت میشود به رغم این، شرایط برای مهاجرت متخصصان و افرادی که به دنبال شغل نیستند در گیلان متفاوت است و شاید همین موضوع سبب شده که در سال های اخیر مهاجرت بازنشستگان را در گیلان بیشتر شاهد هستیم.
اما برای یک زن تنها، دورکاری یا دارای مشاغل هنری یا خدمات درمان یا متخصص حوزه کاری خود است، شاید مساله اشتغال و درآمد در الویت نخست نباشد و تنها فرهنگ دگرپذیری و پذیرش زندگی تنهای یک زن نیاز به بررسی داشته باشد.
در نظرسنجی سیمین دخت از ۱۰هزار شرکت کننده طی ۲۴ ساعت، ۸۵ درصد آن به استان گیلان رای دادند و عوامل چون طبیعت بکرتر، غذاهای خوشمزه، فرهنگ مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز و اقتصاد بهتر را مدنظر داشته اند.
یکی از اظهارات مشارکت کنندگان این نظرسنجی، انعطاف، مهربانی و بی آزاری گیلانیها بود و این خصیصه به تعداد قابل ملاحظه ای در کامنتها تکرار شده بود. با اینهمه، مشاهدات و تجارب نویسنده و البته شواهد آماری اداره پیشگیری از جرایم قانونی نشان می دهد خصیصه مهربانی، آرامش و دگرپذیری گیلانیان ذاتا بدان معنا نیست که این قوم از خشونت به هم نوع خود پرهیز میکند، بلکه نزاع به ویژه نزاع لفظی در این استان به میزان زیاد مشاهده میشود. چندانکه گیلان در زمره ده استان عصبی کشور قرار دارد و خشونت کلامی بالاتر از نرم معمول گزارش شده است. بطوری که نزاعهای ثبت شدهی آن حدود دو برابر استان مازندران است، اما درصد پرونده های ثبت شده نزاع در مراجع قضایی مازندران بیشتر از گیلان است. همچنین باز هم با توجه به سالنامه آماری قمه کشی و چاقوکشی در مازندران چیزی حدود ۲۰۰ برابر گیلان است.
در نظرسنجی سیمین دخت از ۱۰هزار شرکت کننده طی ۲۴ ساعت، ۸۵ درصد آن به استان گیلان رای دادند و عوامل چون طبیعت بکرتر، غذاهای خوشمزه، فرهنگ مدارا و هم زیستی مسالمت آمیز و اقتصاد بهتر را مدنظر داشته اند. اما چرا مردم ایران بر این باورند که گیلان برای مهاجرت یک زن تنها گزینهی مناسبتری است و منظور از فرهنگ بهتر کدام است، و آیا در همهی استان این امکان وجود دارد؟ درباره اقتصاد که در این گزارش توضیح داده شده است، بنظر میرسد رونق اقتصاد مازندران تا سال ۱۴۰۰ دست کم از گیلان مساعدتر گزارش شده است. شاید منظور مردم از رونق اقتصاد، کمتر بودن هزینههای زندگی در شهرهای گیلان نسبت به مازندران است که با توجه به توریستیتر بودن مازندران در چند دهه گذشته این موضوع به سهولت قابل درک است.
با نگاهی آمار آموزش و تحصیلات در سالنامه آماری ۱۴۰۰ متوجه میشویم که درصد افراد تحصیلکرده چه شهر و چه روستا در مازندران کمی بیشتر از گیلان است و این میتواند بدان معنا باشد که تحصیلات شاید بتواند تا حدودی دیدگاه و فرهنگ یک منطقه را تغییر داده و جامعه را متحول کند، تحصیلات رسمی تنها یکی از عوامل توسعه فرهنگی است که می تواند باور به آزادی بیان، کنش عقلایی، تساهل و مدارا را توسعه دهد اما به تنهایی، تنها یکی از شاخصهای توسعه فرهنگی محسوب میشود؛ این موضوع تغییر نگاه سنتی به زنان حتی در کشوری مثل ژاپن نیز وابسته به سطح تحصیلات جامعه نبوده است و در برخی موارد زنان ژاپن همچنان با پیمانههای سنتی سنجیده میشود، رویکرد تعاملی با دیگر فرهنگها یکی از شاخصهای توسعه فرهنگی است که بنظر در گیلان با شدت و تمتیل بیشتری مشاهده میشود و مانند یک تیغ دولبه هم نقطه قوت گیلانیها و هم تهدیدی برای آن هاست و شاید کمرنگ شدن زبان محلی هم به همین دلیل دگرپذیری زیاد باشد.
با نگاهی به تاریخ هم میتوان گفت که حضور زنان در جامعه و اجازه تحصیلات برای زنان در گیلان بیشتر از مازندران بوده است و زنان بطور معمول بخش پرنقش و فعالی از جامعه را تشکیل میدادند. امروزه هم در گیلان می توان این آثار را مشاهده کرد و حضور زنان در جامعه مدنی را پررنگتر دید، یا حس امنیتی که در شهرهای بزرگ گیلان وجود داشته نتیجه نگاه هم سطح به زنان در گیلان است به عنوان مثال زنان می توانند در نیمههای شب در خیابان ها حضور داشته باشند بدون اینکه قضاوت نادرستی درباره آنها رایج شود و این احساس امنیت چندین بار در نظرسنجی تکرار شده است و شاید همین حس امنیت باشد که مهاجرت زنان و دختران تنها و یا سرپرست خانوار در گیلان را بیشتر رقم زده است، حتی در شهر رشت هاستلی خصوصی برای زنانی وجود دارد که به تنهایی به مسافرت میآیند و نیازمند اجاره تخت هستند. البته یک نکته که در نظرسنجی درباره آب و هوا هم در این نظرسنجی بیان شد که نباید از قلم انداخت و آن رطوبت بیشتر گیلان نسبت به مازندران است که برای بسیاری از دیگر مردمان ایرانزمین زندگی طولانی مدت در جلگههای گیلان میتواند بیماریزا باشد.
در نتیجه برای اینکه بیان کنیم گیلان برای مهاجرت زنان تنها بهتر است یا مازندران باید فاکتورهای مثل شغل، منطقه مورد انتخاب برای زندگی در استان، سازگاری با آب و هوا و فرهنگ مهاجرین، منطقهی مورد انتخاب در هر کدام از استانها را در نظر گرفت. اما بطور معمول مردم در این نظرسنجی باورداشتند که گیلان و حتی روستاهای آن شرایط بهتری برای حضور زنان تنها، نسبت به استان مازندران دارد.
من خودم به عنوان فردی که از یزد به گیلان – بندرانزلی مهاجرت کرده و سکونت گزیده ام ، بعداز سفری که به دو استان مازندران و گیلان داشتم ، بررسی فاکتورهای زیر بوده است :
— راه تهران به گیلان در بدترین فصل سال که زمستان است ، مشکلات بهمن و ریزش کوه و … را ندارد
— گیلان به نسبت ، در مقایسه با مازندران رفتارهای لیبرال منشانه ای با غیر بومی ها دارند
— در بدترین وضعیت آب و هوایی ، آخرین است که شاید اوضاع اش بهم بخورد
— وضعیت مدارس برای تحصیل برایم نسبت به یزد ، قابل قبول تر بود
همین موارد با توجه به مشکلات پیش رو استانهای مرکزی کم نیست
سلام،امیدوارم هیچ مهاجری به گیلان نیاد و همه تبعیدیان گیلانی ساکن در حاشیه تهران و کرج و قزوین و عسلویه و هرمزگان و… به گیلان برگردن،نه به نابودی محیط زیست،زبان،بافت بومی و هویت مردمان گیلان و مازندران…