یک درصد از اراضی منطقه آزاد، صنعتی است

گفت و گو با رییس هیات مدیره خانه صنعت، معدن و تجارت استان گیلان

0 457

سرنوشت صنعت در گیلان، طی ۱۰۰ سال اخیر، داستان پر پیچ و خمی داشته است. نقطه اوج و شکوفایی آن، همچون دیگر مناطق کشور در دهه های ۴۰ و ۵۰ تجربه شده است. دورانی که امکان بیشتر، موقعیت های بکر و فرصت های ناب، می توانست بخش عمده ای از اقتصاد گیلان را مولد و محرک نگه دارد. در سال های انقلاب، به جهت، برداشت ها و استنباط های التقاطی و چپ گرایانه، صنایع این بخش از کشور نیز، همچون شهرهای دیگر آماجی از سیاست های نادرست و رویه های نابخردانه شد. در سال های دولت هاشمی اقتصاد منطقه کمی به شکوفایی رسید، اگرچه با آسیب ها و پس لرزهای سهمگین ناشی از سیاست های تعدیل اقتصادی بخشی از شتاب آن کاسته شد. با این حال، بستری برای دولت سیدمحمد خاتمی فراهم شد که او بتواند اقتصاد صنایع رو به موت را احیا نماید.

اکنون بیش از ۵ دهه است که صنعت در گیلان تنها در بخش های محدود به رونق رسیده و بخش های دیگر نیمه تعطیل یا از دایره رقابت های شرکت های فعال به دور مانده اند.

مهندس فرحمند پورعلی رئیس هیات مدیره خانه صنعت، معدن و تجارت استان گیلان در گفتگوی کوتاهی، به بخش محدودی از موانع توسعه صنعتی و فرصت های پیش رو اشاره کرده است.

صنعت پیش از سال ۱۳۵۰ در گیلان چگونه بود؟ چه شکلی داشت؟

تا ۵۰ – ۶۰ سال پیش هنوز کشور وارد فاز صنعتی گسترده نشده ‌بود. برخلاف نظر عموم در آن زمان که منتقد صنعت مونتاژ بودند، صنعت و تولید همیشه با مونتاژ و مهندسی معکوس شروع می شود. شرکت‌‌هایی مثل آزمایش، ارج، توشیبا، پارس الکتریک هر کدام باتوجه به امکانات آن زمان ساختار اقتصادی شروع کارشان با مونتاژ و تک محصولی بوده است. بدین وسیله صنعت در مملکت توسط اشخاصی مانند آقایان برخوردارها، آزمایش، ارجمندها و خسروشاهی‌ها و ضیائی ها …. رونق گرفت. امروز بی‌توجه به شرایط آن زمان در مورد ضعف‌‌ها و مشکلات و نقاط قوت که وجود داشته قضاوت می شود. این رفتار منصفانه نیست.

از گذشته تا به امروز گیلان دارای ویژگی خاصی بوده و هست. از پیش از انقلاب تاکنون اکثر بخش‌‌های صنعتی در گیلان متعلق به بخش خصوصی بوده و هستند. شرکت‌های پوشش، ایران برک، خاور و فومنات ایران پوپلین و … درگذشته جملگی متعلق به بخش خصوصی بود.

چرا برخی صنایع مانند نساجی در آن سال ها و سال های بعد بیشتر در این خطه رونق گرفت؟

یکی از دلایل ورود صنعت نساجی و ورود سرمایه‌گذار به این حوزه، وجود رطوبت هوای استان بود و هست. در آن زمان سیستم های مدرن تهویه که بتواند رطوبت و حرارت لازم را در محیط کار شرکت های نساجی ایجاد کند وجود نداشت. بنابراین استان گیلان گزینه‌ای مناسب برای ورود صنایع نساجی بود. از جمله واحدهای بزرگ و برندهای معروف مثل: پوشش، فومنات، ایران پوپلین، پارلون و غیره که همگی متعلق به بخش خصوصی بودند و در این استان دائر شدند

پس یکی از دلایل جذب سرمایه‌گذار ژاپنی به گیلان، وجود رطوبت بود. ژاپنی‌ها به چه دلیل جذب سرمایه‌گذاری در این استان شدند؟

یکی از دلایل نوع آب و هوا، فاصله ۱۲۰ کیلومتر از تهران برای معافیت مالیاتی و دیگر وجود برنج، که مصرف آن با فرهنگ آنها نیز نزدیک بود.

محصولی که در این کارخانه‌ها تولید می‌شد قاعدتاً برای گیلان نبود و بازار هدف جای دیگری بود.

یکی از اولین تولیدات در واحد صنعتی در گیلان پلوپز با شرایط و ذائقه گیلانی و ایرانی بود. ضمنا در کنار صنعت لوازم خانگی ژاپنی ها صنعت روشنایی را هم در این استان دائر نمودند. شاید شرایط اقلیمی فراهم بودن سرمایه گذاری مشترک توسط سرمایه گذار صنعت لوازم خانگی بوده است که قرار بود در ایران تولید و سپس به کشور های دیگر صادر شود  .

در مورد روشنایی چطور؟

در این مورد حاجی برخوردار سرمایه‌گذاری بود که شخصاً از ژاپن درخواست کرده‌ بود.

به نظر می‌رسد بسیاری از سرمایه‌گذاری ها در صنایع گیلان توسط غیر گیلانی ها شکل گرفته، چقدر این گزاره صحیح است.

این مسئله، کمی پیچیده است و عوامل مختلفی در آن دخیل هستند. بخش مهمی از آن دلایل فرهنگی دارد. بخشی از آن مسائل سیاسی و اجتماعی است. بطور کل سرمایه گذاران صنعتی بیشتر در پایتخت متمرکز بودند و در استان چون بیشتر بخش کشاورزی رونق داشت سرمایه گذار خوبی نداشتیم. سرمایه گذاری در این بخش همانطور که عرض کردم بدلیل معافیت مالیاتی و شرایط اقلیم بیشتر غیربومی ها در این استان سرمایه گذاری نمودند.

به نظر می‌رسد در فضاهای نوین کسب و کار و استارتاپی ها نیز به همین شکل است. در استان‌های دیگر در اکوسیستم افراد به یک حمیت جمعی می‌رسند ولی در گیلان این گونه نیست. نمی‌توانم باور کنم این موضوع تنها دلایل فرهنگی داشته باشد. به نظر می‌رسد دلایل دیگری وجود دارد؟

همیشه معتقد بودم که یک گیلانی و یک رشتی می‌تواند مدیر موفقی باشد. به عنوان نمونه حدود ۲۷ سال پیش من به دلایلی توسط سازمان صنعت و معدن به عنوان عضو هیئت مدیره شهر صنعتی حضور پیدا کردم. در اولین جلسه دیدم بین ده نفر اعضاء من تنها گیلانی آن جمع بودم.

یکی از دلایل آسیب به صنایع، حذف گیلان از لیست استان‌های صنعتی در آن زمان در دریافت سهمیه ارزی ارزان قیمت از وزارت صنایع بود. آن‌ها معتقد بودند گیلان صنعتی نیست و این مباحث باعث شد که گیلان از سهمیه ارزی مناسب آن دوران محروم بماند.

ما سرمایه گذارهای زیادی داریم که گیلانی هستند و به تهران و شهرهای دیگر مهاجرت کرده اند و مایلند در استان خود سرمایه گذاری نمایند سال ۷۸ و همزمان با آغاز به کار شورا در رشت رییس شورا بودم. اصرار بسیاری کردم که دفتری ایجاد کنیم برای جذب گیلانی‌هایی که خارج از رشت زندگی می‌کنندجهت سرمایه گذاری و کمک به آبادانی شهر و استان افراد ممکن است برای زنده کردن خاطراتشان و دیدار با اقوام خود به رشت مراجعه می کردند و مایل بودند در این شهر سرمایه‌گذاری کنند. ولی دفتری برای این کار وجود ندارد، خیلی تلاش کردم اما موفق نشدم. به نظرم  به دلایل مختلف از نظر فرهنگی اعتماد به نفس لازم را از دست داده‌ بودیم اما خوشبختانه در حال حاضر سرمایه گذار بومی حضور خوبی در صنعت استان دارند ولی هنوز کافی نیست.

اگر کسی بخواهد برای شهرخودش کاری بکند فرصت های لازم وجود ندارد. ولی در شهری مثل اصفهان تعصب خاصی به صنعت و شهر خود دارند. چندین شهر صنعتی احداث شده است. برای مثال در حوزه تولید لوازم پزشکی بسیار پیشرفت کرده‌اند ولی ما حتی به این صنعت ورود نکرده‌ایم.

به نظر می‌رسد بخشی از ماجرا به در دسترس بودن همیشگی منابع طبیعی برمی‌گردد. به همین دلیل هرگز اقتصادی فکر نکرده‌ایم؛ برخلاف یک اصفهانی که برای به دست آوردن و جمع آوری منابع باید برنامه ریزی دقیق و سال ها تلاش کند. برای مثال در اسناد مرحوم برخوردار آمده ‌است که در اوج دارایی و ثروت او، مادرش در سفر به مشهد برای خرید‌های خردی که انجام داده‌ بود لیستی شامل هزینه‌های خرید جزء داشتند. به‌نظر نمی‌رسد یک گیلانی حتی در بالا‌‌ترین سطح مالی چنین کاری انجام دهد.

مسائلی از این دست برای جامعه امروز گیلان صدق نمی‌کند. مواردی از این دست به گذشته‌ای برمی‌گردد که مثلاً امکان ماهیگیری و شناکردن در رودخانه زرجوب و گوهر رود وجود داشت ولی آن روز‌ها حالا دیگر افسانه شده است. الان به دلیل مسائل زیست محیطی کسی نمی‌تواند روزی خود را مثل قدیم از منابع طبیعی تأمین ‌کند.

یکی از دلایل آسیب به صنایع، حذف گیلان از لیست استان‌های صنعتی در آن زمان در دریافت سهمیه ارزی ارزان قیمت از وزارت صنایع بود. آن‌ها معتقد بودند گیلان صنعتی نیست و این مباحث باعث شد که گیلان از سهمیه ارزی مناسب آن دوران محروم بماند. ۳۵ سال پیش فرصت‌هایی که می‌توانستیم ماشین‌آلات، قالب و مواد اولیه را با دلار ۷ تومانی وارد کنیم از دست دادیم. شاید یکی از شاخصه‌ها همین موضوع بوده باشد.

صنعت گیلان کم کم پس از جنگ وارد مرحله رونق و شکوفائی شد که نماد آنها در حضور نمایشگاههای صنعتی داخلی و خارجی کاملا محسوس و ملموس بوده و درصنایع مختلف از جمله  کاشی، فولاد، لوازم خانگی و حتی صنایع سلولزی، دارویی به رشد خوبی رسیدیم و همین امر یکی از دلایل حمایت دولت ها  از فضای کسب و کار بوده است.

مطلب دوم این است که به دلیل کوچک بودن وسعت گیلان (زمینهای کشاورزی کوچک و محدود) حتی در بخش کشاورزی هم نتوانستیم سیستمهای مکانیزه و بزرگ داشته باشیم. اخیرا کشاورزی در گیلان به اصطلاح کمی زراعی شده و مرزها را برداشتند. علاوه بر همه اینها نوع نگرش فرهنگی به مقوله صنعت هم بی اثر نبوده است. لذا صنعت استان می توانست جهت تامین، بازسازی ماشین آلات و تجهیز کارخانجات با ماشین آلات و تکنولوژی جدید و مواد اولیه ارزان رونقی به استان بدهد که این فرصت از دست رفت.

مقایسه‌ای در مورد ایران خودرو و هیوندای کره جنوبی وجود دارد مبنی بر این که وقتی شرکت ایران ناسیونال شکل گرفت هیوندای کره جنوبی وجود خارجی نداشت یا در سطح ایران ناسیونال نبود. اگر همچنین مقایسه‌ای را در مورد گیلان و سایر استان‌ها انجام دهیم به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟

مقایسه ایران ناسیونال و صنعت خودرو کره جنوبی مشکل است که بدلیل اینکه تفاوت این دو بسیار زیاد و معنی دار شده است

در مورد مقایسه صنعت در طول سال های گذشته (قبل از انقلاب) و پس از انقلاب رتبه های ارائه شده در سازمان صمت استان نشان از این است که در گذشته صنعت استان از رتبه بهتری برخوردار بوده است.

در سال‌های اولیه شروع به کار صنعت در گیلان، صنعت در اصفهان و یزد و دیگر شهر‌های صنعتی فعلی در چه سطحی قرار داشت؟

بهتر است این طور بگویم، ما در وضعیت مناسب‌تری قرار داشتیم اما وقتی به سال ۵۷ رسیدیم تمام واحد‌های خصوصی در اختیار دولت قرار گرفت.

دوران اوج صنعت در گیلان قبل از انقلاب است؟

با توجه رتبه صنعت و شرایط تعداد صنعت مستقر در استان وضعیت بهتری بوده اما پس از پیروزی انقلاب تنوع صنعت در استان با گذشته قابل قیاس نیست و در بعضی صنایع در استان بعنوان قطب هستیم.

ابتدای نقطه اوج در چه زمانی آغاز شد؟

صنعت گیلان کم کم پس از جنگ وارد مرحله رونق و شکوفائی شد که نماد آنها در حضور نمایشگاههای صنعتی داخلی و خارجی کاملا محسوس و ملموس بوده و درصنایع مختلف از جمله  کاشی، فولاد، لوازم خانگی و حتی صنایع سلولزی، دارویی به رشد خوبی رسیدیم و همین امر یکی از دلایل حمایت دولت ها  از فضای کسب و کار بوده است.

در مصاحبه با یکی از کارمندان «توشیبا» که پیش و پس از انقلاب در این کارخانه شاغل بود،‌ پرسیدیم چه تغییری در مدیریت پس از انقلاب این کارخانه ایجاد شده ‌است؟» پاسخ داده بود، مدیران ژاپنی دیسیپلین خاصی داشتند. صبح ها،  پیش از شروع کار در کارخانه حضور داشتند و پس از پایان کار هم کارخانه را ‌ترک می‌کردند. بعد از انقلاب و دولتی شدن کارخانه‌ها مدیر به جای ساعت ۷ ساعت ۱۰ حضور پیدا می‌کرد و ساعاتی در جلسات بود و بعد از آن هم ناهار و بقیه موارد و بعد هم پایان ساعت کاری.

تا ۱۳۶۷ و تا حدودی  این روایت درست است از ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۳ وضعیت بهتر شد و بعد از آن همزمان با خصوصی‌سازی بنگاههای دولتی آغاز شد که شما شاهد آن بی نظمی در حال حاضر نیستید و شرایط نه مثل آن دوران مدیریت ژاپنی  ولی خیلی نزدیک به همان شرایط است و تا حدودی در بعضی از زوایا بهتر از آن زمان است.

به عبارتی حاکمیت به این نتیجه رسید که به این صورت نمی‌توان صنایع را زنده نگه داشت؟

چون محصولات صنعتی از طریق تجارت عرضه میشود و در دنیای تجارت ریسک های فراوانی وجود دارد. باعنایت به اینکه دولت هیچ گاه تاجر خوبی نبوده اداره واحد های صنعتی و دولتی توسط دولت همواره با زیان همراه بوده است. لذا واگذاری واحدهای دولتی با شرایط، دستورالعمل و قانونمندی و نظارت مناسب حتما باید در دستور کار باشد و انتقال به بخش خصوصی صورت گیرد.

یکی از مقدس ترین و با ارزش ترین کار ها کمک به ایجاد واحد های صنعتی برای افزایش تولید ناخالص ملی و اشتغال پایدار است.

به خاطر دارم اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰  شرکت‌های زیادی در گیلان دچار آسیب شدند و یا حتی در سراشیبی قرار گرفتند. گروه صنعتی ملی مشتمل بر جوراب گیلان و … دچار مشکل شدند.

دلیل آن هدایت به سمت خصوصی‌سازی بود. اتفاقا آن روز‌ها نقطه شروع واگذاری ها بود. آن زمان دو شرکت را در بازه سه ساله مورد بررسی قرار دادیم. یکی خصوصی‌سازی شده ‌بود و دست پرسنل و مدیران بود و موفق شده ‌بود. شرکت دیگر دست بانک‌ها بود. شرکت خصوصی از سود حاصله سالیانه یک میلیارد تومان مالیات می‌پرداخت و آن شرکت سالیانه یک میلیارد سوبسید می‌گرفت تا کارخانه را بچرخاند. یعنی در واقع ۶ میلیارد تومان به مملکت زیان وارد می کرد.

اما بسیاری از شرکت‌ها در همان سال ها به درستی واگذار نشدند و حتی با امکانات زیرساختی فراوان به قیمت های ارزانی فروخته شدند.

اولا نظارت صحیح انجام نشد در صورتی که بطور یقین دستورالعمل و قوانینی وجود دارد که شرایط واگذاری صحیح را مشخص نموده است.

به هر حال انجام هر کاری نیاز به دستورالعمل و قوانین مناسب و اجرا براساس آن قوانین و نظارت کامل دارد. اگر هر کدام دچار مشکل شود آن کار به سرانجام مطلوب نخواهد رسید. اما می توان، بازنگری هر کدام نسبت به اصلاح آنها اقدام نمود، چون هدف واگذاری صحیح است.

آیا در استان‌های دیگر هم همین اتفاق افتاد؟

بله. شرکت‌هایی موفق شدند و تعدادی هم شکست خوردند.

فکر نمی‌کنید با برگرداندن مجموعه‌ها به مالکان اصلی می‌توانستیم روند بهتری بسازیم؟

خیر، چون مسائل سیاسی اجتماعی ما بسیار زیاد هست. در هر دوران باید جو سیاسی اجتماعی همان زمان را در نظر گرفت. اگر افراد به سال ۵۸ بازگردند نگاه متفاوتی در آن زمان بود. هر چیز را باید در ظرف زمان خودش سنجید. هدف‌گذاری‌ها خوب بوده ولی در شیوه اجرا مشکل داشت.

اکنون اگر حاجی برخوردار هم بیاید نمی‌تواند پارس خزر را اداره کند. اخیرا با یکی از مدیران ارشد پیش از انقلاب مجموعه پارس توشیبا ملاقاتی داشتیم که ایشان عرایض ما را تائید می کرد.

چه عواملی سبب می‌شد در گذشته بتوانند راحت‌تر کار کنند؟

شرایط اقتصادی و اجتماعی متفاوتی نسبت به امروز وجود داشت. در آن زمان جنگی به کشور تحمیل نشده بود، تحریم ها مداوم و مکرر وجود نداشت و تعداد نیروی نیاز به اشتغال و حجم جمعیت به اندازه فعلی نبود.

عجیب اینکه، ما نه در صنعت، که در کشاورزی هم به رغم آنکه بسترهای آن فراهم بود رشدی نکردیم. در مورد کشاورزی اعم از برنج، چای و یا بادام زمینی، صنعتی شدن در ابتدایی‌ترین مراحل انجام شده و دیگر پیشرفتی در آن حاصل نشد. دلیل این موضوع چیست؟

ابتدا سیاست‌های کلان مملکت باید بسترهای اولیه را فراهم کند. مثلا اگر قصد راه‌اندازی فرودگاه دارید باید دولت دست به کار شود و پس از ایجاد به مردم برای بهره‌برداری واگذار شود. به نظرم در استانی مثل گیلان وجود توامان کشاورزی و صنعت هیچ مغایرتی با هم ندارد. با سیستم‌های درست می‌توان هر دو را داشت. نتوانستیم کشاورزی را توسط صنعت مکانیزه کنیم. نمی‌دانم شرایط مساعد نبود یا موقعیت و سیاست آن وجود نداشت، اطلاع دقیقی ندارم.

فکر نمی‌کنید در بسیاری از موارد منتظر اقدامی از طرف دولت و حاکمیت هستیم؟ در مورد صنعتی کردن کشاورزی بخش خصوصی این هزینه ـ فایده را نمی‌بیند؟

نه. چون اگر ببیند سرمایه خود را می‌آورد. اگر برای شهرصنعتی برنامه‌ای وجود نداشت، سرمایه‌گذار به آن ورود نمی‌کرد. سیاست بالادستی باید وجود داشته باشد. از دلایل حضور سرمایه‌گذاری غیربومی ‌در استان می‌توان به قانون صنعت اشاره کرد. طبق این قانون شرکتی که به فاصله ۱۲۰ کیلومتر از مرکز تهران احداث شود معاف از مالیات می‌شود. به همین دلیل شهر صنعتی رشت نقطه جذابی برای سرمایه گذاری بوده و هست .

این قانون متعلق به چه زمانی است؟

زمان زیادی از آن می‌گذرد. برای رهایی تهران از آلودگی و کم کردن شلوغی‌ها و حل مشکل ترافیک و عدم تمرکز زدائی این قانون تصویب شد. به تازگی قانونی به تصویب رسیده که همه شهرک‌های صنعتی معافیت ۷ ساله دارند ولی منطقه آزاد معافیت ۲۰ ساله دارد. می‌خواهم بگویم وقتی از کمک دولت حرف می‌زنم از چه می‌گویم. قوانین بالادستی می‌تواند به سرمایه جهت دهد.

از طرفی جنگل و از طرف دیگر دریا، ارتباطات برون مرزی که قبل از انقلاب بیشتر بود و الان کمابیش وجود دارد و منطقه آزاد. این موارد فرصت هستند یا تهدید؟ می‌توانند کمک کننده باشند؟

این ها متغیرهایی است که باید جداگانه به آن پرداخته شود. نخست آنکه، واقعیت این است که الان نمی‌توانیم مراودات خارجی داشته باشیم و حرکتی پویا در جهت صادرات داشته باشیم فعلا می‌توان با روسیه وارد همکاری شد. باید در سطح کلان، نه در سطح ملی و استانی امتیازات خوبی برای سرمایه‌گذاری ایجاد کنیم. صنعتگر به دنبال امکانات مناسب برای صنعت است. مثلا تولید فولاد باید در نزدیکی آب صورت گیرد. هر چیزی مزیتی دارد. منطقه آزاد، فرودگاه رشت و شهرک‌های صنعتی مجموعه‌ای است که می‌تواند پتانسیل خوبی برای استان گیلان باشد. وقتی سرمایه‌گذار وارد می‌شود برایش بسیار راحت است که فرودگاه در حوزه منطقه آزاد باشد. چیزی که تولید می‌کند مستقیم ارسال کند.

قرار بر این بود که کالا در شهر صنعتی تولید شود و از همین منطقه صادر شود یا وارد کشور شود. از زمینی که به منطقه آزاد اختصاص داده شده است تنها یک درصد متعلق به صنعت است اما با یک درصد کاری نمی‌توان کرد. اضافه کردن چهار شهرک صنعتی به آن فکر معقولی بود. چون هم درصد نسبت را بالا می‌برد. هم اینکه تأسیساتی که وجود داشته را توسعه می‌داد به جای این که دوباره شهر صنعتی ایجاد کنند و من معتقدم در صورت مدیریت صحیح همین امر، پتانسیل خوبی برای استان خواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.