سیده خدیجه جعفری، هنرمند خلاق و پرکار رشتیدوزی، با بیش از سه دهه تجربه، از پایهگذاران حفظ و توسعه این هنر اصیل ایرانی است. از سالها تدریس و پژوهش در این حوزه گرفته تا حضور در نمایشگاههای بینالمللی و ثبت آثارش در فهرست میراث فرهنگی یونسکو، او همواره تلاش کرده تا رشتیدوزی را به دنیای امروز پیوند دهد و در عرصه جهانی معرفی کند.
در این گفتوگو، از مسیر هنریاش، چالشها و آرزوهایش برای آینده این هنر سنتی بیشتر میگوییم.
چه شد که از سن کم به رشتیدوزی علاقهمند شدید؟
در زمان کودکی، رشتیدوزی را در دستان مادربزرگم میدیدم. البته مادربزرگم استادکار نبودند، اما دیدن کارهایشان باعث شد با این هنر آشنا شوم و به آن علاقه پیدا کنم. وقتی ۱۳ ساله بودم، همراه دخترخالهام به اداره صنایع دستی، در بلوار شهید انصاری، رفتم. نمونه بافتهایم را نشان دادم و آنجا من را راهنمایی کردند که نزد استاد بیپناه دوره تکمیلی را بگذرانم.
در گذشته بیشتر مردان کار رشتیدوزی را انجام میدادند. شاید نزدیک به ۷۰ تا ۸۰ سال قبل در محل بازار جدید طلا امروزی بود که استادان بهنامی همراه با شاگردانشان کار رشتیدوزی را انجام میدادند. من در آن مکان نزد استاد بیپناه دوره دیدم. و البته در کلاس و دورهای که شرکت کردم فقط من علاقمند شدید به اینکار بودم و بقیه افراد به دلیل دریافت حقوق بیمه بیکاری در آنجا حضور داشتند. من معتقدم، البته شاید خیلی موافق آن نباشند، که “هرکس شغلش با خودش به دنیا میآید”. همیشه به دانشجویانم هم میگویم که به دنبال چیزی بروید که دوستش دارید، اگر تحمیلتان کنند برای کاری هیچوقت موفق نمیشوید.
اولین اثری که خودم دوختم، یک سبد بود روی یک پارچه آبی، که هنوز هم در دست مادرم و در منزل پدریام نگهداری میشود. این کار را بسیار دوست داشتم و همان را به عنوان نمونهکار برای شروع دوره تکمیلی به مربیها نشان دادم
پس از دوره تولید، به عنوان مربی و استاد به فعالیت پرداختم و در دورههای آموزشی رایگانی که برای بانوان برگزار میشد، تدریس کردم. این دورهها زیر نظر سازمان میراث فرهنگی برگزار میشد که نقش مؤثری در ترویج این هنر ایفا میکرد. متأسفانه، این حمایتهای دولتی در سالهای اخیر متوقف شده است.
تولیدات من تا سال ۱۳۸۷ به صورت مستمر ادامه داشت، اما از آن سال به بعد اعلام شد که هنرمندان باید به صورت مستقل فعالیت کنند. در همین راستا، نمایشگاههایی برای معرفی هنرمندان، هم در داخل و هم خارج از ایران، برگزار میشد. یکی از مهمترین تجربههای من، شرکت در نمایشگاهی با عنوان “گیلان، سرزمین سبز“ در دوبی بود.
این نمایشگاه ۱۷ روز ادامه داشت و من به عنوان تنها رشتیدوز حاضر، با بالاترین فروش در میان هنرمندان گیلانی فعالیت کردم. در این نمایشگاه، با لباس محلی به اجرای هنر رشتیدوزی پرداختم که توجه بسیاری از بازدیدکنندگان را جلب کرد. تولیداتم به عنوان هدیه و سوغات توسط خریداران از نقاط مختلف انتخاب میشد.
در بین دوزندگانی که در خط تولید با من همکاری میکنند، با نگاه به کارهایشان میتوانم تشخیص دهم که چه کسی عجول بوده، چه کسی روحیهای آرام داشته و یا چه کسی هنگام کار عصبی یا دچار استرس بوده است. صبر و آرامش، بهنوعی، بخشی از زیبایی و کیفیت این هنر را رقم میزند
طرح سنتی روی پارچه را نیز خودتان انجام میدهید؟
طراحی بر روی پارچه، بخش مهمی از این هنر است که آن را به طور ذاتی آموخته بودم. برای تکمیل مهارتم، دورهای یکساله را نزد خانم دلجو، استاد برجسته میراث فرهنگی، گذراندم. در حال حاضر نیز طراحی سنتی را تدریس میکنم و به انتقال این هنر اصیل و ارزشمند ادامه میدهم.
اولین اثری که دوختید چه بود و چه احساسی نسبت به آن داشتید؟
اولین اثری که خودم دوختم، یک سبد بود روی یک پارچه آبی، که هنوز هم در دست مادرم و در منزل پدریام نگهداری میشود. این کار را بسیار دوست داشتم و همان را به عنوان نمونهکار برای شروع دوره تکمیلی به مربیها نشان دادم.
اولین اثری که تحت نظر استادم دوختم، یک لچک ترنج بود. این اثر را سازمان فنی و حرفهای از من گرفت. دورههایی که در آنها شرکت میکردم کاملاً رایگان بود و تمام متریال و مواد مورد نیاز را نیز خودشان تأمین میکردند. البته، بعد از اتمام کار، تولیدات ما را از ما تحویل میگرفتند.
چه کسی بیشترین تأثیر را در مسیر هنری شما گذاشت؟
ابتدا این انتخاب از اراده و علاقه خودم نشأت گرفت. خانوادهام اهل تحمیل و اجبار نبودند، هرچند در ابتدا تمایل داشتند که من حرفه خیاطی را دنبال کنم و حتی برایم هزینه کردند، اما چون علاقهای به آن نداشتم، تصمیمم را پذیرفتند. مادرم در این مسیر کمک زیادی به من کرد و بعد از ازدواج نیز همسرم همواره حامی و پشتوانهای قوی برایم بود.
نقش خانواده در موفقیت من بسیار پررنگ بوده و لطف و حمایت خداوند نیز همواره راهنمای این مسیر بوده است. بهجرئت میتوانم بگویم که خانواده یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در دستیابی به موفقیت است.
به نظر شما مهمترین ویژگیای که باعث موفقیت در این هنر میشود، چیست؟
برای من، صبر نقش بسیار مهمی در این مسیر داشته است. داشتن صبر در هنر، بهویژه در رشتیدوزی، تأثیر بسزایی دارد. در واقع، عجول بودن یا داشتن هیجان و استرس، مستقیماً در نتیجه کار نمود پیدا میکند.
حتی در بین دوزندگانی که در خط تولید با من همکاری میکنند، با نگاه به کارهایشان میتوانم تشخیص دهم که چه کسی عجول بوده، چه کسی روحیهای آرام داشته و یا چه کسی هنگام کار عصبی یا دچار استرس بوده است. صبر و آرامش، بهنوعی، بخشی از زیبایی و کیفیت این هنر را رقم میزند.
ثبت آثار شما در یونسکو چه احساسی داشت و چه تأثیری بر مسیر هنری شما گذاشت؟
سازمان میراث فرهنگی طی فراخوانی شرایط شرکت در یک پروژه را به ما اعلام کرد. من دو اثر را برای این فراخوان آماده کردم. یکی از آنها روی نمد نازکی از پشم گوسفند، که متعلق به خطه شرق گیلان است، دوخته شد و دیگری روی شال ماسال که تمام ابریشم آن را با رنگهای طبیعی گیاهی رنگ کرده بودم. خوشبختانه هر دو اثر به ثبت ملی رسیدند و برای یونسکو معرفی شدند.
علاوه بر این، پژوهشی روی آثار قدیمی رشتیدوزی انجام دادم که سال گذشته بهعنوان پژوهش برتر استان انتخاب شد. در حال حاضر، در حال برنامهریزی برای نگارش کتابی با محوریت رشتیدوزی از گذشته تا امروز هستم تا این هنر اصیل را بیشتر معرفی کنم و پژوهشهایم را به اشتراک بگذارم.
بزرگترین دغدغه من همیشه این بوده که با وجود زندگی مدرن و سرعت بالای تغییرات، این نمونه بافتها و هنر اصیل رشتیدوزی حفظ شود
داستان پشت آثاری که ثبت ملی شدند چیست؟ چه چیزی آنها را خاص میکند؟
من تاکنون بیش از ۲۰۰ تا ۳۰۰ طرح در رشتیدوزی خلق کردهام. رنگآمیزیها، طراحیها، و پیشکاریهایی که خودم انجام دادهام، نقش بسیار مهمی در این مسیر برایم داشته است. به نظر من، موفقیت یعنی سخت تلاش کردن؛ شانس بهخودیخود وجود ندارد. ابتدا لطف خداوند و سپس پشتکار، عوامل اصلی موفقیت هستند، و شانس را هرکس باید خودش برای خودش بسازد.
رشتیدوزی هنری است که بر اساس زنجیره رفت و برگشت بنا شده است و هر یک از این زنجیرهها دارای قوانین خاص خود هستند. خانم جعفری، که نویسنده تنها کتاب موجود در زمینه رشتیدوزی است، در کتاب خود به تفصیل توضیح داده که چگونه تمامی مدلهای بافت بر این اصول استوار هستند.
در سال ۱۳۸۳، شورای انقلاب فرهنگی تهران دورهای برگزار کرد که پس از آن موفق به دریافت درجه هنری شدم. این درجه، معادل فوقلیسانس است و با همین درجه هنری در دانشگاه تدریس میکنم. در حال حاضر نیز مدارکم را برای دریافت درجه هنری دکتری آماده کرده و ارسال کردهام.
شما در حال حاضر در دانشگاه تدریس میکنید، کارگاه آموزشی هم برگزار میکنید، کارشناس صداوسیما نیز هستید؟
من اولین کسی بودم که پیشنهاد برگزاری کلاس و آموزش هنر رشتیدوزی را در برنامههای صدا و سیما مطرح کردم. به مدت ۱۸ سال، تا سال ۱۳۹۸، آموزشهایی را از طریق این رسانه ارائه کردم. فیلمهای مربوط به این آموزشها همچنان در آپارات موجود است. اما از سال ۱۳۹۸ به دلیل تداخل با برنامه کلاسهایم، همکاری با صدا و سیما را متوقف کردم.
در حال حاضر در دانشگاه دکتر معین رشت تدریس میکنم و یک کارگاه شخصی دارم که دارای مجوز میراث فرهنگی است. در این کارگاه کلاسها و کارگاههای آموزشی برگزار میکنم.
در دنیای مجازی نیز هنرجویانی از استانهای مختلف و حتی از کشورهای دیگر دارم. این روزها بیشتر بهصورت آنلاین تدریس میکنم که یادگیری را برای هنرجویان بسیار راحتتر کرده است، در حالی که قبلاً بهصورت حضوری به کلاسها میآمدند.
در مورد برگزاری نمایشگاه، باید بگویم که اغلب کارهایم پیش از اینکه به نمایشگاه برسند، به فروش میروند. مشتریان من بیشتر از ادارات (برای هدیه به مدعوین) یا از خارج از ایران هستند، به همین دلیل آثارم معمولاً فرصت عرضه در نمایشگاهها را پیدا نمیکنند.
در مسیر حرفهای خود با چه چالشهایی روبهرو شدید؟
تأمین مواد اولیه برای رشتیدوزی کمی دشوار است. قبلاً کارخانهای به نام سپاهان در اصفهان وجود داشت که پارچه ماهوت را از خارج از ایران وارد میکرد. اما در دوره آقای احمدینژاد، با افزایش نرخ دلار، آن بخش از کارخانه تعطیل شد و بهجای آن فوترای چینی وارد بازار شد که کار با آن بسیار سخت و کیفیت آن پایینتر بود.
در گذشته، ما در رشت مواد اولیه و پارچهها را از فروشگاه اسکافی تهیه میکردیم. اما اکنون این مواد را از تهران، جنوب و دیگر شهرها تأمین میکنم. متأسفانه هزینهها بسیار افزایش یافته است. بهعنوان نمونه، قیمت پارچه به متری ۸۰۰ هزار تومان و ابریشم به کیلویی ۸.۵ میلیون تومان رسیده است.
امروزه در بیش از ۱۲ تا ۱۳ دانشگاه در ایران، رشتیدوزی تدریس میشود. من علاوه بر فعالیتهای آموزشی، تأمینکننده مواد اولیه و متریال مورد نیاز رشتیدوزی، از جمله پارچه، نخ، قلاب و دیگر ابزارها، برای دانشگاههای سراسر ایران هستم.
آرزو دارم که هر کسی که این هنر را دنبال میکند، بتواند با آرامش و بدون نگرانی از فروش، به تولید بپردازد. این وضعیت میتواند باعث حفظ و ماندگاری این هنر شود و اجازه ندهد که از بین برود یا فراموش شود
بزرگترین دغدغه شما برای آینده هنر رشتیدوزی چیست؟
بزرگترین دغدغه من همیشه این بوده که با وجود زندگی مدرن و سرعت بالای تغییرات، این نمونه بافتها و هنر اصیل رشتیدوزی حفظ شود. برای همین، در دوران کرونا تصمیم گرفتم اولین کتابم را چاپ کنم، و امیدوارم به زودی به چاپ دوم هم برسد.
چه آرزویی برای آینده هنر رشتیدوزی دارید؟
آرزو دارم افرادی پیدا شوند که با عمق و اشتیاق واقعی این هنر را دنبال کنند؛ افرادی که حاضر باشند مثل من، بخشی از زندگیشان را وقف این هنر کنند. در دوران جوانیام، حتی به مهمانی یا عروسی نمیرفتم و تمام وقتم را صرف رشتیدوزی میکردم.
به قول معروف: “پنجاه سال اول زندگیت را زحمت بکش تا بقیه عمرت راحت زندگی کنی.” من تمام تلاشم را کردم تا این هنر را زنده نگه دارم و آن را به نسلهای بعد منتقل کنم.
آیا بین افرادی که آموزش دادهاید فکر میکنید کسی با این خصوصیات باشد؟
نه متاسفانه، بحث درآمد مالی گزینه مهمتری برای اکثر افراد است و خیلی سریع پیش میروند.
آیا از حمایتهای دولتی و فرهنگی در این حوزه رضایت دارید؟
بله، هر زمانی که وامی در دسترس باشد، با من تماس میگیرند و اطلاعرسانی میکنند. اگر نیازی به آن نداشته باشم، به آنها میگویم که این وام را به افراد دیگری بدهند. حتی برای برگزاری نمایشگاهها هم از من دعوت میشود، اما چون مستقل هستم، معمولاً در این نمایشگاهها شرکت نمیکنم.
در کل، شرایط نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است. مثلاً در گذشته، هزینههای خوراک و اسکان برای برگزاری نمایشگاهها بر عهده دولت بود، اما اکنون تمامی این هزینهها به دوش خود هنرمند است.
بازار بینالمللی چه استقبالی از هنر رشتیدوزی داشته است؟
در حال حاضر مشتریانی از کشورهای مختلف دارم که برایشان محصولات را ارسال میکنم. کشورهایی همچون هلند، آمریکا، سوئد، انگلستان و… از جمله مقصدهای اصلی سفارشات من هستند. این درخواستها هم به صورت شخصی است و هم از طرف فروشگاههایی که کارهای رشتیدوزی را برای فروش عرضه میکنند. در بسیاری از موارد، سفارشها به صورت حجم بالا (چمدانی) انجام میشود.
برای جهانیشدن هنر رشتیدوزی چه مسیری را لازم میدانید؟
دولت میتواند نقش بزرگی در حمایت از هنرهای دستی ایفا کند. به عنوان مثال، در گذشته در هر شهر از ایران فروشگاههایی توسط دولت دایر بود که به فروش صنایع دستی کمک میکرد. متاسفانه اکنون توجه کمتری به این موضوع میشود. هر هنرمندی مانند من میتواند به اندازه چاه نفت برای دولت ارزش داشته باشد.
کشورهای اروپایی معمولاً صنایع دستی خاص خود را ندارند و همین مسئله باعث میشود که عرضه و فروش صنایع دستی ایرانی در سطح جهانی پتانسیل بسیار بالایی برای درآمدزایی و پولسازی داشته باشد. این صنعت میتواند به عنوان یک منبع درآمد عظیم برای کشور به حساب بیاید.
چه آرزویی برای آینده هنر رشتیدوزی دارید؟
آرزو دارم که هر کسی که این هنر را دنبال میکند، بتواند با آرامش و بدون نگرانی از فروش، به تولید بپردازد. این وضعیت میتواند باعث حفظ و ماندگاری این هنر شود و اجازه ندهد که از بین برود یا فراموش شود.
چه توصیهای برای نسل جوانی دارید که میخواهند وارد این عرصه شوند؟
هیچگاه نباید شکست را پذیرفت؛ هنر مثل یخ نیست که ذوب شود. من خودم بعد از تعطیلی فروشگاههای دولتی و اعلام اینکه هنرمندان باید مستقل شوند، همچنان به تولید ادامه دادم. بعد از آن، اعلام کردند که برای هنرمندان نمایشگاههایی برگزار میشود و من در همهی آنها شرکت کردم و تمام آثارم را به فروش رساندم. همیشه به خودم میگفتم که خدا میبیند که چقدر بیریا و با تمام وجود کار میکنم و قطعاً برکت آن را خودش خواهد داد. این واقعیت دارد که “از تو حرکت و از خدا برکت.”
اگر بخواهید یکی از آثار خود را بهعنوان میراث برای نسلهای آینده به یادگار بگذارید، کدام اثر را انتخاب میکنید و چرا؟
این تابلو (به تابلو بالای سرشان اشاره میکنند)، نامش “سرگیجه” است و من خیلی به آن علاقه دارم. تمام آثار موجود در اینجا، طرحهای خودم هستند، به جز دو تا که لچک ترنج هستند و قدیمیتر میباشند.
کدام لحظه در مسیر هنریتان برای شما ماندگارتر است؟
تدریس و انتقال تجربه را خیلی دوست دارم و همینطور لحظهای که کار تمام میشود، لحظهای زیبا است و ذوق زیادی برایم دارد.
اگر دوباره به گذشته بازگردید، باز هم رشتیدوزی را انتخاب میکنید؟
بله، قطعاً همین حرفه و کار را ادامه خواهم داد. هیچگاه از مسیر شغلی خودم پشیمان نشدهام؛ حتی اگر جایی هم به ضررم بوده، اعتقاد دارم که آن اتفاق به نفع من بوده است. من هرگز مایوس نمیشوم.