از وقتی تابلوی سبزرنگی که آرم بنیاد مستضعفان بر روی آن بود، از کنار جاده منتهی به کارخانهی چای «نو» برچیده شد، یاد اطلاعیه قوامالسلطنه، نخستوزیر ایران، (۲۷/۴/۱۳۳۱) میافتم که اعلامیهاش را با این جمله بهپایان برد: «کشتیبان را سیاستی دگر آمد».
از فرعی خیابان «توحید» در روستای «بازکیاگوراب»، بیهماهنگی بهسمت کارخانهای میروم که «قوامالسلطنه» در املاک شخصی خود ساخته بود. اکنون خبری از «قنبرخان چهاردهی»، پیشکار قوام، نیست تا اِذن حضور دهد.
خرداد ۱۳۹۶ وقتی نخستین بار از کارخانه «نو» بازدید کردم، هیچ حصاری درمیان نبود. این بار اما، مالک جدید، شخصا درب ورودی را برایم میگشاید. کارخانهای که سیاستمداری کارکشته بهوقت تبعیدش در گیلان ساخت، بارها دستبهدست شده و اکنون چند سالی است کارخانه از سوی «بنیاد مستضفعفان انقلاب اسلامی» به «یوسف ابراهیمی» واگذار شده و بهرهبردار جدید، تلاش دارد باغ و کارخانه را با تکیه بر «گردشگری چای» احیا نماید.
کارخانهای که سیاستمداری کارکشته بهوقت تبعیدش در گیلان ساخت، بارها دستبهدست شده و اکنون چند سالی است کارخانه از سوی «بنیاد مستضفعفان انقلاب اسلامی» به «یوسف ابراهیمی» واگذار شده و بهرهبردار جدید، تلاش دارد باغ و کارخانه را با تکیه بر «گردشگری چای» احیا نماید
مدیرعامل شرکت تمین (چای رفاه لاهیجان)، کسی که محصولات جدید چای و ازجمله «چای زرد» را نخستینبار تولید کرد، حالا سیاستی جدید برای احیای میراث قوام دارد.
ابراهیمی، بخشهای مختلف کارخانه را نشانم میدهد؛ بوتههای چایی که کاشته، حالا بهثمر نشسته است و توضیح میدهد که با چه مرارتی از نو بوتههای چای را در حریم کارخانه پرورش داده و فروردین امسال نورستههای سبز، در بخشی از کارخانه، فرآوری و به مرحله فروش رسیده است. اکنون از چهار ساختمان بزرگ مجموعه، تنها یکی احیا شده و دستگاههای چایخشککنی آن فعال است و بهگفته بهرهبردار فعلی، چین پاییز چای هم در نیمه مهر در همین کارخانه فرآوری میشود.
باقی سازهها بهدلیل عدمرسیدگی از پس سالها رهاشدگی، وضعیت رقتانگیزی دارد و اعتبار مالی و همتی بسیار میطلبد تا سالهای رکود را جبران کند. با اینحال بهنظر میرسد فاز نخست مجموعه با تکیه بر گردشگری چای، تقریبا آماده است. و یک گردشگر میتواند از نزدیک چینش بوتههای چای را مشاهده و با رفتن در محل کارخانه با فرآوری چای آشنا شود و درنهایت در محوطه و باغ، چای ایرانی را که آرام در قوری چینی دم کشیده، تناول نماید.
ابراهیمی، درختان باغ را معرفی میکند؛ به زودی درختان «فوجی» که چندسال پیش کاشته، به گل مینشیند و گلهایش همچون «دیبا» نگین گردشگری باغ میشود. درختان «گواوا» که ابراهیمی خود در باغ کاشته، ثمر دادهاند و با نوبرانههای این میوه جنوب از تازه واردان پذیرایی میکند.
یک دستگاه موتور برق قدیمی و مخزنهای پمپ باد در گوشهای از حیاط کارخانه جانمایی شده، یادگار روزهایی که قوام مشکل تامین برق دستگاههای چایخشککنی را با خرید این ژنراتور تامین کرده بود.
در فصل برداشت چای، قوام شخصا در کارخانه حاضر میشد و مرتب مهمانانی از پایتخت داشت. او بعد از دوران تبعید دوباره ردای نخستوزیری پوشید و ملقب به «حضرت اشرف» شد و این بار مدیران ارشد کشور نیز از کارخانهاش بازدید میکردند
در بخشی از مجموعه، یک ساختمان چهار طبقه در میان داربستها محصور شده و ابراهیمی توضیح میدهد؛ این بنا، محل سکونت شخصی و پذیرایی از مهمانان ویژه قوام بوده است.

نوشتهاند که در فصل برداشت چای، قوام شخصا در کارخانه حاضر میشد و مرتب مهمانانی از پایتخت داشت. او بعد از دوران تبعید دوباره ردای نخستوزیری پوشید و ملقب به «حضرت اشرف» شد و این بار مدیران ارشد کشور نیز از کارخانهاش بازدید میکردند.

از پلههای چوبی و آبیرنگ ساختمان مسکونی قوام بالا میرویم که زمانی اتاقدارش «حسین میربلوک» بود، هر طبقه اتاقهای متعدد با پنجرههایی گشوده بهسمت کارخانه دارد و یک راهروی باریک در هر طبقه، همچون غلامگردهای خانههای قدیم گیلان، پنجرههایی گشوده به سمت باغدارد.
به طبقه چهارم میرسیم، در این طبقه خبری از اتاقهای متعدد نیست، سالنی گشوده، با پنجرههای چوبی بلند که از سقف تا نزدیک به کف امتداد دارد. سقفِ آسمان پیداست و مصالح ساختمانی و چوبی که قرار است سقف فروریختهی طبقه آخر را از نو بسازد. ابراهیمی از ما میخواهد روی زمین نشسته و مشاهدات خود را بیان کنیم.
از پنجرههای چوبی، جاده تزانزیت رشت به لاهیجان پیداست، حتی باوجود ساخت و سازهای چند طبقه جدید. از پنجرهای شمالی و غربی، باغ و شالیزار مشاهده میشود و از ضلع شرقی، بخشهای مختلف کارخانه را میتوان دید. ابراهیمی توضیح میدهد؛ این طبقه بهنحوی طراحی شده که اگر قوام در سالن پذیرایی خود نشسته هم بود، بهکل مجموعه و محیط اطراف اشراف داشت و بهراحتی میتوانست عملکرد کارگران و کارخانه را رصد نماید.


اما تمامِ رازِ طبقهی چهارم همین نیست. «از محوطه میدیدیم ساختمان ۴طبقه است اما هرچه میگشتیم نمیفهمیدیم ورودی طبقه چهارم کجاست. تا اینکه باران از سقف فروریخته، لمبههای چوبی طبقه سوم را پوسانید. نجار که آوردیم راز سر بهمهر عمارت قوام هم کشف شد؛ طبقه مخفی با دریچه مخفی. و نردبان کوچکی که بعد از ورود قوام، بهسمت سالن کشیده میشد. قوام در سالنی گشوده مینشست و همزمان باغ چای و کارگرها و کارخانه را میدید، حتی آیند و روندگان به جادهای که آن را هم قوام ساخته بود.» استادکار نجار گفته بود دریچه مخفی طوری از سالن بسته میشد که فقط قوام میتوانست آن را بگشاید.
و اکنون من در سالنی نشستهام که ۷۳سال پیش، چند روزنامهنگار مهمان قوام بودند. و قوام، که آن روزها پس از حمله متفقین و قحطی نان در تهران دوباره از نخستوزیری برکنار و به گیلان آمده بود، شخصا از طریق پیشکارش، قنبرخان چاردهی، روزنامهنگاران آمده از تهران را به کارخانه دعوت کرد.
از محوطه میدیدیم ساختمان ۴طبقه است اما هرچه میگشتیم نمیفهمیدیم ورودی طبقه چهارم کجاست. تا اینکه باران از سقف فروریخته، لمبههای چوبی طبقه سوم را پوسانید. نجار که آوردیم راز سر بهمهر عمارت قوام هم کشف شد؛ طبقه مخفی با دریچه مخفی. و نردبان کوچکی که بعد از ورود قوام، بهسمت سالن کشیده میشد. قوام در سالنی گشوده مینشست و همزمان باغ چای و کارگرها و کارخانه را میدید
مردی که در سیاست ایران «چرچیل» لقب گرفت و بارها در زندگی برکشیده و فروافتاده بود، در حضور ایشان مهر سکوت بر لب دارد. شاید از آنرو که میخواست اوضاع تهران را از زبان خبرنگاران دریابد تا اینکه بخواهد برای اثبات خود، مصاحبه نمایشی برای روزنامهها داشته باشد.
«احمد ملکی»، مدیرمسؤول روزنامه ستاره شمال، در نوروز ۱۳۲۱ خورشیدی همراه ۶ روزنامه نگار دیگر، در همین عمارت قوام را دیده بود. اما قوام سکوتی تدبیرگونه در پیش گرفت و خاطرات چاپشده روزنامهنگاران آمده از تهران تنها توصیف کارخانه چای نخستوزیر تبعید شده است: «راه رشت به لاهیجان بسیار خوب و بیشباهت به آسفالت نیست و اراضی تمام سبز و خرم و چایکاری و توتونکاری به مقدار کافی انجام شده … لاهیجان در حدود بیستهزار نفر جمعیت دارد و دارای کارخانههای چایخشککنی است که مهمتر آن متعلق به آقای قوامالسلطنه است.
و روزانه صد نفر عمله در آنجا مشغول کار هستند و باغات چای ایشان و زحماتی که از طرف مشارالیه با هزینه هنگفت برای تاسیس باغ چای و کارخانه چایخشککنی و ساختمان بناهای زیبا برای کارگران و دهقانان شده درخور ستایش است و کمک مؤثری در عمران و آبادانی این نقشه گردیده است. بانک کشاورزی هم کمکهایی برای ایجاد باغ چای و کارخانه نموده است.» (هفت سفرنامه شمال، بهکوشش سیدمهدی قطبی، ص: ۲۳)
در سفر دیگر(۶/۱/۱۳۲۲ ) قوامالسلطنه برای صرف نهار از این خبرنگاران دعوت میکند: «در میهمانخانه ایران رشت، تلفنی به یکی از دوستان ما رسید که آقای قوامالسلطنه بهوسیله پیشکار خود آقای چهاردهی خواهش کردهاند که هنگام حرکت از رشت بهسوی لاهیجان ناهار را میهمان ایشان باشیم. روز جمعه ششم فروردین ۱۳۲۲ که باران مفصلی میبارید… .» (ص۶۷) دوساعت و نیم مذاکرات این خبرنگاران با قوام طول میکشد، اما قوام که در بازی پیچیده سیاست حسابی خبره است، باوجود اصرار برادزادهاش درحضور مهمانان، تفکرش را پشت دانههای تسبیح پنهان کرده و حاضر به مصاحبه نمیشود.(همان:۶۸)
«محسن شاملو»، سردبیر روزنامه ستاره، نیز درباره کارخانه قوامالسلطنه (سفر نوروز ۱۳۲۵ ) مینویسد:«شخص آقای قوامالسلطنه که بزرگترین باغ چای و ماشین چایخردکنی را در آن شهر دارا هستند.» (ص۲۲۷) « امسال در اثر ندادن بهره مالکانه و فعالیت مالکین برای گرفتن حق خود… امر آبیاری دچار اشکال گردیده است … آقای قوام برای رفع این اشکال دستور دادهاند که هزار تن ژاندارم به رشت اعزام گردد که تحتنظر ژاندارمری با آبیاری رشت همکاری نموده و مانند سنوات قبل آب را بین املاک تقسیم نمایند.
من از شخص آقای قوام که مظهر زراعت و سیاست میباشد… انتظار دارم که توجه کاملی به این موضوع نماید با این وضع… کشت و زرع در گیلان و مازنداران موقوف و جان عده بیشماری زارع در خطر نیستی بیفتد.» (صص۲۲۹ و ۲۳۰)
نگارنده در ۲۵خرداد ۱۳۹۶ با شادروان«محمود کیانوش قویم»، مسنترین چایکار، گفتوگویی داشتم. او یکسال پس از راهاندازی و در سال ۱۳۲۰ در کارخانه «نو» مشغول بهکار شده است. کیانوش، بمباران شهر لاهیجان در شهریور۱۳۲۰ توسط متفقین را از بلندای ساختمان کارخانه دیده بود و بهیاد داشت که بعد از مصادره کارخانه بهنفع بنیاد مستضعفان، نام کارخانه «نوبنیاد» شده است. (نک، روزنامه همشهری، روزگار قوام در لاهیجان، ۱۴/۴/۱۳۹۶)
خبرنگاران، کارخانه چای قوام را بزرگترین کارخانه توصیف میکنند، ولی یک پژوهشگر حوزه چای معتقد است، نام و جایگاه قوام بر اعتبار دیگر کارخانهها سایه افکنده و کارخانه چای «نو» هشتمین کارخانهی چای ساخته شده بود
اگرچه خبرنگاران نامبرده، کارخانه چای قوام را بزرگترین کارخانه توصیف میکنند، ولی یک پژوهشگر حوزه چای معتقد است، نام و جایگاه قوام بر اعتبار دیگر کارخانهها سایه افکنده و کارخانه چای «نو» هشتمین کارخانهی چای ساخته شده بود.
محسن سنجری میافزاید: کارخانه چای «نو»، بهنظر بعد از ۱۳۲۰ توسعه یافته، چنین مجموعه بزرگی، که متشکل از چند ساختمان کوچک، متوسط و بزرگ است، قطعا در چند مرحله ساخته شده است. یک نامه درخواست در اسناد مکتوب داریم که محتوای آن افزودن ماشین مالش چای برای این کارخانه بوده و نشان میدهد کارخانه در روند توسعه بوده و مجموعه اولیه چندان بزرگ نبوده است.
یکی از مولفان کتاب «چای در ایران به روایت عکسهای تاریخی»، به استناد نامهای که وزیر دارایی وقت در تاریخ ۱۳۲۳ خورشیدی به وزیر کشاورزی نوشته است، توضیح میدهد: محتوای نامه، درخواست احمد قوام برای اجاره یا خرید ماشین مالش چای از وزارت کشاورزی است که بنا دارد ماشین نامبرده را در مزارع چای خود مورد استفاده قرار دهد. قیمت تخمینی این دستگاه در آن زمان ۴۰۰ لیر انگلیس (معادل ۵۲۰۰۰ ریال) بود… و رییس وقت کل دارایی ایران، دکتر آرتور میلسپو، موافقت کرد ماشین مالش مورد تقاضای قوام به صورت قسطی هرماه ۱۰۰۰ریال به وی تحویل شود.
سنجری، اضافه میکند: کارخانه چای «نو»، هشتمین کارخانه چایسازی در ایران و سومین کارخانه غیردولتی و متعلق به بخش خصوصی است. ضمن اینکه کارخانههایی بزرگتر و با ظرفیت بالاتر از این کارخانه وجود داشتند، همچنین کارگاههای تولیدی کوچکتر که عنوان «کارخانه» به آنها اطلاق نمیشد.
پیش از مجموعه قوام، ابتدا باغ فلاحت و کارخانه دولتی «فلاحت» (۱۳۱۰-۱۳۱۱) ساخته میشود (بعدها به کارخانه «فجر» تغییرنام داد.) سپس کارخانه «قلعه گردن»، سوم «شرکت سهامی گیلان» در لاهیجان(همان هوختیف) ساخته میشود. چهارم، کارخانه کلارآباد، پنجم، کارخانه شرکت سهامی گیلان در لاکان و ششم کارخانه بیبالان از توابع رودسر(شهید انصاری فعلی) و هفتم کارخانه شعیب کلایه.
وی ادامه میدهد: باتوجه به فقدان خبر افتتاح کارخانه چای «نو»، بعید است کارخانه پیش از ۱۳۲۰ در این وسعت ساخته شده باشد. و با توجه به درخواست قوام برای خرید ماشین آلات به تاریخ ۱۳۲۳ و مقایسه مشاهدات روزنامهنگاران، میتوان گفت؛ چنین مجموعه بزرگی، در زمینی به مساحت ۱۰۰۰۰ مترمربع، در چند فاز ساخته شده است.
این پژوهشگر، اضافه میکند: «حسین جهانگیری» و «عبدالعلی ارضپیما» از مشهورترین کارشناسان چای «نو» بودند. در کتاب«تاریخ صنایع چایکاری و چایسازی»، نوشته ارضپیما، که پس از فوت قوام کارخانه را اداره میکرد، سال تاسیس کارخانه ۱۳۱۹ ذکر شده اما در شناسنامه موجود در سازمان چای کشور، سال ساخت کارخانه چای «نو» ۱۳۲۰ ذکر شده است.
پس از صدور قانون مصادره املاک قوام در سال ۱۳۳۱ مدت کوتاهی فعالیت کارخانه دچار وقف شد ولی از سال ۱۳۳۳ مجدد فعالیت خود را آغاز کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز به تملک بنیاد مستضعفان درآمد و تا اواخر دهه ۸۰ به صورت استیجاری فعال بود و از سال ۱۳۸۹ به بعد کاملا تعطیل شد
اگر تاریخ ۱۳۱۹ را سال تاسیس کارخانه بپذیریم، شکی نیست که کارخانه «نو» پس از شهریور ۱۳۲۰ به بهرهبرداری رسیده و اصلاح و تکمیل شده است. در تصاویر موجود از این کارخانه بهوضوح سه ساختمان به هم پیوسته از کوچک به بزرگ مشاهده میشود و بر اساس سخن بازماندگان آن دوره این ساختمانها در سالهای بعد به ساختمان اصلی و اولیه اضافه شده است و آخرین ساختمان (بزرگترین بخش) مربوط به سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ میباشد.
سنجری، با اشاره به وقفه کوتاهی در کار این مجموعه و در دو مقطع تاریخی ایجاد شده، یادآور میشود: پس از صدور قانون مصادره املاک قوام در سال ۱۳۳۱ مدت کوتاهی فعالیت کارخانه دچار وقف شد ولی از سال ۱۳۳۳ مجدد فعالیت خود را آغاز کرد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ نیز به تملک بنیاد مستضعفان درآمد و تا اواخر دهه ۸۰ به صورت استیجاری فعال بود و از سال ۱۳۸۹ به بعد کاملا تعطیل شد تا اینکه از سال ۱۴۰۲ توسط یک فعال بخش خصوصی خریداری گردید و با نام کارخانه قوام، فعلا در مقیاس کوچک چای تولید میکند.
افسوس که تاریخ جاده یکطرف است، نه باغهای چای به شکل ۷۰سال پیش قابل احیاست و نه میراث قوام. هرچند بهرهبردار جدید تلاش دارد اصالت بنا را حفظ نماید و این مجموعه متروکه را به بازدهی اقتصادی بازگرداند.
نگارنده از سال ۱۳۹۶ با انتشار سلسله گزارشهایی تلاش کرد به حفظ این بنا با ثبت ملی آن کمک کند. دوسال بعد، شهرود امیرانتخابی، مدیرکل وقت میراث فرهنگی گیلان، از ثبت ملی کارخانه قوام خبر داد. با اینحال پس از پیگیری و بررسی پرونده ثبتی، مشخص شد تنها پرونده شناسایی کارخانه چای «نو» تشکیل شده و این پرونده، که درخواستکنندهاش ولی جهانی، معاون میراث فرهنگی آن زمان بود، فاقد نقشههای تکمیلی و توضیحات کافی برای تیم ارزیاب است و فعلا کارخانه چای «نو» در لیست بناهای واجد ارزش قرار دارد.
حالا با تلاش بهرهبردار جدید، غبار رخت قجری از «نو» تکانده میشود و گردشگران به بهانه بازدید از باغ و کارخانه چای، خواهند دید که آدمهای بزرگ، اسم و رسمشان باقی خواهد ماند، حتی اگر سالها غبار فراموشی بر دستآوردهایشان نشسته باشد.
همانطور که قوام در روزهای آخر عمر خاطراتش را به «مظفر فیروز» گفت؛ «بالاخره روزی خواهد رسید که مردمی بیغرض اوراق تاریخ را ورق بزنند و از بین سطور حقایق مربوط به زمان ما را بخوانند. من میروم و تاریخ قضاوت خواهد کرد که به خادمین ملت چه رسیده است.»