سینما مرزی باریک میان تخیل رهایی یا توهم رهایی
راضيه فيضآبادی-روزنامه اعتماد/
فيلم با چند تصوير واقعي شروع ميشود: سقفي سفيد كه سايهروشني از نور بر آن نقش بسته است، كمد لباس، ميز آرايش، ميز تحرير و كتابخانه. در ادامه مريم را ميبينيم كه در فضايي آبيرنگ و با صداهايي عجيب وغريب كه واقعي به نظر نميآيد، روي تختي خوابيده است و صداي راوي را ميشنويم كه ميگويد: «آخر اين داستان، مريم بعد از دو ماه از خواب بيدار ميشه اما ما نميفهميم كه به آرزوش كه بازيگري سينماست ميرسه يا نه». در اولين صحنه فيلم، روي داستانبودگي تاكيد ميشود، انگار فيلم از همان ابتدا ميخواهد بگويد…