آرشیو برچسب

قطره

لبخند با شکوه آقای گیل حین سقوط

شیوا جودکی - آوانگارد "علیقلی‌خان گیل: یه روز که روحیه‌ی خوبی داشته باشم، سوار اون لیموزین آبی می‌شم و می‌رم کارخونه  با یه کلمه کارخونه رو زیر و رو می‌کنم: بیست درصد اضافه! ولی من نمی‌ذارم کسی به دست و پام بیوفته، یا لب‌شو بچسبونه به دستم. از این اداهای شازده مظفری بدم می‌آد. فقط عصامو بلند می‌کنم و براشون تکون می‌دم، و با یه لبخند.. (سکوت). " داستان این نمایشنامه در سال‌های پس از اصلاحات ارضی ایران درخانواده ای از طبقه ملاک گیلان به نام "گیل" می گذرد و تقریبا تمام کاراکترها در این نمایشنامه از حضوری پررنگ برخوردارند…