چندان هم ملکوتی نبود!
«ملکوت» بهرام صادقی شاید اولین رمان کوتاه ژانر وحشت در ادبیات فارسی باشد. رمانی پر از تفلسف بیفایده در دیالوگها و تلاشهای عبث برای کافکایی بودن.
پیداست که صادقی خواسته راههای نکوبیده در این ژانر را امتحان کند و در این که این کاری است پر دست انداز و جسورانه شکی نیست اما آنچه در مورد ملکوت آزاردهنده است فراوانی ایدههای نپخته و هیجان زدگی نویسنده است.
در برابر اروتیسم بیمارگونه اثر و تم گروتسک آن که نوید جریانی فراتر از زمان خود میدهد ضعف در پیرنگ و جدالهای فلسفی ناجور شخصیتها با خود و دیگری قرار گرفته که به نظر…