خندیدن در خانهای که میسوخت
«بارتون فینک» نمایشنامهنویسی خوش اقبال است که به تازگی در نیویورک درخشیده و حالا به پیشنهاد عدهای به کالیفرنیا نقل مکان کرده است.
با یک استودیو قرارداد میبندد تا به ازای هزار دلار در هفته برایشان فیلمنامه بنویسد، و حالا که استودیو میخواهد فیلمی درباره کُشتی بسازد، نمیداند از کجا شروع کند و به همین دلیل شروع به پرسهزنی و دیدن این و آن میکند.
او موقتا در هتل ارزان قیمتی که رو به ویرانی است ساکن میشود و آنجا است که با «چارلی مدوس» آشنا میشود.
اولین مواجهه فینک با چارلی که فروشنده بیمه است اینطور رقم میخورد که چون…