آهنگ سرگذشت

نگاهی به کتاب تازه منتشر شده از زندگانیِ بانو فهمیه اکبر؛

117

حالا دیگر شبهه‌ای نیست که نخستین تجربه‌گری‌ها در خلق ترانه‌ی مدرن/ جهانی در ایران، نه در تهران پایتخت که در خاک هنرخیز گیلان و به زبان گیلکی رخ داده است؛ در آغاز دهه‌ی بیست به پیشاهنگیِ دو مرد و یک زن (احمدعاشورپور، جهانگیر سرتیپ‌پور و فهیمه اکبر)

درباره‌ی زیست شخصی و هنری/ اجتماعی آن دو گیله مرد انزلی‌چی و رشتی حالا دیگر به لطف دستنوشته‌های خودشان و هم پژوهش‌های منتشر شده از اهل نظر و قلم به اندازه می‌دانیم. از بانو اکبر اما تا همین حوالی آن‌چه می‌دانستیم تقریباً هیچ بود. حالا گیلان نیکبخت است که به تازگی دو کار تحقیقی جدی و فراگیر حول زندگانی او آن هم از سوی دو بانوی پژوهشگر انجام گرفته است (یکی در قالب فیلمی مستند و تماشایی به همت آزاده بیزارگیتی – که امیدوارم به زودی امکان دیده شدنش فراهم شود- و دیگری در شمایل کتابی جامع و خواندنی به کوشش معصومه جوادی نسب که به تازگی به پیشخوان کتابفروشی‌ها راه یافته است)

جوادی نسب در کار محققانه‌اش با عنوان آهنگ سرگذشت، آن طور که در پیشانی کتاب آمده، خواسته است تا از ناگفته‌های نود و یک سال زندگانیِ به موسیقی و سیاست آمیخته‌ی فهمیه اکبر پرده بردارد.

جوادی نسب در کار محققانه‌اش با عنوان آهنگ سرگذشت، آن طور که در پیشانی کتاب آمده، خواسته است تا از ناگفته‌های نود و یک سال زندگانیِ به موسیقی و سیاست آمیخته‌ی فهمیه اکبر پرده بردارد.

جوادی نسب در کار محققانه‌اش با عنوان آهنگ سرگذشت، آن طور که در پیشانی کتاب آمده، خواسته است تا از ناگفته‌های نود و یک سال زندگانیِ به موسیقی و سیاست آمیخته‌ی فهمیه اکبر پرده بردارد. که البته در این مهم تا اندازه‌ی زیادی موفق هم بوده است.

کتاب در بخش اول و دوم به تبار خانوادگی بانو اکبر می‌پردازد. به خاندانِ اسفندیاری و اعضای خانواده‌ی یمین‌الممالک (پدر). به پایگاه تاریخی‌شان در مازندران و جایگاه ویژه‌ای که در قرون ماضی و معاصر در نهاد حکمرانی داشته‌اند. نشانش؟ همین بس که رضاخانِ سردارسپه در گاهِ نشستن بر تخت نخست‌وزیری خواستگار خواهر بزرگ فهیمه بود (که به وصلت منتهی نشد)
بخش سوم کتاب حاوی گاهنامه‌ی کودکی‌های فهمیه است. از نخستین دیدارش با بانوی آواز؛ قمر (که خواننده‌ی جشن عروسی خواهر بزرگش بود) تا سفر خانوادگی به سرزمین شوراها (بادکوبه) به سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در هفت سالگی) به خاطر انتساب پدر به عنوان سرکنسولگری در قفقاز، مواجهه با شیوه‌ی حکمرانی کمونیستی و هم خرید پیانو و نخستین تجربه‌گری‌هایش در هنر موسیقی با نغمات فارسی و روسی.

جوادی نسب در بخش چهارم آهنگ سرنوشت، به عهد نوجوانی و نوجویی فهمیه می‌پردازد. به بازگشت خانوادگی به تهران (در ۱۳۰۸) تحصیل در مدرسه‌ی ژاندارک و هم آموزش نوازندگی پیانو نزد مرتضی محجوبی و متعاقب آن اولین تجربه‌ی رسمی در کار نوازندگی و خوانندگی در کاخ ولیعهد جوان؛ مقابل محمدرضا پهلوی با ترانه‌ای فرانسوی.

کتاب در فصل سوم به سال ۱۳۰۳ خورشیدی (در هفت سالگی) به خاطر انتساب پدر به عنوان سرکنسولگری در قفقاز، مواجهه با شیوه‌ی حکمرانی کمونیستی و هم خرید پیانو و نخستین تجربه‌گری‌هایش در هنر موسیقی با نغمات فارسی و روسی فهیمه اکبر می‌پردازد.

نویسنده در بخش پنجم کتاب راوی دیدار و نحوه‌ی آشنایی فهمیه اسفندیاری ست با محسن اکبر؛ فرزند فتح‌اله خان اکبر (سپهدار رشتی؛ وزیر داخله، جنگ و رئیس الوزاری اواخر عهد قاجار) در پی دعوتی دوستانه به رشتِ زیبای عهد پهلوی اول. دل¬دادن و دلبستن و انصراف از سفر به ایتالیا برای تحصیل در هنر آواز و بعد جشن ازدواج باشکوه در تهران به سال ۱۳۱۷ خورشیدی، آغاز زندگی در رشت، مادر شدن با تولد فرزند اول (فتح‌اله) و آغاز معاشرت با جهانگیر سرتیپ‌پور و پیامد آن حضور فعالانه در انجمن نوبنیادِ بانوان نیکوکار و سپس (در ۱۳۲۰) عضویت در هیئت مدیره‌ی بنگاه حمایت از مادران و بانوان در رشت.

بخش ششم و هفتم مربوط است به کنش‌های فرهنگ- هنری و اجتماعی بانو اکبر در عهد اشغال گیلان توسط ارتش سرخ (از ۱۳۲۰ تا حوالی ۱۳۲۷) اولین همکاری‌های  او به عنوان خواننده‌ای خوش صدا و مسلط اما غیرحرفه‌ای با جهانگیر سرتیپ‌پور -حالا دیگر در قامت ترانه‌سازی توانا و دردمند- با قطعه‌ی میهنیِ «بی تو تیره آسمانِ خورشید…» و بعد ترانه‌ی حماسی «ایرانِ شینیم» در پائیز۱۳۲۰، و در ادامه خواندن ساخته‌هایی دیگر از جهانگیرخان (همچون؛ بی تو، گیلان‌جان- که پیشکش سرتیپ‌پور بود برای قدم نورسیده؛ گیلانِ اکبر- نوشو نوشو، و والس نوروزی-در پی خروج قوای بیگانه از خاک ایران- و…)که اگر چه هرگز به صورت رسمی ثبت و ضبط نشدند اما حالا- دهه‌ها بعد از خلق‌شان- در شمار گنجینه‌ی موسیقایی گیلانیان پاس داشته می‌شوند.

همچنین در این فراز از زندگینامه‌ی بانو اکبر به مشارکتش در امور خیریه، کمک‌های مالی او به کتابخانه‌ی ملی رشت، واگذاری زمین برای احداث درمانگاه، دیدار با شاهِ جوان در رشت و مهاجرت جبری به پایتخت پیامد بیماری پسر هفت ساله (فتح اله) پرداخته است.

بخش هشتم کتاب به ماجرای سفر به لندن در اواخر ۱۳۲۶ و ثبت نام فتح‌اله در مدرسه‌ی شبانه‌روزی در کنت و پیجویی کار درمان بیماری ناشناخته‌اش اختصاص دارد. و دیگر؟ حضور در ورزشگاه ویمبلی در جریان المپیک ۱۹۴۸ و تماشای رقابت‌های وزنه‌بردار رشتی (نامجو) و فریدون اسفندیاری (خواهرزاده‌اش) که عضوتیم بسکتبال بود. و بعدتر؟ سفرِ حج همراه با پدر در مهرماه ۱۳۲۷ (که نشان از تعلقات دینی و مذهبی او داشت) و در بخش نهم خواننده را با آداب و آئین‌های خانودگی‌شان آشنا می‌کند و هم تصویری از روزگار مرگِ پدر و مادر فهمیه اکبر در سال‌ها ۳۲ و ۳۴ به دست خواننده می‌دهد.

انتخاب همسر به نمایندگی مجلس، زندگی فصلی در ویلای شخصی بندرانزلی و گراند هتل، اجرای مشترک با عاشورپور و ویسانلو در پانسیون متروپل، شبهای ادب و هنر در املش، اختلال بینایی دخترش (گلی) و سفر درمانی به لندن، ماجراهایی از عزت الملوک ساسانی (معروف به ملکه‌ی جنگل) و روایتی از ترور محسن اکبر توسط راننده‌ی شخصی‌اش- سقوط عمدی اتومبیل به رودخانه در جاده‌ی خمام-پیامد عدم همکاری او در قامت نماینده‌ی مجلس با عوامل انگلیسی خواهانِ عقد قرادادهای ویژه‌ی فروش نفت و هم کوشش‌های بانو اکبر در عرصه‌ی حقوق زنان در همراهی با جمعیت راه نو و دیدار با موسی صدر از جمله روایت‌های خواندنیِ آمده در بخش‌های ده و یازده کتاب است.

بخش دوازدهم کتاب به چگونگی ضبط و ثبت تنها اصوات به یادگار مانده از آوازخوانی فهمیه اکبر توسط عبداله اشرفی در شب پاییزی ۱۳۳۴ پرده بر می‌دارد. جایی که ترانه‌های بوخوفته دیل، آن شب بهار، شادمه، آفتاب خیزان، جمعه بازار، گل پامچال، دریاکناران، بی تو و…با پیانوی فریدون فرزانه، ویولن پاشا اشرفی و گاهی ضرب محسن خان اکبر، با واسطه‌ی دستگاه ضبط ریل جاودانه شدند.

بخش دوازدهم کتاب شاید برای اهالی موسیقی جذابیت دیگرگون داشته باشد. پدیدآورنده‌ی مجموعه‌ی آهنگ سرگذشت، در این فصل به ماجرای آموزش خصوصی آواز نزد اِولین باغچه‌بان می‌پردازد و در فرازی دیگر از داستان ناخوانده‌ی چگونگی ضبط و ثبت تنها اصوات به یادگار مانده از آوازخوانی فهمیه اکبر توسط عبداله اشرفی در شب پاییزی ۱۳۳۴ پرده بر می‌دارد. جایی که ترانه‌های بوخوفته دیل، آن شب بهار، شادمه، آفتاب خیزان، جمعه بازار، گل پامچال، دریاکناران، بی تو و…با پیانوی فریدون فرزانه، ویولن پاشا اشرفی و گاهی ضرب محسن خان اکبر، با واسطه‌ی دستگاه ضبط ریل جاودانه شدند. کوتاه هم به دلایل عدم تمایل فهمیه اکبر به اجراهای عمومی و هم شناخته شدنش در جامعه به عنوان خواننده اشاره می‌کند که البته علل طرح شده چندان موجه و قابل پذیرش جلوه نمی‌کند!

دیدار با بنان و شکوفایی گلی و گیلان (دو دختر فهمیه و محسن) در عرصه‌ی موسیقی از دیگر فصول این بخش از زندگی بانو اکبر است.
بخش سیزدهم از کتاب به کوشش‌های فهمیه اکبر در حوزه‌ی مردم‌شناسی اختصاص دارد. فعالیت‌هایی چون همکاری با گروه پژوهشی فولکلور و آهنگ‌های محلی در سال ۱۳۳۳، عضویت در گروه پژوهش فرهنگ عامه‌ی گیلان در سال ۱۳۳۷، و برگزاری نمایشگاه بزرگ گیلان به سال ۱۳۳۸ در کاخ ابیض تهران با همکاری وزارت فرهنگ و هنر در ۱۸ تالار، همچنین چاپ و نشر کتاب طباخی گیلان، و هم تدوین کتاب اوخان (حاوی مجموعه ترانه‌های جهانگیر سرتیپ‌پور)

بخش چهاردم و پانزدهم کتاب اما به فصلی کمتر خوانده شده از زندگی پر فراز و نشیب فهمیه اکبر نگاه انداخته است؛ کنارگیری محسن اکبر از کار سیاست در سال ۱۳۳۹، و پس از آن بدهکاری مالی و ورشکستگی پیامد خیانت مباشر و کارپرداز مشکوکش (علی ناهد)، بیمِ به زندان افتادن از پی شکایت طلبکاران، بروز بیماری‌های جسمی و تلاطمات شدید روحی، و در نهایت ترک وطن و اقامت اجباری در وین دور از خانواده به بهانه‌ی درمان. دیدار فهمیه و محسن در کربلا بعد از ۵ سال و در ادامه؛ کوشش‌های پیوسته برای گشودن گره‌های مالی همسر، تسویه‌ی بدهکاری‌های بانکی پس از نه سال زندگانی در صعوبت و سختی، و در نهایت بازگشت محسن به ایران در ۱۳۴۹، ازدواج دخترها، اهدای خانه‌ی خیابان بی ستون رشت برای تاسیس موزه، و ساخت درمانگاه در غازیانِ انزلی به نام فتح‌اله اکبر.

 

بخش‌های پایانی کتاب (از ۱۶ تا ۲۰) هم معرف روزگار رفته بر او و خانواده پس از انقلاب ۵۷ است. از ممنوع الخروجی‌شان به دلیل انتصاب محسن اکبر به سمت سناتوری در سال ۵۷ از سوی شاه، مصائب رفع مشکل و خروج از کشور و اقامت در امریکا، مصادره‌ی دارایی‌های خانوادگی، دلتنگی در غربت برای ایران، مرگ محسن اکبر پس از سال‌ها بیماری روحی و جسمی، جشن پاسداشت ۸۵ سالگی از سوی انجمن زنان واشنگتن، چگونگی انتشارتنها آلبوم حاوی آوازخوانی فهمیه اکبر (ضبط شده در سال ۱۳۳۴) پیامد دیدار با فریده لاشایی در امریکا و رساندن نسخه‌ی شنیداری‌اش به گیلان در سال ۱۳۸۴ که منجر به آشنایی اهالی موسیقی با وجه هنرمندانه‌ی شخصیت بانو اکبر شد. و در نهایت روایتی از ۹۱ سالگی (سال پایانی حیات او) همراه با آلبوم عکس از کودکی تا سالخوردگی، و برخی دستنوشته‌ها، در جمع کلیات آن چیزی ست که تحت عنوان سرگذشت مکتوب بانوی تا همین حوالی مهجور مانده‌ی فرهنگ گیلان به همت معصومه‌ی جوادی نسب به طبع درآمده و حالا در معرض دیدگان اهل نظر و فرهنگ به ویژه جستجوگران تاریخ موسیقی معاصر گیلان است.

نظرات بسته شده است.