الهام رحمت آبادی، دکتری جامعهشناسی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و مطالعات شهری، سردبیر پیشین نشریه تخصصی جستارهای شهرسازی که سالهاست در حوزه های مختلف جامعه شناسی شهری و آسیب های اجتماعی در دانشگاههای تهران تدریس می کند.
وی در خصوص سالخوردگی و پیری جمعیت کشور برای مرور نوشته است: در گذشته تعداد کمی از افراد به دوران کهولت میرسیدند؛ اما پیشرفتهای تکنولوژی و بهداشت باعث شد تا افراد سالهای بیشتری عمر کنند و مرگ آنها در سنین بالاتری اتفاق بیفتد. پس در نتیجه افراد بیشتری سالخوردگی را تجربه میکنند. سالخوردگی، مرحله نهایی سیر زندگی است و مراحل زندگی براساس سن شامل کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و سالخوردگی میشود. سیر زندگی مفهومی اجتماعی است؛ زیرا که سالخورده شدن فقط موضوع تغییرات بیولوژیکی نیست و یک برساخت اجتماعی است.
تعریف فرهنگ از مراحل زندگی، تفاوت اساسی و مهمی در احساس مردم از خود، تغییرات سنی و سالخوردگی ایجاد میکند. مرحلهای از زندگی که با تابوها، ترسها، تعصبات و کلیشههای متعدد اشباع شده است.
مکانیسم کلیشهسازی و تعمیمدهی را میتوان در ادراک افراد جامعه از سالخوردگی و پیری مشاهده کرد. کلیشههای فرهنگی که جوانی را توام با زیبایی و قدرت و سالخوردگی را دورهای تاریک از زندگی میداند. اطلاعاتی که ما در مورد افراد سالخورده به دست میآوریم بسیار مبهم است و شاید برای همین تمایل زیادی به کلیشهسازی وجود دارد. دیدگاههای متعدد و متناقضی که سالخوردگان را محافظه کار، غیرخلاق، بیاثر، غیرجنسی و وابسته به دیگران معرفی میکند.
سن یک ساختار اجتماعی است که باید به عنوان یک مقوله قابل توصیف و زمینهای برای تحلیل باشد. در حالی که سالخوردگی تابع کدگذاری و تفسیری است که مفاهیم رسمی و غیررسمی متفاوتی از سالخوردگی ایجاد میکنند.
ما معمولا تغییرات تدریجی جسمی، روحی و اجتماعی را که در نیمه اول سیر زندگی رخ میدهد «رشد کردن» مینامیم. با این همه از حدود ۴۰ سالگی مردم رفته رفته فرایند مسنتر شدن را به دیده منفی مینگرند و گویی «رشد معکوس» آغاز شده است. در این ایام، قوای جسمانی کاهش مییابد، موی سر به سپیدی میگراید یا میریزد و پوست چین و چروک بر میدارد. مردان و زنان سالخورده به آنی آسیب میبینند و دیرتر خوب میشوند، میان آنها بیماری رواج بیشتری دارد و حس بینایی، چشایی، شنوایی و بویایی همگی به مرور ضعیف میشوند. به این ترتیب شاید بتوانیم پیری را (به عنوان مرحله ای از زندگی) و سالخوردگی را (به عنوان یک فرآیند) بدانیم.
سن یک ساختار اجتماعی است که باید به عنوان یک مقوله قابل توصیف و زمینهای برای تحلیل باشد. در حالی که سالخوردگی تابع کدگذاری و تفسیری است که مفاهیم رسمی و غیررسمی متفاوتی از سالخوردگی ایجاد میکنند. به نظر میرسد؛ تعابیر و تعاریف مسلط بر مفهوم سالخوردگی خیلی سرنوشتگرایانه و منطقی هستند. دانستههایی که برآمده از تجربیات واقعی و شخصی، افراد سالخورده و پیر نیست.
بخش کوچکی از مطالعات در دسترس از سالخوردگی نشان میدهند که درک از پیری و احساس پیری به طور قاطع به بینش و تفسیر شخصی بستگی دارد. تجربهای، که اساسا لازم نیست با سن تقویمی و واقعی سازگار باشد. بنابراین سالخوردگی لزوماً به تعداد تولدها مرتبط نیست، بلکه با علایق، فعالیتها، سبکهای زندگی و مراقبت از خود مرتبط است.
در واقع پیری یک تجربه جهانی بشری است، «چیزی که برای همه ما اتفاق میافتد.» پدیدهای که نامطلوب، ناخوشایند و “غیر قابل قبول” تلقی میشود. در این معنا، تلقی از سالخوردگی؛ بیشتر با نگاه “زوال و از دست دادن تمام ویژگیهای انسانی” شکل میگیرد.
در جوامع سنتی، روستایی و عمدتا کشاورزی که سبک زندگی به کندی تغییر میکرد؛ سالخوردگان فعال بودند، کار میکردند، خانواده و خویشاوندان را هدایت میکردند و به همین دلیل دانش آنها ارزشمند محسوب میشد. از این روی جوانان، سالخوردگان را خردمند و شایسته احترام میدانستند.
سالخوردگان از نظر اجتماعی کاملا گوناگون هستند؛ اما در اکثر جوامع تجربیات و زندگی روزمره افراد مسن به اندازه کافی قابل مشاهده نیست. در واقع آنها یک زندگی نامرئی دارند و برای همین کمتر شناختی از آنها در دسترس است. البته پژوهشهای قوم نگارانه و کیفی برای درک بافت سالخوردگان و میزان اهمیت آنان در فرهنگهای مختلف، بسیار مهم هستند؛ زیرا پژوهشها موجب میشوند؛ بسیاری از تعمیمها، پیشداوریها، کلیشهها و تابوهای مربوط به افراد مسن و کهنسال زیر سوال بروند. به همین جهت سالخوردگی و پیری در دوران مدرن پدیدهای پیچیده است. ضمن اینکه تجربیات و معانی متفاوت پیری و کهولت سن به «نژاد، طبقه و جنسیت» و همچنین به شرایط اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و شخصی مرتبط است.
پیرسالاری در واقع نظامی اجتماعی بود که به سالخوردگان بیشترین ثروت، قدرت و امتیاز را میبخشید. با این اوصاف به نظر میرسد که صنعتی شدن تحول بزرگی در بالا رفتن سطح زندگی همگان ایجاد کرد؛ اما قدرت اجتماعی و منزلت سالخوردگان را به مرور کاهش داد.
در جوامع سنتی، روستایی و عمدتا کشاورزی که سبک زندگی به کندی تغییر میکرد؛ سالخوردگان فعال بودند، کار میکردند، خانواده و خویشاوندان را هدایت میکردند و به همین دلیل دانش آنها ارزشمند محسوب میشد. از این روی جوانان، سالخوردگان را خردمند و شایسته احترام میدانستند. از سوی دیگر اغلب مردان سالخورده مالک زمینهای زیادی بودند که همین باعث افزایش قدرت آنها میشد. به همین دلایل بیراه نیست؛ اگر جوامع ماقبل صنعتی و مدرن را «پیرسالار» بدانیم.
پیرسالاری در واقع نظامی اجتماعی بود که به سالخوردگان بیشترین ثروت، قدرت و امتیاز را میبخشید. با این اوصاف به نظر میرسد که صنعتی شدن تحول بزرگی در بالا رفتن سطح زندگی همگان ایجاد کرد؛ اما قدرت اجتماعی و منزلت سالخوردگان را به مرور کاهش داد.
در واقع تکنولوژی و صنعتی شدن سرعت تغییرات فرهنگی- اجتماعی را بالا برد و باعث شد جوانان دانش و مهارت سالخوردگان را ناکارآمد، قدیمی و برای ادامه زندگی بدون اهمیت تلقی کنند. این تغییرات تا امروز ادامه پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که در دورهی مدرن، جوانان، سالخوردگان را بهمثابه مسالهی اجتماعی بنگرند. البته وضعیت سالخوردگان در کشورهای مختلف کاملا متفاوت است و میزان منزلت آنان نیز در درجات مختلفی قرار دارد؛ زیرا سالخوردگان یکسان نیستند و بعضی از گروههای سالمندان وضعیت بهتری دارند.
به طور کلی با سه سطح از سالخوردگی مواجه هستیم. یک سطح تفاوتهای بین سالخوردگان؛ خود سن است. محققان آنان را به سه دسته تقسیم میکنند. گروه اول سالخوردگانی هستند که بین ۶۵ تا ۷۴ سال سن دارند که «کم سالخورده» خوانده میشوند و از سلامت خوب و زندگی مستقل برخوردارند. گروه دوم سالخوردگانی هستند که بین ۷۵ تا ۸۴ سال سن دارند و به احتمال زیاد نیازمند خدمات حمایتی هستند. به این گروه «میان سالخورده» گفته میشود. و گروه آخر سالخوردگانی هستند که ۸۵ سال به بالا دارند و بیش از همه نیازمند یاری و کمک هستند و به آنها «پر سالخورده» گفته میشود.
در نهایت اینکه سالخوردگان اغلب علاقه دارند کمتر از سن تقویمی خود به نظر برسند، غیر فعال و رو به زوال تلقی نشوند و نگاههای کلیشهای جامعه به سالخوردگی، منجر به حذف آنان از زندگی روزمره نباشد. با توجه به اینکه در آینده جمعیت سالخوردگان رو به افزایش خواهد گذاشت، مطالعه و شناخت بیشتر این گروه سنی- اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است و طبیعتا این یادداشت فقط سرآغازی برای پرداختن به سالخوردگان است.