الگویی متاثر از مرزهای فرهنگی گیلان

مصاحبه با بهزاد نیک‌فهم درباره‌ی معماری موسوم به «بادکوبه‌ای» عمارت اخوان

1 471

انتشار اخباری درباره‌ی تبدیل عمارت زین‌العابدین اخوان به اقامتگاه سنتی سبب شد که به این بهانه پای صحبت‌های بهزاد نیک‌فهم، معمار و کارشناس میراث فرهنگی بنشینم تا او از تاثیر تبدیل عمارت‌های تاریخی به اقامتگاه برای توسعه‌ی شهری بگوید و معماری موسوم به «بادکوبه» را نیز که در عمارت اخوان به کار رفته است واکاوی کند.

 * ابتدا درباره‌ی نوع معماری عمارت اخوان صحبت کنیم که به معماری بادکوبه مرسوم است. کمی درباره این نوع از معماری و قدمت آن در گیلان توضیح دهید.

هنگام صحبت از معماری بادکوبه باید به یک حوزه فرهنگی  اشاره داشته باشیم که در طول تاریخ وجود داشته و در دورهایی همبستگی بین معماری شمال ایران و نواحی شمالی برقرار بوده است. در واقع علاوه بر مرزهای جغرافیایی امروزی که مرزهای سیاسی هستند، مرزهایی نامرئی در لایه‌های زیرین آن‌ها وجود دارد که دارای هویت پیوسته و ملموس‌تری هستند. نگاهی به معماری نواحی شمالی ایران امروز، شامل گیلان، مازندران، گلستان و آذربایجان و مقایسه‌ی مصالح، عناصر و ساختار این نوع  از معماری با سرزمین‌های شمالی‌تر که در واقع شامل نواحی‌ هستند که در گذشته بخشی از قلمرو ایران بودند، نشان‌دهنده‌ی ریشه‌های مشترکی بین آن‌ها است. از دیگر سو، در سه یا چهار قرن اخیر ارتباط  بین نواحی شمالی ایران با اروپا را نیز تجربه کرده‌ایم و به نوعی بندر انزلی  بر اساس شواهد و مدارک تاریخی از قبیل سفرنامه‌ها، دروازه به سوی اروپا و تمدن اروپایی بوده است. در بخشی از همین تحولات تاریخی واردات مصالح ساختمانی با کُرجی و شناورهای آن دوره مرسوم می‌شود تا آن‌جا که تجار بسیار بزرگی در دوره‌ی قاجار نماینده‌ی دولت‌های ایران و روس برای واردات می‌شوند.

پیوستگی فرهنگی بین این سرزمین‌ها، همچنین شباهت‌های اقلیمی و همینطور تسهیل دادوستد به انتقال استادکاران و مصالح ساختمانی در دوره قاجار ختم می‌شود. بنابراین من معتقدم معماری بادکوبه و اساسا معماری شهری ما در دوره قاجار تحت تاثیر این عوامل هستند.

در دوره‌ی پهلوی معماری ایران دچار دگرگونی می‌شود. در دوره پهلوی ما دوره تحول در معماری را داریم. در دوره‌ی پهلوی به واسطه‌ی اقتدارگرایی، نوع سیاست این دوره و همچینین تغییر نظام دیوانی کشور از دیوان‌خانه به ادارات دولتی مختلف از قبیل شهرداری، پست خانه، تلفن خانه و غیره مسلما برای این ادارات جدید نیاز به ساختمان‌هایی جدید بود بنابراین دولت پهلوی از دانش‌آموختگان و مستشاران فرنگی برای ساخت این بناها و ساختمان‌های جدید استفاده کرد.

در اواخر دوره قاجار این عوامل باعث شکل گیری اتفاقات دیگری مانند به وجود آمدن صنایع مادر می‌شوند. برای مثال سال ۱۲۸۰ ما اولین پایگاه شیلات در ایران را داریم که طی یک قرارداد با دولت روسیه در انزلی شکل می‌گیرد و ورود معماری و تکنولوژی را به داخل تسهیل می‌کند. اگر ساختمان‌های مربوط به شیلات در دو پایگاه کیاشهر و بندرانزلی را مشاهده کنید تکنولوژی و ساخت پیشرفته و مترقی آن را ملاحظه خواهید کرد. صنعت شیلات بر اساس فرآوری و نوع تولیدی که در این صنعت وجود داشته، نیازمند فضاهای مختلفی بوده و بر همین اساس ساختمان‌های شیلات معماری خاصی نیز دارند. بنابراین از نظر بنده معماری بادکوبه اصطلاحی عام بوده است، به طور مثال به دلیل اینکه در شهر لنگرود امکان کرجی راندن وجود داشته در دوره  قاجار شهر لنگرود دروازه‌ای برای ورود کالا می‌شود. واردات چوب نیز در این دوره از سرزمین‌های شمالی ایران مرسوم بوده و همراه با این واردات افراد و استادکارانی که عموما از قفقاز و بادکوبه بودند به ایران مهاجرت می‌کردند و به فعالیت‌های ساختمانی مشغول می‌شدند. به عنوان مثال اگر به معماری مساجد ایران در دوره قاجار دقت کنید و با معماری مساجد نواحی شمالی ایران مقایسه کنید، یکپارچگی و همبستگی فرهنگی مشهود است. یک اصلی در معماری و شهرسازی گیلان وجود دارد که بسیار متاثر از فرهنگ و اقلیم گیلان است و آن هم اصل تنوع است. یکی از ویژگی‌های بارز فرهنگی درگیلان همین تنوع و گوناگونی است که با تفاوت‌های گسترده‌ی فرهنگی باعث به وجود آمدن خرده فرهنگ‌های متعدد شده است. باید بپذیریم مرزهای فرهنگی ما گسترده‌تر از مرزهای سیاسی ما هستند.

* به غیر از عمارت اخوان آیا عمارت شاخص دیگری با سبک معماری بادکوبه در گیلان وجود دارد؟

_  من خیلی با اصطلاح معماری بادکوبه موافق نیستم؛ مثل این است که شما امروز به یک مسجد در باکو مسجد رشتی یا ساختمان رشتی بگویید. هنگامی که ارتباط بین گیلان و مرز آستارا بعد از جنگ ایران و عراق و فروپاشی شوروی تسهیل شد، افرادی که در این سال‌ها به باکو – که هنوز تبدیل به باکوی مدرن امروزی نشده بود – سفر کرده بودند تصدیق می‌کردند که بافت قدیم باکو بسیار به بافت قدیمی و معماری رشت شباهت دارد. معماری آستارا در دهه‌ی شصت ایران نیز بسیار به معماری و فضاهای شهری آذربایجان شباهت دارد. بنابراین بنده خیلی با واژه معماری بادکوبه موافق نیستم، هرچند که برخی از گیلانی‌ها در گذشته تحت تاثیر واردات از بادکوبه به این نوع معماری بادکوبه می‌گفتند. ما باید تفاوت حوزه‌ی فرهنگی و جغرافیای گیلان را درنظر بگیریم و بدانیم حوزه‌ی فرهنگی می‌تواند بزرگ‌تر باشد یا دگرگون و جابه‌جا شده باشد. بنابراین معماری بادکوبه نیز در واقع تحت تاثیر همین فرآیند است.

اما در دوره‌ی پهلوی معماری ایران دچار دگرگونی می‌شود. در دوره پهلوی ما دوره تحول در معماری را داریم. در دوره‌ی پهلوی به واسطه‌ی اقتدارگرایی، نوع سیاست این دوره و همچینین تغییر نظام دیوانی کشور از دیوان‌خانه به ادارات دولتی مختلف از قبیل شهرداری، پست خانه، تلفن خانه و غیره مسلما برای این ادارات جدید نیاز به ساختمان‌هایی جدید بود بنابراین دولت پهلوی از دانش‌آموختگان و مستشاران فرنگی برای ساخت این بناها و ساختمان‌های جدید استفاده کرد. برای مثال ساختمان شهرداری رشت آرایه‌های بومی گیلان را ندارد به دلیل اینکه این دوره از معماری در ایران تحت تاثیر اروپا و در رشت به خصوص تحت تاثیر مهندسین آلمانی است.

* همانطور که گفته شد مالکین فعلی عمارت قصد مرمت و بازسازی آن را دارند تا برای اقامتگاه از آن استفاده کنند. تا چه میزان با بازسازی اینگونه بناهای تاریخی و بهره برداری توریستی و گردشگری از آنها موافق هستید؟

_ چند سال قبل وزارت مسکن و شهرسازی منتشر کرده بود با عنوان «کالبد قدیم، زندگی جدید» که مبانی بسیاری پشت این نام گذاری وجود دارد. معماری گذشته‌ی ما متروک‌شدنی نیست، ما به عنوان انسان‌های امروزی نیاز به فعالیت‌هایی در بستر معماری گذشته‌ی خودمان داریم. در تمامی مانیفست‌ها و منشورهای جهانی مرمت هم از احیا به معنی زنده کردن بنا یا ساختمان صحبت شده است.

یکی از عوامل شکوفایی اقتصاد شهری میزان ماندگاری توریست یا گردشگر در شهر است و به عقیده‌ی بنده احیا و تغییر کاربری این ساختمانها یکی از عوامل تاثیر گذار در اقتصاد شهری ما است. بنابراین از نظر من تنها از جهت حفظ و نگهداری نباید به این بناها نگاه کنیم، بلکه می‌توانیم در جهت توسعه‌ی پایدار نیز از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم.

 احیا و مرمت در مقابل زوال است که معنا پیدا می‌کند. هنگامی که فضاهایی از گذشته برای ما باقی می‌ماند علاوه بر حفظ آن‌ها  به منظور نشان دادن گذشته و هویتمان به آیندگان، می‌توانیم در جهت نیازهای امروزی خودمان نیز از آن‌ها استفاده کنیم. برای مثال در کشور خودمان اقتصاد شهر معاصر کاشان را در نظر بگیرید؛ در کاشان بسیاری از آثار خیلی خوب بهره برداری شده و در اختیار بخش خصوصی است یا اگر هم  در اختیار بخش خصوصی نباشد سازمان‌هایی غیر از سازمان میراث فرهنگی متولی آن‌ها هستند. برای مثال خانه‌ی بروجردی‌ها یا خانه‌ی طباطبایی در کاشان.

بنابراین تغییر کاربری این مکان‌های تاریخی فی النفسه اتفاق بدی نیست. در شهر کاشان چیزی حدود سی یا چهل خانه با تغییر کاربری تبدیل به هتل، کافه، شربت‌خانه یا بوتیک‌‌هتل شدند. تاثیر چنین فعالیت‌هایی فراتر از این ساختمان‌ها و بناهای تاریخی است. این‌ها محرک‌های توسعه‌ی بافت‌های تاریخی ما هستند. شما وقتی بنایی را در بافت تاریخی مرمت می‌کنید اول از همه نیاز به معبر قابل دسترس، مناسب و سنگفرش شده دارید. همین امر مسئولین شهری را برای احداث معابر مناسب غیب می‌کند. بنابراین سطح زندگی افراد ساکن آن محله ارتقا پیدا می‌کند. همچنین اتفاقات دیگری مانند گردشگری در سطح محله نیز ترویج می‌شود و افرادی که برای اقامت در ساختمان‌ها به شهر آمده‌اند با خرید از بازارهای محلی به رونق اقتصادی محله و شهر کمک می‌کنند. یکی مشکلات شهر رشت نبود گردشگری شهری است و عموما شهر رشت به عنوان خدمات‌دهنده به گردشگران مطرح است. افراد بسیاری فقط برای مقاصد درمانی به شهر رشت رجوع می‌کنند و میزان ماندگاری بسیار پایینی در شهر رشت دارند. یکی از عوامل شکوفایی اقتصاد شهری میزان ماندگاری توریست یا گردشگر در شهر است و به عقیده‌ی بنده احیا و تغییر کاربری این ساختمانها یکی از عوامل تاثیر گذار در اقتصاد شهری ما است. بنابراین از نظر من تنها از جهت حفظ و نگهداری نباید به این بناها نگاه کنیم، بلکه می‌توانیم در جهت توسعه‌ی پایدار نیز از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم.

* آیا عمارت اخوان ثبت ملی شده است؟

_ من پرونده ثبتی آن را دیده بودم اما از اینکه ثبت ملی شده است یا نه خبر ندارم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.