اگربپذیریم که زندگی موهبتی سراسر رنج است و کارِ انسان ، کنار آمدن و پذیرفتن و به انجام رساندن این موهبت است، چقدر مجازیم و چه اندازه عاقلانه است که این موهبت بی برگشت را هدر دهیم؟ شاملو می گوید: ( زاده شدن یک اتفاق و مرگ یک واقعیت است) در این مدت محدود که عمر می نامندش، فارغ از شعار و کمال گرایی، چگونه با رنج ها نیرومندتر گلاویز شویم؟
بی گمان دانایی راه کنار آمدن و به سر انجام رساندن دنیای پیچیده ی کنونی است. نماد دانایی، علم و نماد علم نیز سواد وکتاب است.
اما با این همه پدیده ها و مشکلات گوناگون قرن بیست و یکم و نیاز به دانش بیشتر، چرا صنعت چاپ کتاب اینهمه افول کرده و تیراژ کتاب های مرجع و کاربردی و مفهومی تا این حد کاهش پیدا کرده است؟ با یک مقایسه ی سرانگشتی می توان به عمق این فاجعه پی برد. البته نمونه هایی که آورده ام در زمینه ی کتاب های عکاسی یعنی حوزه ی تخصصی خودم انتخاب شده است. بی شک در زمینه های دیگر هنری، فنی، علوم پایه و انسانی نیز همین وضع مصداق دارد.
من برای تدریس از کتاب های اخیر بسیار استفاده می کنم و می اندیشم اگر فقط مدرسان عکاسی که به این کتاب ها نیاز دارند آن ها را می خریدند، حتما تیراژ بالاتری لازم می شد یا دست کم این کتاب های مفید به چاپ های چندم می رسید.
در مقایسه با آمار غم انگیز نشر کتاب های مفهومی، علمی و کاربردی، کتاب هایی به چاپ های هشتم و نهم می رسند که مضمون شان خاطرات روزمره و بسیار بدیهی است که فقط حس نوستالژی را بر می انگیزد.
در اینجا نیازی نیست آمار جمعیت ایران در سال های دهه ی شصت و هفتاد خورشیدی را با آغاز قرن پانزدهم یعنی همین یکی دو سال مقایسه کنم که بسیار واضح است اما رشته ی عکاسی در دانشگاه تهران از سال ۶۲ شروع شد که شمار دانشجویان و فارغ التحصیلان این رشته در سال های مورد نظر من به ۲۰۰ نفر نمی رسید. اکنون هزاران فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس عکاسی در ایران داریم حتا در هنرستان ها نیز سالیان سال است که دانش آموزان دیپلم عکاسی می گیرند. در اینجا من تنها تیراژ ۸ کتاب عکاسی را در سال های گذشته و اکنون با هم مقایسه کرده ام و در این مجموعه ی هشت تایی از مباحث فنی و نظری نمونه آورده ام:
۱- عکاسان و عکاسی ـ نویسندگان : وازریک درساهاکیان و بهمن جلالی ـ چاپ دوم سال ۱۳۶۸ـ۵۰۰۰ نسخه
چاپ اول این کتاب سال ۶۵ بوده است
2- سرآغاز عکاسی در ایران ـ دانا استاین ـ ترجمه ی ابراهیم هاشمی ـ چاپ اول ۱۳۶۸ـ ۳۳۰۰ نسخه
3- بررسی فنی عکاسی – داریوش گل گلاب- چاپ دوم ۱۳۷۰ – ۵۰۰۰ نسخه
4- تکنیک عکاسی ـ آندریاس فی نینگر ـ ترجمه نصر اله کسراییان ـ چاپ اول ۱۳۵۸ ـ چاپ ششم ۱۳۶۹ ـ ۵۰۰۰ نسخه
در اینجا چند نمونه از تازه های چاپ کتاب آورده ام:
5- تاریخ اجتماعی عکاسی دوجلدی ـ رابرت هوش ـ کیهان ولی نژاد ـ چاپ اول ۱۳۹۹ ـ ۵۵۰ نسخه
6- نگاهی به مفاهیم بنیادی عکاسی ـ دیویت بیت ـ ترجمه شیرین حکمی ـ سال ۱۳۹۴ ـ ۱۰۰۰ نسخه
7- عکسیه ـ محمدرضا طهماسب پور ـ سال ۱۴۰۱ ـ ۳۰۰ نسخه
8- فتوژورنالیسم ـ کن کوبر ـ ترجمه ی اسماعیل عباسی ـ سال ۱۳۷۰ ـ ۳۳۰۰
همین کتاب در سال ۱۳۸۷با ویرایش جدیدتر و بسیار کامل تر روی کاغذ گلاسه چاپ شده ولی تیراژ آن ۱۱۰۰ نسخه بوده است.
من برای تدریس از کتاب های اخیر بسیار استفاده می کنم و می اندیشم اگر فقط مدرسان عکاسی که به این کتاب ها نیاز دارند آن ها را می خریدند، حتما تیراژ بالاتری لازم می شد یا دست کم این کتاب های مفید به چاپ های چندم می رسید.
در مقایسه با آمار غم انگیز نشر کتاب های مفهومی، علمی و کاربردی، کتاب هایی به چاپ های هشتم و نهم می رسند که مضمون شان خاطرات روزمره و بسیار بدیهی است که فقط حس نوستالژی را بر می انگیزد. البته در دنیای بسیار بزرگ کتاب، جا برای همه هست و قرار نیست قاطبه ی مردم کتاب های سنگین، مفهومی و تخصصی بخوانند یا کتب فلسفی و چالش ها و ابهامات تاریخی را درک کنند ولی درد اینجاست که کتاب های مفهومی تر هواداران خود را از دست داده اند. در زمینه های دیگر زندگی نیز اغلب، وضع به همین منوال است. طرفداران سریال های سطحی و خوش آب و رنگی که هیچ تفکری لازم ندارد افزایش یافته است مانند موسیقی آسان پذیر و بی محتوا.
البته نقش اینترنت و اطلاعات رایگان و فراوان آن و همچنین کتاب های صوتی و pdf ها و دستورالعمل های یوتیوب را می توان در کاهش تیراژ کتاب ها موثر دانست. جالب اینجاست که همان جماعت کتاب به دست، تقریبا همان هایی هستند که از کتاب های صوتی و pdf نیز بهره می برند در واقع ادامه ی جستجوی شان در اینترنت است.
گروهی هم دلیل کاهش تیراژ کتاب ها را گرانی آن می دانند باز هم قاطعانه می توان گفت کسانی که بر این عقیده هستند، پیش از گرانی کتاب نیز آن چنان در بند کتاب ها نبوده اند. کتاب خوان ها از مخارج دیگر می زنند و با گشاده دستی، کتاب می خرند.
اما این گوشه ای از داستان است یکی دیگر از جلوه های آن بسته شدن انتشارات و کتاب فروشی های خیابان انقلاب است که تبدیل به بوتیک و فروشگاههای دیگری می شوند. برای من که بخشی از سال های دانشجویی را در کتاب فروشی های روبه روی دانشگاه تهران سپری کرده ام، تغییر کاربری آن ها بسیار غم انگیز است.
چرا اکثر ذهن ها آسان پذیر شده اند و سلیقه ها دنبال چیزهای راحت الحلقوم و بدون تحلیل و تفکر است از کتاب گرفته تا مجلات زرد و فیلم و موسیقی و روش زندگی. می دانم که موسیقی کلاسیک به درد عروسی و تولد نمی خورد اما وقتی کارشناسان می گویند موسیقی ذهن کودک را رشد می دهد، منظورشان همان موسیقی حساب و کتاب دار کلاسیک است که ریتم های آن ها تابعی از قوانین مدون ریاضی می باشد. به عبارتی حتا کودک پنج ساله نیز سزاوار شنیدن موسیقی درست است کتاب که دیگر جای خود دارد و برای کودک باید با حساسیت بیشتری کتاب خرید.
شاید همین نگرش راحت طلب است که مردم را به سمت استفاده از ظرف های یک بار مصرف می برد. سفره، بشقاب، قاشق که پس از مصرف همه سر از زباله دان در می آورند و اشخاصی که به این شیوه زندگی می کنند ابدا به فردای این معضل نمی اندیشند و قاطعانه می گویم همان هایی که سرو کاری با کتاب ندارند زباله ی بیشتری هم تولید می کنند زیرا شخص کتاب خوان، نسبت به دنیای پیرامونش انسان مسئولیت پذیرتری است.
گاهی نیز در وانفسای گرانی کاغذ و چاپ، کتاب های عجیب و غریبی سر بر می آورند که به معنای واقعی کلمه، درختان را به فنا داده اند. مطمئنا اگر نویسندگان، متن خود را پیش از چاپ، به ویراستار وناظر فنی و صاحب نظر امانت داری نشان دهند، کتاب هایی عاری از غلط های املایی و دستوری خواهیم داشت.
با همه ی این ها می بینیم که جای خالی جلسات نقد حرفه ای کتاب به شکل جدی احساس می شود. در سال های اخیر جشن رونمایی کتاب بسیار دیده شده که کاری است زیبا و فرهنگی و ضروری اما جای نقد را نمی گیرد چون جشن رونمایی اغلب برای دوستان و فامیل و آشنایان است اما نقد حرفه ای و بی طرفانه می تواند بسیار مفید باشد. نقد باید علمی و توسط اهل فن صورت گیرد نه صرفا تعریف و تمجید یا برعکس آن فقط به قصد کوبیدن صاحب اثر باشد. به گفته ی اندی گروندبرگ: (هدف نقد برانگیختن بحث است نه صدور حکم قطعی) واژه ها ابزار تفکرند و درگیر شدن اندیشمندانه با اثر، در جهت شناخت و ارتباط بیشتر با آن است.
نکته ی مهم دیگری که در اثر تیراژ کم و صنعت رو به افول چاپ کتاب رخ می دهد، مهدوم شدن سوژه ها و اندیشه هایی است که به زیور طبع آراسته نمی شوند و با صاحب خود برای همیشه نابود می گردند. وقتی نویسنده ای چند سال زحمت تالیف کتابی را بکشد و تقریبا در آمدی عایدش نشود، دست از نوشتن می کشد و جامعه از بخشی ازآگاهی و لذت دانایی محروم می ماند. بسیار اندیشه هایی که اقبال دیده شدن نداشته اند. وقتی کسی می میرد، زندگی ادامه دارد اما بدون او تا ابد ادامه دارد. وقتی اندیشه ای مجال ثبت و شناخته شدن پیدا نمی کند جهان بدون آن، دقیقا بدون آن پدیده، با یک کاستی برای همیشه ادامه دارد …