تیتر صفحهی مجازی در یکی از شهرهای مهم و معروف گردشگری شمال ایران، سوال و دغدغه ریشهای را به میان میآورد.
ابتدا متن این را مطالعه میکنیم. بعد سوالی را مطرح، و مسئله مهمی را که به اقتصاد استانهای گیلان، مازندارن و گلستان مرتبط است را مورد کنکاش قرار میدهیم. این پیام را صفحهی اینستاگرامی شهر متلقو (سلمانشهر) با ۳۲۳ هزار دنبالُکننده نگاشته است.
«متل قو، غیرتوریستیترین شهر ایران: روزی روزگاری متلقو مقصد رویایی مسافران بود. شهری با ساحل، طبیعت، رستورانهای بومی و هتلهایی که خاطره میساختند. اما حالا چی؟ متلقو پر شده از ویلا و آپارتمان، نه برای گردشگری، برای مالک!.»
این پیام یکی از دغدغههای جدی متخصصان حوزه گردشگری و توسعه در ایران و بهویژه شمال کشور است. سوال اینجاست چرا حساسیت شمال ایران در این زمینه بیشتر است؟ چه رویداد و روندی، عامل لختی و سکون در گردشگری مناطق شمالی ایران و شاید در این میان متل قو میشود یا شده است؟
اولین جواب فارغ از سادهسازی صورت مسئله و دلایل، به این دلیل است که بخش مهمی از گردشگری حوزه شمال ایران متکی به طبیعت خدادادی آن، بدون ویرایش و مدیریت خاص است. مثلا نمونهاش مسیرهای جنگلی-کوهستانی استانهای شمالی ایران از گردنه حیران تا گردنه خوش ییلاق در گلستان، یا یک مثال دم دستی و شناخته شده، مسیر سیاهکل-دیلمان، که عملا بدون هرگونه مدیریت خاصی جاذبهای قدیمی و پربازدید در استان گیلان است.
متلقو، غیرتوریستیترین شهر ایران: روزی روزگاری متلقو مقصد رویایی مسافران بود. شهری با ساحل، طبیعت، رستورانهای بومی و هتلهایی که خاطره میساختند
در همان منطقه دیلمان که این روزها در اوج شهرت گردشگری خود است نیز همچنین چشماندازها و مناظر طبیعی آن به همراه شرایط آبوهوایی مناسب در فصل گرم، مسبب جذب مردم به این منطقه بوده است حال چه به شکل گردشگر بومی چه به شکل گردشگری غیربومی. بنابراین همین طبیعت جاذب گردشگر که بیواسطه در اختیار بیننده است به خودی خودی، گردشگر را به خود جذب میکند.
هرچند نباید فراموش کرد، اولویتبندی استفاده از جاذبههای گردشگری میتواند تغییر کند. مثلا در دهههای ۴۰، ۵۰، ۶۰ و ۷۰ اولویت گردشگران ایرانی بیشتر مناطق ساحلی دریای کاسپین بوده است. مناطق ساحلی معروفی چون انزلی، چمخاله، چالوس و ….. کم کم این رغبت کم شد.
هرچند بدون شک کاهش رونق گردشگری ساحلی-دریایی سواحل جنوبی دریای کاسپین الزما، مرتبط با تغییر ذائقه نیست. برای این عدم رغبت به دریا البته دلایل دیگری چون آلودگیهای شدید و و البته داستان پرتکرار غرقشدگی که در برههای تابلویی از ترس از تباهی را برای مردم به دنبال داشته را میتوان بازگو کرد و البته که سواحلی که سوداگرانی هربخش آن را تجریه کرده و به گروگان گرفته بودند.
به هر روی، از اواسط دهه ۸۰، شاهد تغییر ذائقه و گرایش مردم به مناطق جنگلی هیرکانی و کوهستانی بودیم. نمونه عینی آن را شاید بتوان رامسر دانست زمانی کام اقتصاد مردم رامسر به تجمع گردشگران در مناطق ساحلی و بلوار آن گرم بود، در یک چرخش مشخص منطقه ییلاقی جؤرده (جواهرده) مورد توجه قرار گرفت و هنوز هرچند نشانههای از آشفتگی در این زمینه وجود دارد، اما شهرک گردشگری جواهرده و دیگر مناطق کوهستانی آن (جنت رودبار) همچنان مطرحترین مقصد گردشگری هستند.
کاهش رونق گردشگری ساحلی-دریایی سواحل جنوبی دریای کاسپین الزما، مرتبط با تغییر ذائقه نیست. برای این عدم رغبت به دریا البته دلایل دیگری چون آلودگیهای شدید و و البته داستان پرتکرار غرقشدگی که در برههای تابلویی از ترس از تباهی را برای مردم به دنبال داشته
این روزها، توجه به مناطق ییلاقی، بازار گردشگری در این مناطق گرم کرده است، مناطق ییلاقی آستارا و ترکینگهای بابونه، دشتهای شقایق شکردشت سووتون (سوتوتن)، تا اولسهبلنگاه و مازیچال، فیلبند، دلیر و جهان نما در کردکوی. هرچند در مناطق کوهستانی هم همچون مناطق جلگهای و ساحلی، مدیریت خاص گردشگری صورت نگرفته است و این مناطق نیز به همان مشکل پایینُدست دچار هستند، خامخوری و عدم مدیریت و وجود ضابطه.
بنابراین آنچه تاکنون گردشگری مناطق شمالی را پایدار نگه داشته است خود طبیعت این مناطق بوده است البته به غیر از برخی سرمایهگذاریهایی که در تنوعبخشی کمک کردهاند مانند تلهکابین حیران آستارا، تلهکابین لاهیجان، رامسر و نمونه قدیمیتر آن نمکآبرود چالوس. البته این مثالها الزاما نشاندهنده تائید و تأکید بر احداث تلهکابین نیست.
علاوه براینکه مناطق ساحلی نیز شاید به دلیل از دست دادن جاذبههای خود به تکاپوی گردشگری افتادهاند. نشانههای آن را در یک دهه اخیر در توجه به سواحل و مدیریت آن مطرح کرده است.
خوشبختانه مدیریت منظر ساحلی مدتی است در مناطق ساحلی انجام شده است. اما در منطقهی کوهستانی، شرایط زوال چشمانداز و منظر به شکل مشخص در جریان است از بحران زباله، تخریب و فرسایش، آلودگی و بهمریختگی چشماندازها، به سرعت در حال کاهش کیفیت جاذبه است.
آنچه تاکنون گردشگری مناطق شمالی را پایدار نگه داشته است خود طبیعت این مناطق بوده است البته به غیر از برخی سرمایهگذاریهایی که در تنوعبخشی کمک کردهاند
تمامی موارد ذکر شده در بسترهای جغرافیایی مطرح شده سبب شده که این سوال مطرح شود جریان این معمولی شدن چگونه شرایط اقتصادی این مناطق را متاثر خواهد کرد؟ اقتصادی که در چند دهه اخیر تمام توجه خود را به مسئله گردشگری متمرکز کرده است.
یعنی کِشتی اقتصاد خوب یا بد، وابسته به حوزه گردشگری است و حوزه گردشگری یکی از بخشهای اقتصادی است که به شدت می تواند از دیگر مولفههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی متاثر شود.
در این بین، داستان عدم مدیریت و سرمایه گذاری، تنوع بخشی و برندسازی در استانهای شمالی با مسئلهای دیگر همراه شده است، مهاجرت و ساخت خانههای دوم که بخش مهمی از شلوغی یک دهه اخیر استان شمالی را به خود اختصاص داده است.
بنابراین داستان معمولی شدن پتانسیلهای استان وقتی با مسئله ساکن شدن مسافران سابق و ساکنین فعلی در جوار این زیباییهای خدادادی ترکیب شد، عملا میتواند منجر به معمولی شدن و عدم اورد اقتصادی برای اقتصاد خُرد مناطق یاد شده شود. حداقل به شکل بلندمدت، اگر آورده اقتصادی خرید و فروش و ساخت و ساز را به میان نیاوریم که آن هم بعد از روزهای اوج، روزهای فرودی را هم خواهد دید.
البته که در یک دهه خیر اینگونه نبوده که اتفاقات خوبی رخ ندهد و چه به شکل خودجوش و چه به شکل برنامهریزی شده ابتکارات و کارهایی پیرامون برندسازی و تنوعسازی چه در مقاصد گردشگری رخ داده است که نمونه آن را میتوان شهرخلاق غذای رشت نامید که البته به هر شکلی که شده منجر به برآمدن شبهای میدان شهرداری رشت شده است که گردشگران را به سمت رشت کشانده است.
در منطقهی کوهستانی، شرایط زوال چشمانداز و منظر به شکل مشخص در جریان است از بحران زباله، تخریب و فرسایش، آلودگی و بهم ریختگی چشماندازها، به سرعت در حال کاهش کیفیت جاذبه است
در فضای استانی نیز، ثبت جهانی آبادی قاسم آباد که منجر به ایجاد تحرکاتی در گردشگری پیرامون آن شده است. یا تورهای شهرگردی که در چند سال اخیر ابتدا بیشتر در شهر رشت سپس در انزلی و لاهیجان مورد توجه قرار گرفته است که منجر به تنوع مؤثری در گردشگری شمال و ایجاد فرصتهای جدیدی شده است.
هرچند که در تمامی مثالهایی که از ایجاد این تنوع شده است کارهای نکرده زیاد است و بخش قابل توجهای از پتانسیلهای همین تورهای شهرگردی عملا مغفول مانده است و حتی وجود برخی مشکلات میتواند این روند رو به رشد را مخدوش کند.
سکونی که در مسئله گردشگری استانهای وجود دارد هرچند گاها با نورآوریهایی در گوشه و کنار آن مواجه است ولی خامخوری و عدم وجود مدیریت برای بهرهبرداری و حفاظت از این منابع، چالشهای فراوانی را به مرور برای این مناطق به وجود خواهد آورد.
چون موضوع یادداشت از بین رفتن ارزشهای دیداری این مناطق همچون دشت دریاسر تنکابن و شکردشت تالش خود یکی از این چالشهای بزرگ است، نیست به آن پرداخته نشد ولی عدم تطبیق و به روزسازی و مدیریت، برندسازی، مولدسازی و ارزش افزوده، سمی است برای گردشگری مناطق شمالی ایران، که میتواند خاک سکون و معمولیسازی در همراهی با سکونت قابل توجه افرادی غیربومی به بار بیارود.
این یعنی عدم استقبال و ورود گردشگر به مناطقی که روزگاری عناوینی چون عروس و بهشت زمینی را یدک میکشیدند. بهرهکشی نه بهره مندی از منابع و جاذبههای طبیعی این مناطق، خطر معمولی شدن را برای ما به همراه دارد.
معمولی شدن در گردشگری یعنی نبود کار، نبود پول، ما میمانیم و نوستالژی داشتههای نداشته ما.