قصهها با ما هستند، همانندِ چشمهامان که در چشمخانه جهان را به تماشا نشستهاند و چون اندیشههامان که زاده میشوند و پروبال میگیرند. قصهها با ما هستند وقتی با لالایی مادران به خواب میرفتیم یا همهی آن سالها که قد کشیدیم و آن زمان که از رویاها و تجاربمان حرف میزنیم. ما حتی آن زمان که به توجیه خطاهامان مینشینیم به ریسمان روایت آویختهایم.
واقعیت این است که اسطورهها، افسانهها و روایتهای عمومی در شریانهای هویت جمعی ما جاری هستند و ما همواره دانسته یا ندانسته از قصهها تاثیر میپذیریم و با روایتهامان بر دیگران اثر میگذاریم. و اما «فردریک دبلیو مِیر» استاد علوم سیاسی دانشگاه دوک در کتاب «روایت و کنش جمعی» به اهمیت روایت در کنشهای جمعی میپردازد . نگاه او به ابعاد مختلف در حوزههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی پنجرهای نو به روی مخاطبان میگشاید. منظری که حاکی از اهمیت روایت است، چرا که روایت میتواند سرآغاز مسیر شکلگیری کنشهای جمعی در راستایِ حل معضلات جهانی باشد.
ناشر در مقدمهای که بر این کتاب نوشته، آورده است: بیتردید لازمهی شکلگیری و ثمربخشی کنش جمعی در حوزههای مختلف وجود روایتی منطقی و قانع کننده دربارهی ضرورت پیوستن به جمع و باقی ماندن کنار دیگران تا رسیدن به هدف است.
روشنای قصه در کنشهای جمعی
داستانها بر جان مینشینند و گاه سبب میشوند تامسیری دیگر در پیش گیریم و به هدفی نو بیاندیشیم. داستانها میتوانند آغازگر کنشهای جمعی باشند و یا جانی تازه به آنها ببخشند. تصور کنید بنا باشد حرکتی جمعی برای ممانعت از شکار پرندگان شکل بگیرد. بیتردید صرف بیان اطلاعاتی علمی دربارهی اهمیت حفظ پرندگان در معرض انقراض وعواقب شکار بیرویه نمیتواند برای جلب مشارکتها کافی باشد. اما در این میان شنیدن داستان «امید» آخرین بازماندهی جمعیت غربی درنای سیبری، نم اشک بر چشمها مینشاند و پرده از سیاهی دهشتناک گلولهها و دامها برمیدارد.
مِیر که سیاست و قصه با تارو پود زندگی، تحصیلات و کارش آمیخته، در این کتاب ۲۴۴ صفحهای تلاش کرده تا اهمیت داستان در کنشهای جمعی را برایمان آشکار سازد. وی گفته این کتاب تلاشیست برای یکی کردن دو جریان زندگی فکری من: عشق به قصه و شیفتگی به سیاست.
نویسندهی کتاب «روایت و کنش جمعی» نخستین بخش کتابش را به موضوع کنش جمعی اختصاص داده و در بخش بعد به قصهگویی انسانها و تاثیرپذیری آدمها از قصه ها ودر بخش سوم به چگونگی تاثیر روایتها بر اجتماع و ایجاد قدرت برای تحقق یک خیر جمعی میپردازد.
اهمیت کنش جمعی در زندگی جمعی انسانها بر کسی پوشیده نیست، چنانکه میر یادآور شده است: کنش جمعی شاید مسئلهی محوری زندگی اجتماعی باشد. در موقعیتهای بیشمار، در کسب و کار، خانواده، ورزش، سیاست و در واقع در همهی جنبههای زندگی، کنش جمعی هماهنگ در مقایسه با کنش فردی ناهماهنگ میتواند به نتایج بهتری منجر شود.
نویسنده ضمن توجه به نظرات موجود و چالشهای پیش روی آنها، سرانجام به نظریهی مد نظر خویش رسیده و میگوید: به نظر من، روایت میتواند ابزار اساسی انسان برای کنش جمعی باشد؛ ابزاری بسیار قدرتمند و انعطافپذیر برای برساختن مقاصد مشترک، تبدیل مشارکت در کنش جمعی به نوعی ابراز هویت شحصی، ایجاد خاطرهی جمعی از همراهی دیگران در تلاش برای تحقق آرمان جمع و همنوا کردنِ کنشهای معنادار هماهنگ.
آدمی قصهگوست
رویاها، آرزوها، حسرتها، دیدهها، شنیدهها، خاطرات و گلایههای آدمیان در قالب روایت جان میگیرند.
«فردریک دبلیو میِر» با تکیه بر اهمیت روایت در زندگی انسانها به عناصر کلیدی روایت پرداخته است. او الگوهای پیرنگ را شرح میدهد و سرانجام بدینجا میرسد که پیرنگهایی کنش جمعی را بر میانگیزند که ابتدا اوضاع و احوال مساعد است اما این وضعیت دچار سیر نزولی میشود تا این که در جایی ورق برمیگردد و پایانی خوش رقم میخورد. نویسنده همچنین تاکید میکند که مهمترین قصهها در حوزهی کنش جمعی آنهایی هستند که به کهنالگوها نزدیکترند؛ قصههایی که خطوط پیرنگی ساده و واضح و شخصیتهای قالبیتری دارند. در صفحات بعد همراهان کتاب دربارهی شخصیت داستان میخوانند و در مییابند که مهمترین شخصیتها کنشگرانی هستند که کنشهاشان پیرنگ را پیش میبرد و همچنین معنا مهم است چرا که علاوه بر پیرنگ و شخصیت، قصهها مقصودی هم دارند و معنایی را منتقل میکنند.
قصههایی که افسون میکنند
قصهها چگونه بر ما اثر میگذارند؟ کسی نیست که نداند، داستانهای خوب ما را مفتون خویش میسازند. برخی داستانها سبب میشوند که جهان اطراف خویش و همهی دغدغهها و دلواپسیهامان را از یاد ببریم و با آدمهای داستان همراه شویم و این همراهی چنان عمیق است که وقوفمان به خیالیبودن داستان هم سبب نمیشود تا دریای احساساتمان از تلاطم بیفتد. اما در کنار همهی اینها، مِیِر یادمان میاندازد که قصهها نگرش و باورهای ما را تغییر میدهند و منافع ما را بر میسازند.
خیرجمعی
برساختن خیر جمعی به دنبال همسو شدن منافع و دغدغههای فردی ممکن میشود. بیشک تغییر اقلیم، برهنگی جنگلها، وندالیسم، اعتیاد و … دغدغهی مشترک همه افراد نیست و بسیاری کسان منفعت شخصی و آنیِ خویش را در رفع چنین معضلاتی نمیبینند، بنابراین زمانی میتوان انتظار شکلگیری کنش جمعی داشت که منظری از منافع مشترک در راستای همسویی علائق فردی ساخته شود. و اما آنچه که در این مسیر یاریگر ماست، روایتها هستند. قصههایی که به اشتراک گذاشته میشوند و در شعاع انتقالشان توجه و افکار آدمی را متحول میسازند و آرمانهای مشترک پدید میآورند.
میِر در کتابش به مشخصات روایتهایی میپردازد که به اشتراک گذاشتنشان میتواند چنین دستاوردی داشته باشد. حافظه جمعی افراد یک جامعه، همسویی با منافع مادی، مهارت قصهگو در جلب نظر مخاطبان از جمله مواردیست که در این عرصه نقشآفرین هستند. و البته جایگاه و قدرت و امکاناتِ آن که قصه میگوید نیز بسیار حائز اهمیت است. بیتردید ظرفیت روایتها تنها به شکلگیری کنشها محدود نمیشود و نویسندهی کتاب «روایت و کنش جمعی» در انتها به این موضوع میپردازد که روایت چطور میتواند با متقاعد کردن به همکاری، تسهیل هماهنگی و ایجاد خاطرجمعی غلبه بر موانع موجود در مسیر کنش جمعی را میسر سازد.
برای آنها که…
ما مشتاقیم تا در مسیر دستیابی به اهدافمان، تاثیری مناسب بر دیگران داشته باشیم اما چه بسا از اهمیت روایت در این عرصه غافل باشیم، در این میان رهبران سمنها، آغازگران حرکتهای جمعی و همهی آنان که اعلام فراخوان میکنند و عدهای از انسانها را به پیمودن مسیری مشترک دعوت میکنند، بیشک راهی بسیار دشوارتر در پیش دارند و آگاهیشان نسبت به کارکرد روایتها در این عرصه دارای اهمیت بیشتری است. از این رو کتاب «روایت و کنش جمعی» که با ترجمهی «الهام شوشتریزاده» از سوی نشر اطراف انتشار یافته، چراغی فروزان است که از تاریکیهای این مسیر میکاهد و به ما میگوید،«چرا فراخوانهای اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارند».