خانه فرهنگ گیلان در گرامیداشت «هوشنگ ابتهاج» مراسمی با عنوان «شب سایه» را با هنرنمایی «علی جهاندار» موسیقی دان بنام و سخنرانی «کامیارعابدی» منتقد ادبی و حضور جمعی از فرهیختگان و دوستداران این شاعر گرانقدر ترتیب داد.
این مراسم با نمایش فیلم کوتاه «سال بی سایه» ساخته سیف الله صمدیان همراه بود.
*وجود گفتمانهای مختلف ادبی در شعر سایه
« عابدی» نویسنده و پژوهشگر در این مراسم به بیان ویژگیهای شعر سایه و چرایی محبوبیت شعر و شهرت و اعتبار هوشنگ ابتهاج درمیان اهل ادب و مخاطبان عامتر اهل ادب پرداخت.
این منتقد ادبی، دلیل اصلی اعتبار سایه را تسلط او بر زبان و ادبیات فارسی عنوان و خاطرنشان کرد: ابتهاج، اینها را به صورت درونی در شعرش استفاده کرده اما بخشی از موفقیت او نیز به دلیل فضای ادبی شناوری است که درمجموعه کامل اشعارش اتخاذ کرده .
یعنی این که گفتمانهای مختلف ادبی در شعر سایه وجود دارد و این گفتمانها به او کمک کرده که بتواند طیفهای بسیار متنوعی را از اهل ادب و هنر و مخاطبان عرصه شعر واندیشه در ایران را به خود مشغول و آنها را بهعنوان خواننده شعر خود تثبیت کند.
*چهار دوره شعری سایه
عابدی، شعر ابتهاج را به چهار دوره شعری تقسیم کرد. دوره نخست سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ است که ابتهاج اولین دوره شعری و ادبی خود را تجربه میکند. او در این دوره از یک نظر به شعر نوگرای اعتدالی مکتب سخن بسیار نزدیک است. عمدتا این نوع شعرهایش درمجموعه «سراب» چاپ سال ۱۳۳۰ دیده میشود. این به لحاظ محتوا است؛ اما به لحاظ زبان بخش زیادی از اشعار نوگرایانه ابتهاج مرتبط با یک نوع نوآوری اعتدالی است که افرادی را که در داخل این نوع نوگرایی به شعر توجه میکنند میتواند به خود جذب کند.
این منتقد ادبی در خصوص میزان قرابت شعرهای ابتهاج با اشعار نیمایی گفت: شعرنیمایی ابتهاج بیشتر به لحاظ محتوا نیمایی است. یعنی محتوای سیاسی و اجتماعی دارد اما به لحاظ زبان و فرم کمتر به شعر نیما و بیشتر به مکتب سخن نزدیک است .
ابتهاج درعین این که توانایی ارتباط با مخاطبان نوآوری اعتدالی و نوآوری نیمایی را دارد درعین حال به دلیل دلبستگی به غزل میتواند مخاطبان غزل را نیز به خود جذب کند.
بخشی از شعرهای نیما و مکتبی که نیما ایجاد کرد جنبه اجتماعی، سیاسی صریح تری دارد که ابتهاج در این زمینه از آن محتوا متاثر است اما به لحاظ زبان و فرم بیشتر نزدیکی با شعر فریدون توللی، نادر نادرپور، فریدون مشیری و دیگران دارد. مخصوصا نادر پور از دوستان نزدیک ابتهاج بوده و حتی شعر مشترکی نیز با یکدیگر سرودهاند .
*دلبستگی سایه به غزل
این پژوهشگر افزود: بعد از این بخش غزلسرایی است. یعنی ابتهاج درعین این که توانایی ارتباط با مخاطبان نوآوری اعتدالی و نوآوری نیمایی را دارد درعین حال به دلیل دلبستگی به غزل میتواند مخاطبان غزل را نیز به خود جذب کند. البته در ابتدای شاعری در سالهای ۱۳۲۵ و کمی بعد از آن ابتهاج به لحاظ وقوع گویی و جزئی نگری شباهت کوچکی به وقوع گویی حمیدی شیرازی پیدا میکند. اما شباهت، ارتباط و فصل مشترکش با شعر شهریار خیلی بیشتر است. بنابر این بخشی از کسانی که غزل را میپسندند دلبسته شعر سایه هم هستند. بنابراین تا الان دست کم سه گروه شعری در همان سالها دلبسته اشعار ابتهاج هستند .
*وارد کردن مباحث سیاسی به غزل
دوره دوم که ۱۳۴۰ است، اگر نه دوره سکوت بلکه میشود دوره تامل ابتهاج نامید. سایه در این دوره تا حدودی از شعر نو دور میشود اما شعر نو را حذف نمیکند بلکه به غزل نزدیکتر میشود.
ابتهاج غزل را به طرف یک نوع بیان ضمنی فکر سیاسی، اجتماعی همراه با بیان برخی تجربههای روحی و شخصی خودش نزدیک میکند.
بنظر میرسد که سایه در این دوره تلاش میکند ایدئولوژی و مباحث سیاسی را از حوزه شعر نو به غزل مرتبط کند البته برخی غزلهای سیاسی، اجتماعی سایه مربوط به دهه ۱۳۳۰ نیز هم هست اما تعدادشان ناچیز است .
در دهه ۱۳۴۰ اولین تمرینها برای استفاده از مفاهیم و روابط غزلی کهن در زبان و ادبیات فارسی برای واگویی آرمانها و تحلیلهای سیاسی اجتماعی اش در غزل به چشم میخورد. اما در این دهه ابتهاج به جز چاپ خصوصی یک مجموعه کوچک، شعری چاپ نمیکند .
*ابتهاجی که ما میشناسیم
به اعتقاد وی هوشنگ ابتهاجی که ما الان میشناسیم بیشتر در دهه ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰ شکل میگیرد .
ابتهاج غزل را به طرف یک نوع بیان ضمنی فکر سیاسی، اجتماعی همراه با بیان برخی تجربههای روحی و شخصی خودش نزدیک میکند. سایه به حافظ و سعدی و گاهی مولانا نزدیک میشود و از شعر نو تا حدودی فاصله میگیرد اما آن را حذف نمیکند، بلکه شعر نو را به صورت دیگری غیر از آنچه حالت سیاسی، اجتماعی دارد مورد استفاده قرار میدهد.
عابدی یادآور شد: اگر به مجموعه شعرهایی که ابتهاج منتشر کرده نگاهی بیاندازیم میبینیم بیشترین شعر نویی که گفته تا سال ۱۳۳۲ است بعد از آن هر سال بر شمار غزل هایش افزوده میشود اما این غزلها تفاوت ماهوی با غزلهای دوره اولیهاش دارد. در غزلهای دوره اولیه او آرمانهای سیاسی، اجتماعی محدود است و بیشتر جنبه عاشقانه و فردی دارد، در حالی که هر چه پیش میرود برعکس میشود.
در واقع به نظر میرسد ابتهاج متوجه میشود که در شعر نیمایی نمیتواند به شعرهای تاویل پذیر سیاسی و اجتماعی بپردازد بنابر این، آن را به حوزه غزل منتقل میکند. شعرهای نویی که در این دوره گفته مثل تاسیان یا شعر معروف ارغوان به لحاظ موسیقیایی در موقعیتی است که امکان بهرهبرداری از آنها در حوزه موسیقی وجود دارد در حالی که از شعرهای سیاسی ابتهاج چنین بهرهگیری اگر نه غیرممکن بلکه تا حدی دشوار است.
*ارتباط موسیقی و شعر
عابدی خاطرنشان کرد: نکتهای که در دهه ۱۳۵۰ تا ۱۳۷۰دیده میشود این است که ابتهاج در این دوره بیش از پیش به ارتباط موسیقی و شعر میاندیشد و این را در قالب غزل تا حدود زیادی شاید نزدیک به کامل در شعرهای نوی خودش که البته بسیار محدودتر هستند پوشش میدهد و یکی از دلایلی که باعث شهرت و اعتبار بیش از پیش هوشنگ ابتهاج میشود این است که سایه دایرهای از مخاطبانی که به موسیقی ایرانی نزدیک هستند را هم در قلمرو نفوذ و مخاطبان خود قرار میدهد.
یک نکته دیگر این که به نظر میرسد ابتهاج آنطور که خودش و نادرپور و دیگران اشاره کردهاند در دورههای اول مولوی خوانی، نظامی خوانی داشتهاند اما در این دوره خیلی بر حافظ متمرکز میشود و این هم یکی از نکتههایی است که شهرت و اعتبار سایه را بیش از پیش میکند.
این منتقد ادبی تصریح کرد: شاید به جرئت بشود گفت در طول ۱۰۰ سال اخیر ایرانیها با هر طرز فکری اعم از چپ، راست، مذهبی، غیرمذهبی، سکولار یا غیرسکولار با هر نوع طرز فکری در یک نقطه با هم اشتراک دارند و آن هم حافظ است.
به گفته وی، ارتباط عمیقی که هوشنگ ابتهاج هم در شعرهایش به دلیل اقتباس و استقبال ضمنی از برخی غزلهای حافظ میکند ( استقبال درونی نه این که مستقیم به استقبال یک شعر برود) و این که به پژوهش بیرونی در شعر حافظ میپردازد به نحوی که نسخه حافظ سایه را به یکی از معتبرترین نسخههای حافظ معاصر تبدیل میکند نیز تا حدود زیادی ابتهاج را در دایره مخاطبان وسیعتری قرار میدهد.
این پژوهشگر فرهنگی متذکر شد: نکته دیگر این که از دهه ۵۰ به این طرف ما به تدریج در حوزه انواع شعر وارد یک دوگانهای میشویم که من اسمش را دوگانه سپید-غزل گذاشتهام یعنی تقریبا همه انواع مختلف از چهارپاره، قصیده، شعر نیمایی که وزن دارد همه به تدریج در دهه ۵۰ تا حدود زیادی به حاشیه میرود و در دهه ۶۰ تا ۸۰ درصد و الان به حدود ۹۰ تا ۱۰۰ درصد رسیده است.
در انجمنهای ادبی که در رشت تهران و بسیاری شهرهای دیگر تشکیل میشود شاعران دو گروه هستند یا سپیدسرا یا غزل سرا. در این جا هم ابتهاج برنده است برای این که قسمت غزل را کاملا میتواند پوشش دهد برخلاف بسیاری از شاعران هم نسل خودش که مثلا شاعر نیمایی هستند اما مخاطبان شعر نیمایی در طول این دههها بسیار ریزش کردند و خواننده جوان امروزی معمولا آمال خودش را در حوزه کلام یا در شعر سفید جست و جو میکند یا در غزل.
عابدی بیان داشت: در دوره چهارم (دهه ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۰ ) و سالهای اخیر چند نکته دیگر هم به رسیدن ابتهاج به این مقام والای شعری کمک میکند یکی این که در ۲۰ سال اخیر فاصلهای که از دورههای اوج شعر یعنی دهه ۲۰، ۳۰، ۴۰ گرفته ایم یک جور نوستالژی نسبت به آن دههها ایجاد میکند مخصوصا در طول این ۲۰ سال اخیر که بسیاری از همنسلان ابتهاج فوت کردهاند، ابتهاج یکی از معدود یادگارانی بوده که از آن دورهها باقی مانده در واقع یک تاریخ زنده بود. این هم در طول دو دهه اخیر در خصوص متمرکز شدن نورافکنها بر روی سایه بسیار تاثیرگذار بود .
این منتقد افزود: یک نکته دیگر این است که ابتهاج برای برخی تنها بازمانده دوران نوستالژیک سیاسی چپگرایی جهانی است.
عابدی اظهار داشت: جدای از تسلط ادبی ابتهاج و گذشته از این که کم گوی و گزیده گوی بوده و این که شاعر مخاطبان بوده نه مثل نیما شاعر شاعران، ابتهاج شاعر سبک معیار در زبان فارسی است یعنی سبک عراقی نه مثل اخوان سبک نامعیار اما فاخر در سبک خراسانی.
به اعتقاد این منتقد همه اینها کمک کرده که ابتهاج به یک مقام والا و ارزشمندی در شعر فارسی دست پیدا کند و همه اینها در واقع در ساختن شخصیت و معیارسازی زبانی و فرهنگی از ابتهاج در میان استادان ادبیات و مخاطبان عمومی و غیره تاثیرگذار باشد .
*سنت گرایی حداکثری، نوگرایی حداقلی
عابدی در پایان با تأکید براین که موقعیت ابتهاج در شعر فارسی فراموش نشدنی است به انتقادهایی اشاره کرد که نوگرایان ادبی به شعر ابتهاج وارد میدانند و اذعان داشت: در این زمینه البته تا حدودی باید با این گروه موافق بود که بر اساس معیارهایی که داریم ظاهرا نوگرایی ادبی ابتهاج حالت حداقلی و سنت گرایی اش مخصوصا در دوران متاخر حالت حداکثری داشته است .
*انتخاب درست رمز موفقیت
از علی جهاندار موسیقی دان گیلانی که به افتخار سایه در این مراسم حضور یافته بود خواسته شد که در مورد ابتهاج سخن بگوید .
او گفت: در مورد یک شاعر باید شاعر صحبت کند، من آوازه خوان هستم اما از این نظر که با این بزرگان مثل سعدی، حافظ و ابتهاج بیشتر سر و کار دارم و شعرهایشان را میخوانم و بیشتر نزدیکم یک وجه اشتراکی در این سه شاعر بزرگ میدیدم. سنگینی، دقت و زیبایی کلام سایه نزدیک به سعدی و حافظ است.
همیشه برایم سوال بود که چرا شعر سایه با هم عصریهای خودش فرق میکند. با دیدن کلیپی فهمیدم سایه انتخاب درست کرده، سایه قدرت انتخاب بالایی داشته، خطی که انتخاب کرده بسیار خاص بوده، سایه از ابتدا محک را داشته است.
این هنرمند عرصه موسیقی در مورد ویژگیهای شعر ابتهاج افزود: سایه در برخی شعرهایش مثل سعدی خیلی به ظرافت و لطافت و تمرکز روی سوژه نزدیک شده و در جاهایی مانند شعرهای کتاب «سیاه مشق» خیلی به حافظ نزدیک شده.
جهان دار که از شاگردان برگزیده استاد شجریان است افزود: انتخاب من نیز مانند ابتهاج درست بوده، من از ۱۲ سالگی آواز میخواندم جاهای مختلف برای آموزش دیدن رفته بودم ولی هیچکدام آنچه میخواستم نبود. ۳۵ ساله بودم که خدمت آقای شجریان رفتم. جوانها نیز باید متوجه باشند که راهشان را درست انتخاب کنند.
سایه خیلی به من لطف داشت. یک بار که برایش آواز خواندم گفت من به شما حسودیام میشود دوست داشتم آواز بخوانم. آواز در شاخههای هنر، هنر بی نهایت است. من جواب دادم ما آواز هم میخوانیم شعر شما را میخوانیم. سایه آواز را خوب میشناخت و میگفت صدای تو بین شجریان و ایرج است، دو هنرمندی که من از کودکی دنبال میکردم.
*دست تو با دست من دستان شود
« یلدا ابتهاج» یادگار سایه در پیامی ویدئویی به این مراسم گفت: در این سالها بسیار از سایه گفته و شنیده شده و یقینا آیندگان بیش از ما به جایگاه او و شعرش در تاریخ ادبیات این سرزمین خواهند پرداخت .
ما وارثان سایه و بقیه بزرگانی هستیم که در این دوره معاصر از دست داده ایم و کاری که از دست ما بر میآید یا وظیفه ما است بررسی این است که چرا شعر سایه انقدر تاثیرگذار بوده، پیام او با این اشعار چه بوده، آیا باید بعنوان شاعری که خلق زیبایی و هنر فاخر داشته با تحسین به او نگاه کنیم و بگذریم یا این که درنگ کنیم و راه بجوییم.
او ادامه داد: به نظرم با بررسی آثار سایه و تاثیرش بر جامعه میشود فهمید که او رابطه خود با مردم را در هر حال و صورتی حفظ کرد. از خصوصیات دیگرش شاید بشود به دیدن خوبیها و پر رنگ کردن و به داشتههای خود بیشتر بها دادن و کنار هم ماندن به جای پراکنده شدن و پراکنده کردن اشاره کرد. شاید این بیشترین وظیفه یک نهاد فرهنگی است.
از نکات دیگر خصوصیت زیست سایه اهمیت دادن به نوجوانان و جوانان است. در خانه اش به روی همه باز بود و اگر فردی مایل بود از نزدیک او را ببیند و با او صحبت کند آماده بود. فکر میکنم برای یک جمع فرهنگی این خیلی نکته مهمی است که شرایطی فراهم کنیم که کودکان، نوجوانان و جوانان امکان این را داشته باشند که کنار نسل قبلی بیاموزند و تجربه کسب کنند همانطور که این نسل به آن نسل احتیاج دارد برعکس هم هست باید جست و جویشان کنیم .
در سالهای اخیر سایه در ویدئوهایی میدید که بچهها شعرهایش را حفظ میکنند و میخوانند شاید اگر بیشتر به این موضوع توجه کنیم و در فعالیتهای فرهنگی شرایطی را فراهم کنیم که امکان دیده شدن این بچهها بیشتر باشد و بتوانیم اینها را تشویق کنیم راهی باز میکنیم برای از بین بردن فاصله بین نسلها، شناختن تا حد امکان در دورهای که امکان اتصال وجود دارد همانطور که خود سایه در شعرش میگوید: دست تو با دست من دستان شود/ کار ما زین دست کارستان شود.
برای فعالیتهای خوب فرهنگی حتما نباید منتظر باشیم دیگران دست بالا کنند یا انتظار از جای دیگری داشته باشیم همانطور که برای خاکسپاری و درست کردن مزار کمکی نگرفتیم نگهداری این مزار و سنگ وظیفه خود ما است.
شاید بشود ایدهای گذاشت که به مزار بزرگانی که در گیلان به خاک سپرده شدهاند بیشتر توجه کنیم بیشتر دورهم جمع شویم و ارزش این یادگارها را خودمان حفظ کنیم .
در این مراسم همچنین پیام سیف الله صمدیان سازنده فیلم «سال بی سایه» توسط حامد اریب» فیلمساز بنام گیلانی قرائت شد.
مزدک پنجهای شاعر و مجری مراسم نیز در خاتمه با بیان این که شاعرانی چون هوشنگ ابتهاج (سایه) سرمایه ملی هستند و آرامگاهشان جاذبهای فرهنگی است ابراز امیدواری کرد؛ بنایی شکیل برای مزار این شاعر بزرگ بنا نهاده شود.همچنین خیابان جنب آرامگاه سایه به نام ایشان نامگذاری شود.