این یادداشت را متعاقب دریافت پیامی متنی به پیوست فایلی تصویری از سوی دوستی عزیز نوشتهام.
فایل ارسالی؛ موزیک ویدئویی قدیمی (سیاه و سفید) بود حاوی باز اجرای بانویی خوش صدا از ترانههایی که پیشتر با صدای احمد عاشورپور و به زبان گیلکی شنیده بودیم، در جایی که حتماً ایران نیست و آنطور که از ظواهر تصویر بر میآید باید در تلویزیونِ دولتیِ یکی از جمهوریهای اقماری شوروی سابق ثبت شده باشد.
دوست موزیکبازم در ادامه پرسیده بود که آیا خانم خواننده را میشناسم؟
خب! بله! میشناختم. او «لیلا شریف ُاوا» بود. و از آنجا که این یکی از بی شمار دفعاتی بود که در فضای مجازی، با این پرسش مواجه میشدم تصمیم گرفتم این بار به جای اکتفا به ارسال پیامی خصوصی، پاسخ را به صورت یادداشتی جامعتر بنویسم و برای استفادهی عزیزانی که احتمالاً در آینده با این پرسش مواجه میشوند، به صورت عمومی منتشر کنم.
با پذیرش درخواست پناهندگی از شوروی، لیلا شریفی به شریف اُوا تغیر یافت و با توجه به صدای خوش و تسلطش بر ادبیات فارسی، کارش را به عنوان گوینده در رادیوی دولتی فارسیزبانان تاجیکستان آغاز کرد. جلوهگری او در عرصهی آواز اما در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) و بعد از آشناییاش با یکی از چهرههای برجستهی موسیقی ملی تاجیکستان رخ داد
شریف اُوا کیست؟
لیلا شریفی در ۸ بهمن ماه سال ۱۳۰۸ خورشیدی از پدری ترکتبار (اهل زمیر) و مادری اهل آذربایجان ایران زاده شد. کجا؟ خودش در مصاحبهای از سالهای پایانی عمر، گفت توی هواپیما! در مسیر مسکو به باکو!
و کجا بالید؟ در مشهد. پدر (که بازرگان بود) و مادرش، از پیش به خراسان مهاجرت کرده بودند و در این شهر ساکن شدند. لیلا هم همانجا درس خواند، با موسیقی، بالاخص آواز خو گرفت، عاشق شد، ازدواج کرد و تحت تاثیر گرایشات ایدئولوژیک همسرش (رحیم شریفی) که از ارتشیان هوادار توده، اما دوستدار مصدق و جنبش ملی بود به کنش اجتماعی روی آورد.
روایت است با رخداد واقعهی ترور محمدرضاشاه و پیامد آن انحلال حزب توده، زندگی مخفی برخی سران حزب و خروجشان از کشور، او و همسرش نیز به ناچار و پنهانی ایران را به قصد تاجیکستان که آن زمان از ایالات اقماری اتحاد جماهیر شوروی بود ترک گفته و در خواست پناهندگی سیاسی خود را به مقامات محلی در دوشنبه اعلام کردند.
با پذیرش درخواست پناهندگی در شوروی، شهرت لیلا از شریفی به شریف اُوا تغیر یافت و با توجه به صدای خوش و تسلطش بر ادبیات فارسی، کارش را به عنوان گوینده در رادیوی دولتی فارسیزبانان تاجیکستان آغاز کرد. جلوهگری او در عرصهی آواز اما در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) و بعد از آشناییاش با یکی از چهرههای برجستهی موسیقی ملی تاجیکستان رخ داد.
به پیشنهاد فضلالدین شهاب اُف (شاعر، موسیقیدان، آهنگساز و نوازندهی شهیر تنبور) با ورود به کنسرواتوار دوشنبه (در رشتهی آواز) آموزش موسیقی را جدیتر از گذشته پی گرفت و تحصیلاتش هم تا سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) در رشتهی فولکلور ملل شرق ادامه داشت. کمی بعد به عنوان خوانندهی رسمی رادیو تلویزیون تاجیکستان برگزیده و به یکی از آوازخوانان برجسته و پرمخاطب این کشور بدل شد.
او در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) ارکستری را به نام گلشن تاسیس کرد که ضمن خوانندگی، رهبری آن را هم برعهده داشت. در سال ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) برای قدردانی از خدماتش در مسیر ترویج هنر، و متعاقب آن اجراهای پیوسته و پرشمارش در مسکو و دیگر ایالتهای شوروی، کرسی استادی دانشگاه هنرهای زیبای جمهوری تاجیکستان (هنرمند خلق تاجیکستان) به وی اعطا شد
او در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) ارکستری را به نام گلشن تاسیس کرد که ضمن خوانندگی، رهبری آن را هم برعهده داشت. در سال ۱۹۶۲ (۱۳۴۱) برای قدردانی از خدماتش در مسیر ترویج هنر، و متعاقب آن اجراهای پیوسته و پرشمارش در مسکو و دیگر ایالتهای شوروی، کرسی استادی دانشگاه هنرهای زیبای جمهوری تاجیکستان (هنرمند خلق تاجیکستان) به وی اعطا شد.
شریفاُوا، تا میانهی دههی ۴۰ خورشیدی، در دو کشور تاجیکستان و ازبکستان در زمینهی موسیقی فولکلوریک ملل شرق به فعالیت پرداخت و در این دوره مجموعه آثاری به زبانهای تاجیکی، افغانی و حتا گیلکی (تحت تاثیر ترانههای محبوب احمدعاشورپورکه هممسلک همسرش در حزب توده بود) از او منتشر و شنیده شد. منتها با افزایش شدید سانسور و ایجاد محدودیت کار در حوزههای مختلف، عزم مهاجرت کرد. این امر هم متعاقب دعوت به کار همسرش به جمهوری آذربایجان محقق شد.
پس سال ۱۹۶۷ (۱۳۴۶) تاجیکستان را به قصد باکو ترک کرد و از آن پس خوانندهی رسمی رادیو-تلویزیون جمهوری آذربایجان شد. آنجا هم فعالیتش را به صورت تخصصی در حوزهی ترانههای ملل شرق (فولکلور) ادامه داد و سال ۱۹۷۰ (۱۳۴۹) به عنوان یکی از پنج ستارهی برترِ شرقِ اتحاد جماهیر شوروی انتخاب و به مخاطبین هنر تعرفه شد. و پیامد این کنشها در سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۷) کرسی استادی دانشگاه هنر در باکو را نیز به دست آورد.
او بسیاری از آثار فارسیاش را (در کنار ترانههایی به زبانهای هندی، افغانی و…) در همین دوره (تا اوایل دههی ۶۰) با ارکستر اختصاصی تلویزیون ملی آذربایجان و ارکسترهای مسکو اجرا کرد. ترانههایی چون تنگه دلت، امشب قمر اینجاست، اوستا کریم، گل اومد بهار اومد، دنیا دنیا و مهمان.
شریفاُوا، تا میانهی دههی ۴۰ خورشیدی، در دو کشور تاجیکستان و ازبکستان در زمینهی موسیقی فولکلوریک ملل شرق به فعالیت پرداخت و در این دوره مجموعه آثاری به زبانهای تاجیکی، افغانی و حتا گیلکی (تحت تاثیر ترانههای محبوب احمدعاشورپورکه هممسلک همسرش در حزب توده بود) از او منتشر و شنیده شد
اقامت شریفاُوا در آذربایجان تا اوایل دههی ۶۰، و مرگ همسرش (که بسیار دوستش میداشت) بر اثر ابتلا به بیماری سرطان ادامه داشت و متعاقب این واقعه و غلبه کردن حس دلتنگی و تنهایی، به دعوت دخترش که حالا با همسر مقیم آلمان بود به این کشور مهاجرت کرد. در سه سال ابتدایی حضور در آلمان در شهر برلین مقیم بود و در این شهر نیز فعالیتهای موسیقاییاش را به صورت جسته و گریخته ادامه داد.
پس از آن به دعوت یکی از مدیران فعال در حوزهی موسیقی به دوسلدورف عزیمت کرد و تا پایان زندگی هم در این شهر ساکن بود. فعالیتهای هنری شریف اُوا در عرصهی آواز از این دوره به بعد به صورت پراکنده صورت میگرفت، تا اوایل دههی۸۰ که عصر تنهایی بود و بیشتر متمرکز به تالیف و انتشار کتاب و هم آمادهسازی دفاتر اشعارش سپری شد.
لیلا شریفی سرانجام در ۳۰ بهمن ۱۴۰۲ (در ۹۴ سالگی) بر اثر کهولت سن و بیماری درگذشت.
از او جز حدود ۴۰۰ قطعهی آوازی و ترانه به زبانهای مختلف، مکتوباتی نیز به یادگار مانده. مثلِ: قصه دل (مجموعه اشعار)، خوان خرد (نظم)، ارج مادر (منتخب اشعار)، گلهای رنگارنگ (مجموعه اشعار)