دولت سیزدهم با رویکرد اصول گرایانه، با انتخاب مردم و با عزمی راسخ، دوره چهار ساله اول خود را آغاز کرده است. اما حالا، اگر بر اساس آنچه که از زبان برخی و یا در بعضی از رسانه ها مطرح میشود که، فساد در تعدادی از به اصطلاح مدیران گذشته، مساله ساز بوده است، در مقابل باید تامل کرد که کم دقتی و سهل انگاری در انتخاب مدیران آینده نیز، به نوعی میتواند پاشنه آشیل مدیریت در اداره کشور در دولت فعلی شود.
باید توجه داشت که، یک نکته اساسی در مورد اشخاصی که قرار است یک جایگاه مدیریتی را، در هرسطحی از هر سازمانی، به خود اختصاص دهند، وجود دارد و آن عبارت از این نکته بسیار مهم است که، از پنجره نگرش آن فردِ منتخب و در اصطلاح مدیر، جایگاهی که برای او در نظر گرفته می شود آیا؛
۱– یک شغل(occupation)،
۲– ویا یک حرفه(profession)،
محسوب میشود؟
بیان این سوال برای این است که، از هر منظری که به جایگاههای مدیریتی نگاه شود، یک تعبیر مشخص و یک منشاء تاثیرگذاری و اثربخشی معین را از آن شخصی که به عنوان مدیر تعیین میشود، م توان ملاحظه کرد و یا انتظار داشت.
بدین صورت که:
۱– آیا فرد منتخب دارای نگاه کارکردی ساده، معمولی و عام اندیش، از روزنه باریک شغل اندیشی است.
۲– یا اینکه واجد بینش سازنده و رویکرد آبادگر ساختار گرا، راهبردنگر و رهبر محور، از
پنجره باز و روشن حرفهای گرایی است.
زیرا، برای دستیابی به اهداف مهم سازمانی، باید برآیند سازنده و بهره ور محور، از رویکردهای کلیدی فرد مدیر، در چشم انداز دریچه های فوق الذکر کاملا واضح و قابل ارزیابی تر ملاحظه شوند.
چرا که، سازمان بخشی، نظم دهی، اثرگذاری، نظارت، کنترل و نتیجه گرا بودن، مشخصه مهمِ در نگاه ویژهِ مدیر حرفه ای، به امور واقع و مرتبط، در حوزه وظایف مدیران و سازمانهاست.
از این باب که، درمنظر رویکرد راهبرد نگر، حرفهای گرا و مدیریتی، باید مشخص باشد که چنیناشخاصِ اصطلاحا مدیر، جایگاه مکتسبه را، شغلی می دانند، یا حرفه ای؟ یا اینکه باری به هر جهت، روزگذران و اساسا کم خاصیت اند، و یا تاثیر گذار، تحول گرا و نتیجه بخش؟ زیرا این نوع نگرش، میزان گستره خیرخواهانه و منافع طلبانه اجتماعی را، در حوزه مسئولیت پذیری، عینیت عملی میپوشاند و توقع جامعه هدف را واقعیتر و صادقانهتر، برآورده میسازد. مخصوصا که، مصادر اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و …ه جایگاه افراد با صلاحیت، متعهد، متمایز، متخصص، مجرب و نتیجه طلب باید باشد، رویکردهای مدیریتی حرفهای مقید را، عمیقتر طلب میکند، تا پذیرش نگرشهای شغل گرای سطحی و معمولی، از افرادی که عمده تلاش و فعالیت آن ها در جنبه های عادیِ مدیریتی-خدماتی و …، صورت میگیرد. اقداماتی که به عنوان ابتداییترین بخش از وظایف مدیران در شرح وظایف سازمانها تعریف شدهاند و در دستور کار روزانه ابواب جمعی آن قرار دارند.
در عین حال شاید، رویکرد مدیر از منظر شغل گرایی، نه حرفه ای گرایی در اندیشه مدیریتی، مذموم هم نباشد اما، احتمالا چنین نگاهی، فقط میتواند الگو سازی مدیر شغل گرا، در اقدامات اندکی مهمتر از معمول باشد، که ممکن هست در آینده، به صورت کم بازده صورت گیرد. هر چند که از مدیرانی با چنین گرایشی، بندرت می توان اقدامات چشم گیر و خارق العاده را، حتی در دراز مدت مشاهده کرد، الا شعارها و وعده های بزرگ و سرخرمنی، که امروز را به فرداها حواله میدهند! فرداهایی که فقط سنوات پرکن پرونده کارگزینی شغل گراهاست، نه زیر ساخت ساز خیر رسان و خدمات ده مستمر و پایدار ، برای تامین سعادتمندی و رضایت بخشی در زندگی فردی و اجتماعی مردم. یعنی همان مسیر مطلوب تری که به صورت بدیهی مدیران حرفه ای دنبال می کنند!
بنابراین ، قطعا مشخص بودن نوع تفکر شغل گزین و کارکرد گرای روزمره و عادی در افراد، نمیتواند مطلوب دولت «ما می توانیم » باشد . اما در مقابل، هویدا بودن اندیشه های ساختارساز و راهبرد نگر در مدیران حرفه ای اندیش، توصیفی متقاعد کننده تر را، به جامعه مخاطب دولت معتقد به «ایران مقتدر» القاء میکند. در این حالت، مردم میزان توقعات خود از مدیران را، بر همان پایه و سطحی که از مدیر منتخب در مییابند، مورد ارزیابی و قضاوت خود قرار میدهند و انتظارات متناسب با آن را نیز از مدیران، طلب میکنند.