مردی که نقش عشق بر کلمات می‌زند

نگاهی کوتاه به زندگی و آثار استاد «صادق بریرانی»

1 943

قلمش بر بوم که می‌رقصد، نسیم عشق بر جان کلمات می‌وزد. «صادق بریرانی» از  پیشکسوتان طراحی گرافیک نوین ایران، سال ۱۳۰۲ در بندرانزلی چشم به جهان گشود و در طبیعت خیال‌انگیز این شهرقد کشید. او نقاشی می‌کشید اما در مقطعی از زمان، وقتی دوره‌ی دوم دبیرستان را دررشت پشت سر‌می‌گذاشت، آشنایی با معلمی عارف‌مسلک  به  نام  «امیرهوشنگ زرین‌کلک» سبب شد تا جدی‌تر به نقاشی بیاندیشد و نزد این معلم نقاشی فراگیرد.  بریرانی سال  ۱۳۲۶  برای تحصیل درشته‌ی نقاشی به دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و با هنرمندانی چون سهراب سپهری، منوچهر شیبانی و بهجت صدر هم‌کلاس شد. وی سال ۱۳۳۱ موفق به اخذ مدرک لیسانس نقاشی شد و پس از آن در جایگاه رییس اداره‌ی هنر گرافیک در وزارت فرهنگ و هنرقرار گرفت.

تحصیل در دانشگاه ایندیانای آمریکا  فصلی دیگراز ادامه‌ی مسیر این هنرمند درعرصه‌ی آموختن بوده است. در پیشینه‌ی ارزشمند استاد بریرانی کنار خلق آثار ماندگار، تدریس در دانشگاه‌های تهران،  داوری دوسالانه‌ی گرافیک برنو- چکسلواکی سال ۱۳۵۵ و دوسالانه‌ی طراحی گرافیک تهران درسال ۱۳۷۱  و همچنین حضور در نمایشگاه‌ها و دوسالانه‌های بسیاری درج شده است. وی که  اکنون آن سوی آب‌ها روزگار می‌گذراند، بی‌تردید از مفاخر هنری ایران  به شمار می‌آید که متاسفانه همانند بسیاری از بزرگان فرهنگ و هنر این دیاراو را چنان که باید نمی‌شناسیم. از این رو برآن شدیم تا با فرزند برادرش به گفت‌وگو  بنشینم و ازاو کمی بیشتر بدانیم.

صادق بریرانی یک نقاش ایرانی‌ست و در واقع یک تاریخچه‌ی قدرتمند شرقی در او وجود دارد. زمانی که درغرب نقاشی، کپی برداشتن عین به عین از طبیعت بود ما در ایران طرح‌های اسلیمی و هندسی داشتیم که نشان از این دارد که با نگاهی انتزاعی به محیط اطراف خویش می‌نگریستیم و این در تمام دوران تاریخ هنر ایران حفظ شده مگر در دوره‌هایی که دچار انحطاط تاریخی و فرهنگی بودیم.

«پونه بریرانی» که داستان می‌نویسد و نقاشی می‌کشد در آغازِ سخن، جملاتی از مقالات شمس را بر زبان آورده و می‌گوید: «آن خطاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لاغیر. یکی را هم او خواندی هم غیر. یکی نه او خواندی، نه غیراو! آن خط سوم منم.»  و می‌افزاید: بر این گمانم سیر حرکت استاد بریرانی در نقاشی و مسیرشان از نقاشی به خط‌‌ نگاری، همین سیر است منتهی با کمی تغییرترتیبات.

این بانوی هنرمند در ادامه اظهار می‌کند: استاد بریرانی پس از پایان تحصیلات نقاشی در دانشگاه هنر تهران با دریافت بورسیه روانه آمریکا شدند و و فوق لیسانس گرفتند و البته یک سال هم در شهرکی واقع در پاریس، فضایی نظیر فرصت مطالعاتی داشتند و در آنجا کار کردند و با نقاشان به‌روز و معروف دوره‌ی خویش معاشرت داشتند و این فرصت مغتنمی بود برای یادگرفتن هنرمعاصر و مدرن آن دوره و اما اتفاقات بعدی به سبب پیشینه‌ای بود که استاد داشتند.

زندگینامه‌ی استاد بریرانی، تحلیل آثار، تصویر ۹۲ اثر و گفت‌وگوهایی با این هنرمند در کتابی با عنوان «صادق بریرانی» اثر «مهدی صادقی» از مجموعه‌ی «پیشگامان گرافیک نوین ایران» توسط انتشارات رسم  منتشر شده است. 

صادق بریرانی یک نقاش ایرانی‌ست و در واقع یک تاریخچه‌ی قدرتمند شرقی در او وجود دارد. زمانی که درغرب نقاشی، کپی برداشتن عین به عین از طبیعت بود ما در ایران طرح‌های اسلیمی و هندسی داشتیم که نشان از این دارد که با نگاهی انتزاعی به محیط اطراف خویش می‌نگریستیم و این در تمام دوران تاریخ هنر ایران حفظ شده مگر در دوره‌هایی که دچار انحطاط تاریخی و فرهنگی بودیم. در واقع نگاه انتزاعی و هندسی به پدیده‌های هستی همیشه در هنر ایرانی که بارزترین آن مینیاتور است، دیده شده است.

 

زندگینامه‌ی استاد بریرانی، تحلیل آثار، تصویر ۹۲ اثر و گفت‌وگوهایی با این هنرمند در کتابی با عنوان «صادق بریرانی» اثر «مهدی صادقی» از مجموعه‌ی «پیشگامان گرافیک نوین ایران» توسط انتشارات رسم منتشر شده است. پونه بریرانی از این کتاب یاد کرده و بیان می‌کند: استاد بریرانی در ۱۶ سالگی با  معلمی عارف‌مسلک  به نام «امیرهوشنگ زرین‌کلک» آشنا شدند و  این انسان بهانه و دریچه‌ای شد که استاد با عالم معنویت درآن سن و سال آشنا شوند و بدین ترتیب  پیشینه‌ی تاریخی و شناسنامه‌ای و همچنین تجربه‌ی زندگی شخصی که مواجهه با دنیای معنویت است در آثارشان انعکاس یافت. بنابراین قابل پیش بینی بود که استاد از به تصویر کشیدن آدم‌های اطراف، پرتره‌ی خود، طبیعت انزلی و روستاهای اطراف، بازارهایی که می‌دیده و فضای اطرافش به نقطه‌ای برسد که بخواهد اثری ورای تصویر خلق کند؛ اثری که تنها دارای تاثیر بصری نباشد و تصویری از صدای درون‌شان باشد. می‌توان گفت آغاز این حرکت از دهه‌ی ۴۰ بود. اواسط دهه ۴۰ استاد با تجربه‌ای که از هنر مدرن و تکینک‌های هنر مدرن، ابزار و متریال کار هنرمندان مدرن و پیشینه‌ی شخصی خود دارند حتی وسایل کارش را طی ابتکاری تغییر می‌دهد و قلم‌موی خاص خود را می‌سازد. قلم‌مویی که ترکیبی از ضخامت و سفتی قلم فلزی و نرمی، انعطاف و مواج بودن قلم هنرمندان شرقی نظیر نقاشان  ژاپنی و چینی است. باید توجه داشت آثاری که در این دوره خلق می‌شود، بسیار تحت تاثیر تصاویر نقاشی‌های سنتی و هنر اسلیمی و هندسی ماست. در آثار این دوره‌ی ایشان ما اشکال هندسی را به وضوح می‌بینیم و درعین‌حال خطوط خیلی دورگیری نشده و محو هستند. گویا باد بر این خط‌ها وزیده است. خطوط اگر مشخص هستند مثل ضربه‌های ناگهانی قلم هستند. انگار این تصاویر اهل دنیای عینی نیستند و دنیایی دیگر را روایت می‌کنند که نشان از ریشه‌های معنوی او دارند. رنگ در این آثار وجود دارد اما وزنه‌ی خیلی سنگینی نیست.

کلماتی که از عشق نشان دارند

هنر استاد بریرانی آمیخته‌ای از گرافیک، نقاشی و شعراست.  کلماتی که او نقش می‌زند ازدنیای درونش قد می‌کشند و بر جهان برون نقش می‌بندند. پونه بریرانی  در ادامه‌ی سخنانش یادآور می‌شود: پس از این دوره آثار استاد وارد مرحله‌ای دیگر می‌شوند و آن در واقع نخستین تلاش‌ها برای به تصویر کشیدن کلمه است. نقل به مضمون از سخنان ایشان به یاد دارم، گفتند وقتی نقاشی یک سیب را می‌کشیم فقط یک تصویر از سیب ارائه داده‌ایم که تاثیر بصری دارد ولی وقتی درباره‌ی سیب می‌نویسیم در واقع خواننده را ارجاع می‌دهیم به تمام خاطراتی که از سیب دارد مانند  بو، مزه، شکل ظاهری و نظیر اینها. انگار یک جایی دیگر تصویرعینی برای استاد کافی نیست و می‌خواهد اثرش تاثیری ورای صرفا تاثیر بصری داشته باشد، آنجاست که خط و کلمه وارد آثارش شده و خط‌‌‌‌نگاری را آغازمی‌کند و ما با پتانسیل جدیدی از خط فارسی مواجه می‌شویم. درواقع شاهد رویکرد تازه‌ای به خط فارسی هستیم. رنگ را در کارهای این دوره‌ی ایشان کمتر می‌بینیم. در آثار این دوره یک زمینه‌ی سفید داریم که نهایتِ نور و رنگ هست و یک مجموعه از خطوط سیاه داریم که در واقع نهایتِ بی‌رنگی‌ست. نوشته‌ها اغلب شعرند و بیشتر اشعاری از مولوی به شکلی خوانا تصویر می‌شوند و این با خوشنویسی متفاوت است. کلمات نقاشی می‌شوند و در همین دوره هم کم‌کم نقاش به سمت جدیدی می‌رود. می‌توان گفت دوره‌ی اول نقاشی صادق بریرانی دوره‌ای بود که هم خود خواندی و هم غیر. دوره‌ی دوم دوره‌ای بود که شاید تنها خود خواندی و لاغیر ودوره‌ی سوم دوره‌ای است که نه خود خواندی و نه غیر. در دوره‌ی سوم ما با مجموعه‌ای از آثار آشنا می‌شویم که همان رنگ سیاه و سفید در آثار غالب است و دیگر خطوط خیلی به وضوح کلمه را بیان نمی‌کنند و بسیار مواج و درهم هستند. گویا ضربه‌های قلم دیگر ارادی نیست و نتیجه‌ی یک حالت خارج شدن نقاش از خویش است و انگار ما شاهد تصاویر و صداهایی از یک دنیای دیگریم که باید بنشینیم و آنها را رمزگشایی و کشف کنیم.

آن خط که استاد می‌نویسد

خط‌‌ نگاره‌های استاد  بریرانی از شهرت جهانی برخوردارند و تاکنون نمایشگاه‌های بسیاری در سراسر جهان از  آثار  این هنرمند گیلانی  برپا و نگاه اهالی هنر و منتقدان را از تحسین سرشار کرده است.  پونه بریرانی خاطره‌ای از حضورش در کارگاه استاد بیان می‌کند که مربوط به خط نگاری‌های ایشان است. وی می‌گوید: بعضی آثار را جسته و گریخته می‌خواندم که استاد خودشان می‌خواندند و خوانشم را تصحیح می‌کردند. اما هر چه کردم نتوانستم بفهمم یکی از نقاشی‌ها چه متنی را بازخوانی می‌کند.

پرسیدم و خود عمو کمی نگاه کرد و گفت من خودم هم نمی‌دانم. چون وقتی مشغول بکارم از خودم خارج می‌شوم و این تنها یک ادعا نبود چرا که ما با هنرمندی طرفیم که سیر حرکتش را به این نقطه می‌توانیم ببینیم و این طور نیست که هنرمندی شب بخوابد و صبح برخیزد و اثری خلق کند و بگوید که من نه خود می‌فهمم این اثر چیست و نه کس دیگر. در واقع با توجه به شناسنامه، پیشینه و سیرحرکت این هنرمند قابل پیش‌بینی بود که به چنین جایی برسد  که نقطه پایان نیست و امیدوارم سال‌ها ادامه یابد.

معلم است و فروتن

جهان صادق بریرانی از مهر و عشق سرشار است. از آنچه می داند سخاوتمندانه به دیگران می بخشد و همواره معلمی متعهد و دلسوز بوده است.  پونه بریرانی با بیان این که تواضع و فروتنی درونی استاد و نگاه طنز آمیزشان به پدیده‌های هستی از خصوصیات بارزشان به شمار می‌آید، تصریح می‌کند: استاد بسیار فروتن هستند و هرگز از حضور هنرمندان دیگر و کم‌رنگ شدن جایگاه‌شان احساس خطر نکردند. ایشان هم ‌اکنون در آمریکا زندگی می‌کنند و شاید به‌اندازه‌ی گذشته فعالیت نداشته باشند که اخبارش به گوش دیگران برسد. در واقع  گوشه‌ی خلوتی گزیده‌اند و تدریس هم نمی‌کنند و تا آنجا که خبر دارم حتی از اینترنت هم استفاده نمی‌کنند. من هیچ وقت کنجکاوی نکردم که چکار می‌کنند اما پیگیر کارهای شاگردان و علاقمندان به هنر مثل من که خود را صرفا علاقمند به هنر می‌دانم، هستند. آثارم را از روی لطف و بزرگواریشان به واسطه‌ی فرزندانشان می‌بینند و راهنمایی می‌کنند.

   نشانِ آشنایان بر بوم‌ها

 بی‌تردید آثار هنری از تجارب زیستی خالقان‌شان بی‌بهره نیستند. پونه بریرانی از مشاهده‌ی  نشانه‌هایی از چهره‌های آشنا در آثار استاد سخن می‌گوید و یادآور می‌شود: تماشای رد آدم‌های آشنا و بانوان قوم و خویش به ویژه در مجموعه‌ی بازار گیلان و زنان گیلانی برایم با احساسی خاص و شگفت‌انگیز همراه است.

وی درباره تاثیر حضور استاد در خانواده تصریح می‌کند: گرچه به واسطه‌ی شغل استاد و مهاجرت برخی افراد خانواده، فرصت چندانی برای در کنارهم بودن‌ها وجود نداشت اما عمو صادق با این وجود تاثیر بسیار بسیار زیادی بر جوانان فامیل گذاشتند. برادر بزرگم عکاس خیلی خوبی‌ست و اکنون  هم که بازنشسته شده و سن و سالی دارد، نقاشی می‌کند یا دخترعموی من مجسمه‌ساز بسیار خوبی است. می توان گفت تاثیر ایشان مانند ژنی تکثیر یافته در افراد فامیل وجود دارد و حتی در نوه‌های برادرزاده‌ها هم دیده می‌شود. در واقع نقاشی در خانواده‌ی ما همانند یک شغل فامیلی، چیزی جدا و جدی‌ست و من فکر می‌کنم این به سبب حضور عمیق استاد بریرانی در خانواده بوده است.

پونه بریرانی درپایان این گفت‌وگو خاطره‌ای بیان کرده و می‌گوید: یکی از نخستین خاطراتی که از کودکی به یاد دارم به زمانی بر می‌گردد که حدود پنج، شش ساله بودم و شاید هم کمتر. منزل پدربزرگم در انزلی بود و اتاقی در انتهای خانه وجود داشت که احتمالا زمانی که استاد مجرد بود یا در انزلی بسر می‌برد، اتاقش بود. آن زمان عمو ازدواج کرده بود. آن اتاق برایم اسرارآمیز بود و به یاد دارم که مقابل خانه هم باغی بود و شاید چون کودک بودم از منظر نگاهم باغ به نظر می‌رسید. به هر حال وقتی لابه‌لای درختان می‌دویدم و بازی می‌کردم، یک وقت‌هایی بطور اتفاقی چشمم به تابلوی سلف‌پرتره‌ای درآن اتاق می‌افتاد که عمو از خود کشیده بود و تصویرش آن ته، از توی تاریکی به همه چیز نگاه می‌کرد. گاهی بازی را رها می‌کردم و می‌ایستادم به تماشای تابلوی عموصادق. آن تابلو و آن نگاه حیلی تاثیرگذار بود و این یکی از عزیزترین خاطرات زندگی من است.

1 نظر
  1. پونه می گوید

    خانم ساحلی عزیز ممنون از گزارش خوبتون

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.