مطبوعات محلی، در ایستگاه بن بست

واکاوی چالش‌های چاپ و نشر مطبوعات در گفت‌وگو با مدیران مسوول نشریات گیلان

1 641

مطبوعات کشور در سالهای اخیر با فراز و فرود متعددی مواجه بوده اند که عمده‌ترین آنها در زمینه‌ی چاپ و تبلیغات و در نهایت، درآمدزایی بوده است. برای برون رفت از این وضعیت متأسفانه تاکنون راهکار مناسبی از سوی مدیران اندیشیده نشده است و اغلب راهکارها نسخه شفای موقتی بوده‌اند. در دو سال اخیر وضعیت نشریات اسفناک‌تر از همیشه است، کاغذ دچار کمبود و عدم تامین مناسب بوده و یارانه‌ها هم حداقلی است. همچنین به دلیل وضعیت بد مالی بنگاه‌ها، عملا تبلیغاتی خصوصا در مطبوعات صورت نمی‌گیرد . در این میان عده‌ای هم هستند که با گرفتن رپرتاژ، نشریه‌ی خودشان را در اختیار تیم‌های کاریابی قرار می‌دهند و عده‌ای هم هستند که فقط آگهی مناقصه، مزایده، ثبت شرکت و آگهی‌های دولتی چاپ می‌کنند و کار روزنامه‌نگاری نمی‌کنند. با اینهمه چرخیدن چرخ مطبوعات در شرایط فعلی سخت‌ترین کار ممکن است. چنانکه بسیاری از نشریات در کشور دست به تعدیل نیرو زده یا تعطیل شدند. اما مرگ مطبوعات گویا از دیدگاه دولتی چندان اهمیتی ندارد.

اما در خصوص چالش‌های انتشار مطبوعات با چند تن از روزنامه‌نگاران گیلانی که صاحب نشریه هستند گفت و گو کردیم تا ببینیم با پایین آمدن بسیار تیراژ روزنامه‌ها و بسته شدن بسیاری از آنها، اداره‌ی ارشاد چه تدابیری اتخاذ کرده است و راهی برای استمرار حیات روزنامه‌نگاران و مطبوعات بدون کمک دولتی وجود دارد؟ این نشریات تا چه زمان می‌توانند بدین‌گونه ادامه دهند و آیا راهکاری برای جلوگیری از سقوط کامل رسانه‌های مکتوب وجود دارد یا خیر؟ «مزدک پنجه‌ای»، روزنامه‌نگار و مدیر مسوول دوهفته‌نامه‌ی دوات، «عمید پورغفار»، مدیر مسئول فصل‌نامه‌ی فرهنگی- اجتماعی قاف، «احمد زاهدی»، صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه‌ی گیلان اوجا، و «فیروز فاضلی»، مدیر کل فرهنگ و ارشاد گیلان به سوالات ما پاسخ گفتند.

نوجویی، جوان‌گرایی و آرمان‌خواهی

در ابتدای بحث از مزدک پنجه‌ای خواستیم که درباره‌ی وضعیت مطبوعات گیلان در یک دهه‌ی گذشته توضیحی بدهد. این روزنامه‌نگار در جواب سؤال ما می‌گوید: «اگر بخواهم به وضعیت مطبوعات گیلان در یکی دو دهه‌ی اخیر اشاره کنم، باید گفت بعد از دوران سازندگی و آغاز جنبشهای مدنی و رواج گفتمان دموکراسی­، عملاً شاهد رشد و تغییر ماهیت مطبوعات شدیم. در واقع  مطبوعات بیشتر سمت­وسوی مطالبه­ گری را پی گرفتند و در راستای گفتمان احزاب و جنبش­های دانشجویی، اعتراضات مدنی و دعواهای سیاسی و جناحی حرکت کردند و قشر وسیعی از جامعه نیز به واسطه­ ی گسترده نبودن فضای مجازی و ماهواره، مخاطب هر روزه­ ی تحلیل­ها، اخبار و گزارش­های دسته اول مطبوعات شدند.

در همین گیلان، روزنامه ­ای روزانه ۱۶صفحه مطالب تولیدی منتشر می­کرد و به واسطه­ ی نوجویی، جوان گرایی و آرمان­خواهی تحریریه ­اش، در زمان خود بسیار مهم و تاثیرگذار بود.

به تبع آن در گیلان نیز شاهد رشد و شکوفایی و سر در آوردن نشریاتی شدیم که در راستای گفتمان جامعه­ ی مدنی، گسترش اندیشه­ های روشنفکری و جامعه­ ی جوان و ترقی­ خواه حرکت می­کردند. در واقع از دورانی حرف می­زنم که روزنامه­ نگاری و خبرنگاری یکی از شغل­های محترم، مهم، جذاب و به تمام معنا شغل بود. من از روزهایی حرف می­زنم که در همین گیلان، روزنامه­ های روزانه ۱۶صفحه مطالب تولیدی منتشر می­کرد و به واسطه­ ی نوجویی، جوان­گرایی و آرمان­خواهی تحریریه­ اش، در زمان خود بسیار مهم و تاثیرگذار بود. اما هر چه گذشت نشریات گیلان چه روزنامه­ ها، مجلات فرهنگی- هنری کم‌رمق­ شدند و کم­کم افراد جدی و حرفه­ای نشریات به خاطر آن که درآمدی از طریق رسانه­ شان نداشتند و یا آینده­ ای پر فروغ برای خود متصور نبودند و نیز شکم زن و بچه­ شان سیر نمی­شد یا عطای کار را به لقایش بخشیدند و یا همرنگ جماعت شدند. یعنی چه؟ یعنی یا نشریه‌ی خود را بنگاه کاریابی و آگهی کردند یا تبدیل به واحد روابط عمومی ادارات و سازمان­های دولتی و غیر دولتی شدند تا بلکه بدین شکل با انتشار اخبار ادارات کورسوی نشریات خود را به هر شکل و طریقی روشن نگه دارند. هر چه از دهه­ ی هفتاد و هشتاد نیز فاصله گرفتیم وضع بدتر از گذشته شد، و متاسفانه سیاست­ های وزارت خانه­ ی فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز افاقه نکرد به طوری که امروز به واسطه­ ی بحران اقتصادی بسیاری از نشریات در حد ۵۰ نسخه منتشر می­شوند و اگر هم مدعی هستند که تیراژی بالاتر از ۲۰۰ نسخه دارند، یک شوخی یا بلوف رسانه­ ای است و آمارشان را می­توانید از چاپخانه ­هایشان بگیرید.»

پنجه‌ای در ادامه‌ی بحث با اشاره به اینکه خود استان تلاشی برای ادامه‌ی کار نشریات نمی‌کند، می‌افزاید: «مطبوعات گیلان در حال حاضر هیچ متولی دلسوزی ندارد، عملاً هیچ تلاشی نیز از سوی استان انجام نمی­شود، اساساً هم برای اداره­ ی ارشاد، خانه­ ی مطبوعات و سایر ارگان­ها فرقی نمی­کند که چراغ مطالبه­ گری و یکی از ارکان مهم قانون اساسی یا دموکراسی خاموش شود. صرفا سال به سال برای خاموشی دامنه­ ی اعتراض مطبوعات، نشست تجلیلی­ ای برگزار می­کنند و آن دسته از مطبوعاتی که اخبارشان را باز نشر می­کردند، دعوت می­کنند و کارت هدیه­ ای پنجاه تا صدهزار تومانی را تقدیم می­کنند تا به نوعی همراهی این دوستان را تا سال بعد داشته باشند.»

کیفیت پایین مطبوعات

مزدک پنجه ای مدیر دوهفته‌نامه‌ی دوات در ادامه به تعطیلی نشریه دوات تاکید و بیان می‌کند: «دوات که چهارسال به مدیرمسوولی من منتشر می­شد به واسطه­ ی بحران اقتصادی، گرانی کاغذ و چاپ، عدم تاثیرگذاری مطالب نویسندگانِ مستقلش­ در جامعه­ ی مصرف­ گرا تعطیل شد. چنانچه فصلنامه­ ی گیلان زمین هم که روزگاری یکی از نشریات فرهنگی- هنری خوب کشور بود و علیرضا پنجه­ ای سردبیری­ اش را بر عهده داشت به واسطه­ ی همین عدم حمایت­ها و فشارهای دیگر، در اوایل دهه‌ی هشتاد، مدیرمسوولش را مجبور به تعطیلی و در نهایت فروش امتیازش به یک آرایشگر کرد. در واقع اگر تعطیلی نشریات مهم بود، وقتی خبر تعطیلی دوات را برای یکی دو تن از متولیان امر ارسال کردم، یک واکنشی نشان می­دادند، یا پیشتر که تقاضای کمک یا اعلام تعطیلی کرده بودم حرکتی انجام می­دادند. اساساً برای مدیران ارشاد، کیفیت مطالب مهم نیست، چون سیاست، نگاه و مدیریت درستی نیز در این بخش حاکم نیست. یک بار کسی از وزیر، مدیرکل، معاونت مطبوعاتی، خانه­ ی مطبوعات و هر نهاد و شخص متولی نپرسید برای مطبوعات در این روزها و سال­های سخت چه برنامه­ ی مدونی دارید. قطعاً در پاسخ خواهند گفت، هیچ، جز ارایه سهمیه­ ی کاغذ و پرداخت یارانه­ ی ناچیز. .

وی ادامه می‌دهد: « ظاهراً جامعه­ ی مدنی متوجه نیست، که در تمام کشور شاهد خاموشی صدای مطالبه­ گری هستیم. مرگ تدریجی مطبوعات از شهرستان­ها آغاز شده و به زودی دامن نشریات تهران را هم خواهد گرفت. کما اینکه در رسانه­ ها می­خوانیم بسیاری از نشریات تعدیل نیرو کرده­ اند و از تعداد صفحاتشان کاسته­ اند. در گیلان هم نشریات بسیاری فاقد تحریریه هستند، کمتر صفحات رنگی دارند، کمتر آگهی بخش خصوصی دریافت می­کنند و صفحه­ آرایی، چیدمان مطالب، تیترنویسی­ ها و … جملگی حکایت­ گر رفتاری غیرحرفه­ ای و غیر استاندارد است. اوضاع مطبوعات گیلان خاصه در عرصه‌ی روزنامه­ ها به لحاظ کیفیت بسیار پایین است. صفحاتی پر از مطالب خنثی، بازنشر اخبار خبرگزاری­ها بدون هیچ گونه خط و مشی­ای است. این واقعیت مطبوعات گیلان است.»

این روزنامه‌نگار در ادامه‌ی سخنش می‌گوید: «نشریات کاغذی و رسانه ­های مجازی گیلان پر شده از افرادی که در نشست­های تجلیلی به مناسبت روز خبرنگار به جای بیان مشکلات به تعریف و تمجید از مدیر دعوت کننده می­پردازند تا مبادا در هفته­ ی دولت یا افتتاحیه ­ها و برگزاری مناقصات و مزایده­ ها تحریم نشوند، یا نکند کارت هدیه­ ی پنجاه هزارتومانی را از دست بدهند. چرا این اتفاق می­افتد؟ چون دیگر روزنامه­نگاری و داشتن یک نشریه شغل نیست، نداشتن استقلال، عیب نیست. مهم درآمدزایی به هر شکل و به هر طریق است. این تفکر نیز بر حسب نیازهای مالی مطبوعاتی­ها شکل گرفته است. یک سری دلال مطبوعاتی که با قلم­های بی­ محتوایشان از مدیران سفارشی زهر چشم می­گیرند و با ارعاب و تهدید به خواسته­شان می­رسند. نه! نمی­توانید منکر این مسئله شوید، این واقعیتی است که بسیاری آن را می ­بینند و کتمان می­کنند. این فضا به شدت مسموم است. این ویروسی است که سالهاست با آن دست به گریبانیم. »

انتشار نامنظم نشریات مستقل

به گفته‌ی وی، «در این میان برخی از اصحاب مطبوعات نیز البته میانه­ای با دلالی ندارند، آنها به مدد دریافت کاغذ و فروش آن در بازار و کسب آگهی ­های ثبتی و دولتی و … هنوز نفس می­کشند و تاثیری نیز در جامعه و مطالبه­گری و ایجاد گفتمان ندارند. دسته­ی دیگر شامل دو هفته نامه­ ها، هفته­نامه­ ها، ماهنامه ­ها، فصل­نامه­ ها و … می­شوند که کمترین بهره را از یارانه و آگهی دولتی می­برند، بنابراین اغلب نامنظم منتشر می­شوند و اگر هم نظمی دارند یا از جیب شان خرج می­کنند و دلخوش به آگهی­ های بخش خصوصی و ارتباطات خود هستند. البته متاسفانه برخی نیز در این بین تنها ارگان خبری روابط عمومی ادارات دولتی و غیر دولتی هستند و بدین طریق ارتزاق می­کنند. تکلیف ماهنامه ­ها و فصل­نامه­ های  فرهنگی- هنری نیز مشخص است، اغلب کشان­کشان به واسطه­ی قدمتی که دارند و بعضاً ارتباطاتی که از گذشته با اهالی فرهنگ و فرهنگ‌دوستان داشته­اند، با حمایت­های هر از چندگاه آن دسته، دست به انتشار می­زنند و البته شاهکار
می­کنند چون اغلب از یارانه و حواله­ ی کاغذ نیز بی­ بهره هستند. یعنی صرف نمی­کند برای چند کیلو حواله­ی کاغذ ابتدا به مدت سه ماه فلان مبلغ را در حساب کارگزاری کاغذ بخوابانند، بعد از چند ماه انتظار آواره­ی تهران شوند تا بلکه کاغذ را بفروشند و با دو سه میلیون پول به منزل برگردند.»

پنجه‌ای در ادامه‌ی بحث با اشاره به رشد بی‌رویه‌ی پایگاه‌های خبری سخنش را اینگونه پایان داد: «اتفاق دیگری که البته در این یک دهه ­ی خیر شکل گرفت رشد قارچ­گونه­ ی پایگاه­ های خبری و تحلیلی است که متاسفانه بدون هیچگونه سیاست درستی به صرف درخواست، با اعطای پروانه­ی انتشار آنان موافقت شد. در واقع بخش اعظمی از مشکلات رسانه­ای گیلان به این دست از پایگاه ­های خبری بر می­گردد که به غیر از چند پایگاه، باقی نه تحریریه­ای دارند و نه اطلاعی از عرصه­ی خبری و روزنامه­ نگاری. بدون هر گونه دوره­ و آموزش و تجربه ­ای می­ شوند خبرنگار! و اتفاقاً به واسطه ­ی هیمن ناآگاهی­ها و روند غیرصحیح اعطای مجوز به این رسانه ­هاست که یکی از بیشترین آمارهای مراجعین به دادسرا، شکایت از پایگاه­ های خبری است که به جای اطلاع­ رسانی و تحلیل به باج خواهی و نشر اکاذیب و افترا روی آورده­اند. البته علی­رغم همه­ ی این تخلفات و شکایات نیز همچنان به مسیر غیر حرفه­ ای خود ادامه می­دهند. شاید بپرسید دلیل این هرج و مرج چیست؟ دلیل آن، ساده است: برای وزارتخانه و اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت مطبوعاتی کیفیت مهم نیست، در تمام  این هشت سال  بیشترین چیزی که در خلال مصاحبه­ هایشان دیدیم، خبر افزایش تعداد نشریات کاغذی و رسانه ­های فضای مجازی بوده است و این را به مثابه ­ی آزادی تلقی می­کنند و پُز می­دهند. در نشست­های خبری نیز مدام به این آمار افزایش صدور پروانه ­ی انتشار استناد
می­کنند.

عدم برخورداری از بیت­ المال، تعریف نشریۀ مستقل نیست و جایگاه آن ­را روند فکری و مطالب منتشره تعیین می­کند، نه افراد به ظاهر صاحب­ نام.

هیچکس هم از این دوستان متولی نپرسیده که فایده ­ی این میزان اعطای امتیاز چه بوده، این تعداد در کجا دوره دیده ­اند، دارای چه کارنامه و پیشینه­ای هستند، ظاهراً صرف داشتن لیسانس و دارا بودن یک سری از آیتم­های قانونی موجبات اعطای این امتیاز شده است. هیچ نظارت مناسبی وجود ندارد، می­گویی چرا جلوی فعالیت پاپاراتزی­ها، فیک­نیوزها و زردنویسان را نمی­گیرند، در جواب می­گویند سیاست وزارتخانه تعطیلی مطبوعات نیست! گویی که قوه­ ی قضائیه بگوید، سیاست ما حبس زدایی است بنابراین، افراد فاسد را مجازات و حبس نمی­کنیم.

برچسب‌زنی و انگ‌زنی

عمید پورغفاردر ادامه به پای صحبت عمید پورغفار نشستیم و از او درباره‌ی اهمیت حضور نشریات مستقل در گیلان و نقش اجتماعی آن پرسیدیم. پورغفار به سؤال ما اینگونه جواب داد: « سطح پرسش موجود را باید به بدیهی­ ترین مفاهیم، که در این­جا مقصود، “مستقل بودن” نشریات است، تعدیل کرد. تفکیک در تعریف مفاهیم به خودیِ خود معضل بزرگی در جامعه‌ی ماست، و شاید در این دیدگاه کلی هر مجموعه ­ای، سوای ارگان­ها، خود را محتوائاً مستقل بنامند، اما در عمل، خلاف این ادعاها را شاهدیم و از سویی دیگر جامعه‌ی مطبوعاتی گیلان، سریعاً به­ دنبال برچسب­ زنی و پرکردن خلاء ذهنی خود است تا هر گونه حرکت جدید و مستقل را با وجود یک یا چند موضوع، سریعاً به چپ یا راست یا هر سنت سیاسی در گذشته متصل کند و انتقادات پیش­فرض را برای انگ­زنی مطرح کند.

وی ادامه می‌دهد:« عدم برخورداری از بیت­المال، تعریف نشریۀ مستقل نیست و جایگاه آن ­را روند فکری و مطالب منتشره تعیین می­کند، نه افراد به ظاهر صاحب ­نام! البته این مقدمه پاسخ سوال شما نبود، بلکه پیش­فرض توضیحات من است. پیشه‌ی مستقل بودن در این وادی بسیار دشوار است و اگر فضا به سمتی حرکت کند تا صداهای این­چنینی، تکثیر شده، شنیده و خوانده شوند، یقیناً تاثیرگذار خواهند بود. چون فرضاً در این شرایط و با حمایت دستگاه­ های مربوطه، می­توان در بحث خُرد به جنگ قصور نهادهایی هم­چون شهرداری­ها، صنایع کشاورزی و گردشگری و تمام نهادهای ذی­ربط که در این استان واجد اهمیت­ ترند وارد شد و به جهت روشنگریِ مخاطب، و در بحث کلان به تمرین اندیشیدن غیررانتی و مصلحت عمومی پرداخت. تعریف و تاثیر نهایی جراید مستقل، زمانی رخ خواهد داد که در قبال رویکردی انتقادی، مصونیتی برای افراد یا نهادی در میان نباشد.»

در ادامه از مدیر مسوول قاف خواستیم که بگوید آیا فضای رسانه‌ی مجازی و رسمی با یکدیگر متفاوت است و امکان غالب شدن اولی بر دومی وجود دارد. او به سؤال دوم ما اینگونه پاسخ می‌گوید: «اگر مقصودتان از فضای رسانۀ رسمی، رسانه‌های کاغذی و مکتوب است، به زعم من و با توجه به تعلق خاطر به رسانه­ های مکتوب، که ناشی از گذشته‌ی نسل ماست، کیهان بچه­ ها و … بله متفاوت است ولی این جنس از تفاوت شاید ناشی از نوعی لجاجت ما برای انکارِ رسانه ­های نوین مجازی باشد. مگر نمی­بینیم که مثلاً اینستاگرام تبدیل به مکان معترضه‌ی ملت ما شده و تاوان غیرقابل قیاسی با همان اقدام در رسانه­ های مکتوب دارد؟ از سوی دیگر امروزه و در تشریح فضای مجازی، رفیقی صاحب اندیشه آن را به عصر بمباران یک خطی تعبیر می­کرد که نفوذ و تاثیرگذاری­اش قابل قیاس با رسانه­ های مکتوب نیست، قدرت دیده شدن و خوانده شدن از بابت هر مفروضی، در فضای مجازی بسیار بیشتر از رسانه ­های رسمی که عموما در قالب چند خط یا پاراگراف نمی­گنجد، است.»

وی ادامه می‌دهد: «به دنبال آسیب­ شناسی رسانه‌ها اگر باشیم باید به سرانه‌ی مطالعه و متعاقباً وضعیتِ خواندن و اندیشیدن و ژرف‌نگری در قیاس با کشورهای پیشرفته، رجوع کنیم که موضوع بحث ما نیست. تا حدی این دو فضا می­توانند در شکل درست قدرت همپوشانی داشته باشند، اما در غایت، بازنده‌ی داستان در این وادی و بالاخص در این استان، همان رسانه­ های مکتوب است و به گمانم هر یک از ما ضمن عدم طرد هرکدام از این پتانسیل­ها، می‌بایست در جهت توازن و تناسب بین این دو فضا تلاش کنیم، هرچند در کوتاه مدت بی­ اثر به نظر آید.»

پاپاراتزی‌ها یا ما هم بازی

در ادامه از پورغفار پرسیدیم که آیا امروزه همه کار خبرنگاری می‌کنند و یا تعدادی از افراد در قامت پاپاراتزی‌ها به این کار مشغول هستند؟ او به مرور اینگونه جواب می‌دهد: «بگذارید پاسخ این سوال را کمی در مقام اول شخص خودم بدهم. زمانی که بیش از سه سال پیش ما برای انتشار قاف اقدام کردیم، عده­ای زیادی از ما علاقمند به حضور در این عرصه بودیم، باور کنید مهم­ترین اصلی که سوای استعداد، سال­ها خواندن مجلات مختلف با محتواهای گوناگون داشتیم، قویاً جنبۀ تعلیماتی را در خودمان برجسته و روی آن تمرکز کردیم. از شیوه­ های مصاحبه­گیری تا جستارنویسی تا گزارش­گیری یا نگارش مقالات ژورنالیستی، رعایت رسم­الخط و غیره. هیچ نهادی برای فقدان توانمندی در هر کدام از این عرصه­ ها کسی را استیضاح نمی­کند، اما خروجی­ها تعیین­ کننده‌ی این امر هستند که آیا اهتمامی به چگونگی و کیفیت کار در میان بوده یا خیر؟»

علت اصلی بن‌بست مطبوعات محلی، تبدیل آن‌ها از رسانه‌ای خلاق برای اطلاع‌رسانی مسائل و بازتاب صدای مردم هر منطقه به تریبون روابط عمومی مدیران و سازمان‌ها و شرکت‌هاست.

پورغفار می‌افزاید: «نمی­دانم چرا در گیلان فضای خودصحیح‌پنداری و روحیه‌ی بی‌نیاز به آموزش سریعاً ایجاد شده و هر کسی در قبال دیگری منتقدی مخرب است و افراد خیلی ساده، پس از گرفتن چند عکس و تهیه‌ی چند گزارش غیر­اصولی در ردیف خبرنگار قرار می­گیرند، البته وضعیت عدم اشتغال این استان، خود پاسخگوی این جریان است. گرچه تمام این صحبت­ها برای جریان رپورتاژ آگهی‌های مرسوم در گیلان، اظهر من الشمس است. مدیر ناکارآمد چه می­خواهد؟ برجسته کردن وظایف بدیهی­اش در  قامت یک خدمت بزرگ! در لفظ پاپاراتزی، و درکی که من از این مفهوم دارم، به گمانم در گیلان نیست، مگر در قبال افرادی که هر احدی می­تواند بر آن­ها نقد وارد کند. در نهایت پاپاراتزی را در گیلان به “ما هم بازی” باید تبدیل کرد تا توجیهِ سکویِ پرتاب بودنِ این­گونه اشتغال برای رسیدن به شغل­های دولتی و سایر کارزار سیاسی­اش باشد.»

رسانه‌ی خلاق یا تریبون مدیران

در ادامه پای صحبت احمد زاهدی، مدیر مسئول ماهنامه‌ی گیلان اوجا نشستیم و از او پرسیدیم که آیا می‌توان یکی از بن‌بست‌های امروز نشریات گیلان را به دلیل توزیع نادرست آگهی‌ها دانست و چگونه می‌توان توازنی میان توزیع آگهی‌ها برقرار کرد تا همه‌ی نشریات به یکسان بتوانند از آن بهرمند شوند.

زاهدی در جواب سؤال به مرور می‌گوید: «کمبود آگهی مانع یا بن‌بست برای انتشار نیست. آن‌چه علت اصلی بن‌بست مطبوعات محلی شده، تبدیل آن‌ها از رسانه‌ای خلاق برای اطلاع‌رسانی مسائل و بازتاب صدای مردم هر منطقه به تریبون روابط عمومی مدیران و سازمان‌ها و شرکت‌هاست. در غیر اینصورت مطبوعات محلی مناسب‌ترین محل برای انتشار آگهی‌های محلی بودند؛ چرا بودند؟ چون تاجری که هزینه‌ی آگهی کالای یا خدماتش را می‌پردازد، مانند هر هزینه‌ی دیگری به سود و بازگشت سرمایه‌اش نظر دارد. وقتی تیراژ مطبوعات محلی از حداقل تیراژ یک تراکت تبلیغاتی کمتر است، و هزینه‌ی آگهی در آن گران‌تر از چاپ و توزیع تراکت، طبیعی است که رغبتی به هزینه کرد برای انتشار آگهی در مطبوعات بی‌رونق محلی وجود ندارد. علاوه بر این، روش تبلیغ چاپی (تراکت) با آمدن روش‌های جدید تبلیغات محیطی و علی‌الخصوص پدیده‌ی رسانه‌های آن‌لاین، خود از رونق و اعتبار ساقط گشته و تأثیر چندانی ندارد.»

وی در ادامه توضیح می‌دهد: « بخشی از آگهی‌ها در کشور ما دولتی است که تبدیل به نوعی رانت و مساعدت به مطبوعات شده و در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. در این مورد نیز آگهی‌دهنده، منطقاً تلاش می‌کند به رسانه‌ای کمک کند که همسو با نظراتش باشد، در نتیجه رسانه نیز سعی می‌کند، از بار انتقادی خود کم کرده تا بتواند سهمی از رانت دولتی را نصیب ببرد، پس مطبوعات از دیدگاه انتقادی و انعکاس صدای مردم که مخاطبان واقعی آن‌ها هستند، تهی شده و به تملق و تمجید و نشر اخبار دولت می‌پردازند که باعث ریزش مخاطب و کاهش تیراژ آن‌ها می‌شود. در حال حاضر شاهد مطبوعات به ظاهر مستقل بخش خصوصی هستیم که تنها در ادارات دولتی توزیع می‌شوند و اخبار آن‌ها را پوشش می‌دهند و فاقد مخاطب و خواننده‌ی عمومی هستند. »

به گفته‌ی احمد زاهدی، «اصولاً نیازی به برقراری توازن بین آگهی‌های مطبوعاتی دولتی نیست. این رویه باید حذف شود و دولت به جای آن حافظ و مشوق آزادی اندیشه و بیان و نشر باشد. در این صورت شاید مطبوعات بتوانند در رقابت با رسانه‌های محیطی و آنلاین، با استفاده از ویژگی‌های انحصاری خود در انتشار نقد و تحلیل و افشا و انعکاس صدای مردم، در وضعیت حداقلی انتشار بمانند و متناسب با توان و نفوذ خود در منطقه، آگهی هم جذب کنند. از آگهی‌هایی که به شکل سوبسید از طرف حاکمیت پرداخت می‌شود و شکل رانتی به خود گرفته، نمی‌توان انتظار تعادل و تناسب در توزیع داشت.»

در ادامه از این روزنامه‌نگار باسابقه از تأثیر هزینه‌ی چاپ و زینک بر کیفیت روزنامه‌ها پرسیدیم و او به مرور می‌گوید: «به این‌ها اضافه کنید هزینه‌های کاغذ، حمل و نقل، دفتری – اداری و ده‌ها هزینه‌ی ریز و درشت دیگر که شکل به اصطلاح سنتی مطبوعات چاپی (کاغذی) به رسانه تحمیل می‌کند. نخست باید با روش‌های خلاقانه و جایگزین، از هزینه‌ها کم کرد. البته نه به شکل روزنامه‌ای که کارمندان و خبرنگارانش را اخراج (ببخشید تعدیل) می‌کند، بلکه به روش‌هایی خلاق به نفع حضور آدمی، چرا که تمام ارزش و اعتبار یک نشریه به افکار انسان‌هایی است که در آن فعالند و نه هیچ چیز دیگر. تأثیر افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها، ناگزیر تأثیری کمّی است که می‌تواند تأثیرات کیفی را منجر شود. خلاقیت یک روزنامه‌نگار آنجاییست که این تأثیرات کیفی را در جهت اهداف رسانه‌ای به کار بگیرد. ضرورت کاهش صفحات و تغییر ستون‌ها می‌تواند به تغییر شیوه‌ی گزارش‌نویسی و خلاصه‌نویسی منجر شود و یا کارکرد طرح و عکس را بالکل متحول سازد. مثلاً ممکن‌است بخشی از یک مقاله‌ی طولانی یا متن کامل آن برای علاقه‌مندان به صورت آنلاین در نسخه‌ی اینترتی روزنامه، منتشر شود و ابتکاراتی از این قبیل. روی هم رفته نمی‌توان منکر یا مانع تأثیر افزایش هزینه‌ی چاپ و… شد، بلکه حتی‌المقدور می‌توان از روش‌هایی برای تداوم کار چاپ مطبوعات (کاغذی) استفاده کرد، چرا که جامعه نیاز به مکتوبات دارد و حذف آن به فرهنگ آسیب خواهد زد.»

تحریم وکرونا، دو چالش فعلی مطبوعات

در ادامه سراغ فیروز فاضلی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان رفتیم و از او پرسیدیم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه تدابیری برای مشکلات اخیر افزایش قیمت کاغذ و زینک و هزینه‌ی چاپ برای مطبوعات در نظر گرفته است؟ و او در پاسخ به مرور می‌گوید: «قیمت کاغذ چند سالی به علت نوسان قیمت دلار بالا رفته است. در چند سال گذشته سهمیه‌ی کاغذ به مطبوعات داده شده است و سعی کرده‌اند با یارانه‌ی کاغذ، جبران کنند و متأسفانه کاملا جوابگو نبوده است و چالش بزرگی برای نشریات مکتوب به‌عنوان یک بخش سنتی و محکم مطبوعات ایجاد کرده است و کرونا هم مزید بر علت شده است.»

سؤال بعدی ما از فاضلی این بود که آیا بهتر نیست روابط عمومی‌های ادارات آگهی‌های خود را به اداره‌ی کل ارشاد بدهند تا آنها به شکل عادلانه‌ای توضیح شوند. مدیر کل ارشاد در پاسخ به این سؤال تصریح می‌کند: «طبق قانون تعرفه‌ای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشخص می‌کند و بر اساس آن تعرفه باید این کار انجام شود. البته اینجا به ضرر مطبوعات است، چون برای جذب آگهی کمتر از آن تعرفه مستقیم به ادارات می‌روند و ادارات هم تقریبا مکلف هستند که آن را به وزارت ارشاد بدهند و ما هم بخشی به نام امور آگهی‌ها داریم که در مجتمع خاتم‌الانبیا است و آنجا آگهی‌ها را میان نشریات توضیح می‌کنند.

وی ادامه می دهد: «دادگستری هم سالهاست که آگهی‌های ثبتی را به صورت مستقل انجام می‌دهد و قانون آن را هم به ارشاد واگذار کرده است و البته ناهماهنگی‌هایی وجود دارد. البته بعضی نشریات با شیطنت در دفاتر شورای حل اختلاف، آگهی‌ها را با بی‌انصافی به سمت خود می‌کشند و ما نقشی در آن نداریم و در چند ماه گذشته جلساتی با همکاری معاون سیاسی استانداری و حضور دادگستری انجام شده که این مسئله را ساماندهی کنیم و عدالت برقرار شود تا به همه سهم کوچکی برسد و نشریه‌ای بتواند به کار خود ادامه دهد.»

1 نظر
  1. روزنامه نگار گیلک می گوید

    ممن.ن از انتشار این گزارش
    متاسفانه وضعیت مطبوعات فرهنگساز جامعه هر روز بدتر می‌شود. نشانه‌اش هم اینکه نشریه‌ی دو مدیر مسدول از سه تن که در این مصاحبه هستند، منتشر نمی‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.