میشل؛ جذابیت پنهان یک سیاهپوست
مروری بر کتاب شدن میشل اوباما از محله کارگرنشین شیکاگو تا پله های مرمرین کاخ سفید
“شدن” نام کتابی است که میشل اوباما همسر باراک حسین اوباما سال گذشته پس از دوران ریاست جمهوری همسرش آن را نگاشته است.
کتاب شدن زندگینامه بانوی اول سابق آمریکا، به هیچ وجه صرفا ضمیمهای بر سالهای حضورش در کاخ سفید نیست. بلکه پدیدهای ادبی و تجربه زیسته ای است برای زندگی حرفهای او که حالا دیگر نقطه عطفی به شمار میرود.
لیزا ماسکاتین یکی از مالکان کتابفروشی پالتیکز اند پروز و نویسنده سخنرانی های هیلاری کلینتون دربارهی او گفته است: “او امروز ستارهی راک است. الان سلبریتی سیاسی است.” و سپس تاکید کرده “این درست است که، پس از مرگ فرانکلین روزولت در ۱۹۴۵، بانوی اول سابق، النور روزولت، رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل شد و بیوهی جان اف. کندی دو دهه از عمرش ویراستار کتاب بود. البته هیلاری کلینتون در حزب دموکرات به شخصیت سیاسی مقتدری مبدل شد، یعنی سناتور، وزیر امور خارجه و دو بار نامزد پست ریاستجمهوری. اما میشل اوباما، بانوی اول سابق مشهور، در حال شکل دهی موقعیتی مناسب است و زندگی حرفهای او پس از حضور در کاخ سفید به گمانی اکنون در آغاز راه است.
پس از انتشار کتاب او در ماه نوامبر گذشته، کمتر کسی است این گمانه را نبرده که او برنامه ای برای انتخابات ریاست جمهوری دارد. همین عده به یاد می آورند که هیلاری کلینتون همتای اسبق او در دور گذشته با کتاب پرفروغش به عرصه انتخابات ورود کرد.
کم و بیش بسیاری از رهبران جهان پیش از به قدرت رسیدن عمدتا از همین طریق خود را به جامعه سیاسی معرفی کرده اند. در دنیای شرق میخائیل گورباچف و بعدها بوریس یلتسین نیز از همین گروه بوده اند که وقتی زمزمه شهرت آن ها شنیده شده بود مردمان جهان دستکم یک کتاب از آراء و ایده های آن ها خوانده بودند. بعدها کتاب زندگینامه آن ها به وفور منتشر شد که جذابیت بیشتری برای مردمانی داشته است که زندگی خصوصی آن ها را دنبال می کرده اند.
نظرسنجیها نشان میدهد که اگر میشل اوباما هم سال آینده نامزد ریاستجمهوری امریکا شود، ترامپ را به راحتی شکست خواهد داد، اما او دائما ورود به عرصهی سیاست را نفی می کند. کارولی میگوید: میشل اوباما اشاره کرده است که «سعی میکند تغییر ایجاد کند؛ بازنشسته نمیشود تا به تفریحگاهی در کالیفرنیا برود. او گفته که میخواهد منبع الهامی برای زنان باشد و اینطور هم شده است.»
چندان که کتاب شدن، در هفتهی نخست پس از انتشارش بیش از ۱.۴ میلیون نسخه فروخت و در هفته دوم انتشارش به فروش ۴ میلیونی در امریکا و کانادا دست یافت و اکنون به یکی از کتابهای پرفروش دهه اخیر تبدیل شده است.
بنا به اعلام شرکت پنگوئن، تنها در ۲۴ ساعت اولیه پس از انتشار کتاب، ۷۲۵ هزار نسخه از آن به فروش رفته است. بنابراین شکی نیست که کتاب شدن میشل اوباما از آن دست کتاب هایی در جهان است که جز تیراژ و فروش آن ممکن است یکی از آثار برجسته ای باشد که بعدها ساکنان این کره زمین بیشتر آن را بخوانند و در باره اش سخن بگویند.
میشل شدن اوباما برخلاف بسیاری از زندگینامههای خودنگاشت، به لحاظ سیاسی صادقانه و از منظر و نگاه شخصی آشکارا افشاگرانه است. او با انتشار این کتاب، به برخی از روابط خود با اوباما اشاره کرده است. مخصوصا پیرامون این نکته که به همراه باراک اوباما به مشاور ازدواج مراجعه کرده و پس از یک بار سقط جنین برای باردارشدن با مشکل مواجه شده و دست آخر برای بارداری دو دخترشان از لقاح مصنوعی (آی. وی. اف) بهره برده است.
نخستین بانوی اول آفریقایی تبار آمریکا به این مساله هم اشاره کرده است که دونالد ترامپ را به خاطر پافشاریاش بر نظریههای توطئه در مورد محل تولد همسرش “هرگز نمیبخشد”، معضلی که زندگی خانوادگی او را آشکارا در معرض مخاطرات “تندروها و تبهکارهای عجیب و غریب” قرار داد. با این حال، کتاب به نحوی پیش رفته است که از تعادلی ظریف برخوردار است و به پرخاشگری تندروانه علیه ترامپ تبدیل نشده است.
در این کتاب او روایت می کند که نخستین باری که باراک مورد حمله سیاسی و توهین قرار گرفت و اثر بدی بر روح و روان میشل گذاشت، چگونه باراک میخواست به عنوان نامزد حزب دموکرات برای ورود به مجلس نمایندگان کنگره آمریکا اقدام کند و در انتخابات اولیه با رقیبان همحزب خود، یعنی بابی راش (Bobby Rush) و دان تروتِر (Donne Trotter) در حال رقابت بود.
اسکاتین روایت می کند: “زندگینامههای سیاسی معمولا آنقدر هم جالب و شگفت انگیز نیستند، چون اغلب برای تصحیح پیشینه و سوابق یا تحکیم و ثبت میراث فردی تهیه و نگاشته میشوند. اما اوباما توانسته داستان زندگی خودش را به گونه ی روایت کند که خالی از این نقایص باشد. او زن باهوشی است و میداند چه میخواهد بگوید. به قدر کافی تلاش کرده تا کتاب او لذتبخش، گیرا و سرگرمکننده شود.
میشل اوباما تصادفا از وضعیت سیاسی کنونی هم سود برده است. چندانکه ماسکاتین هم به آن اشاره دارد: «افراد در زمانهی ترامپ اشتیاق به گذشته دارند، با اینکه فقط چند سال گذشته است نوعی نوستالژی خانوادهی اوباما وجود دارد. دلشان برای زن و شوهری در کاخ سفید تنگ شده که کارها را جدی میگرفتند. به این علت، مردم از هر چیزی مربوط به این خانواده باشد بیشتر میخواهند.»
انتشار این کتاب آن حسرت گذشته و روزهای درخشان آن را بیشتر در ذهن جامعه امریکا تداعی می کند.
میشل اوباما، که فقط ۵۵ سال دارد و پیشتر وکیل و رئیس بیمارستان بوده است، در حال شکستن قالب بانوهای اول قبلی است. بتی کارولی، مورخ و زندگینامهنویس بانوهای اول، میگوید: “اگر کتابش را با ۶ یا ۷ کتاب بانوهای اول قبلی مقایسه کنید، مسلما متفاوت است. الگوی کتابهای قبلی عموما این بوده که ۷۰ درصدشان در کاخ سفید میگذشت و ۳۰ درصدشان مربوط به دورهی رشد و بزرگشدن فرد میشد. در کتاب میشل اوباما کاملا برعکس است. من در مقام مورخ ناامید شدم، چرا که دوست داشتم از تصمیماتی که او بر آنها تاثیر گذاشته بیشتر بدانم. اما ۷۰ درصد دربارهی دورهی رشد و بزرگشدن، والدین و تحصیلاتش در واقع او را شخصی مجزا معرفی کرده است. اگر اتفاق بدی برای باراک اوباما بیفتد، میشل اوباما بهتنهایی شخصیت موفقی خواهد شد. اما نمیتوان این حرف را دربارهی لارا بوش زد.
کتاب شدن، داستان میشل اوباما را شرح میدهد که همراه با خانواده مهربانش در محلهای کارگرنشین در شیکاگو زندگی میکرد و بعدا به دانشجویی عالی و زنی قدرتمند و مستقل تبدیل شد. زنی که باراک اوباما را ملاقات کرد و عاشق او شد. این کتاب داستان زندگی زنی است که انتظار نداشت نخستین زن آمریکایی سیاهپوستی باشد که در کاخ سفید اقامت میکند، با این حال راهی پیدا کرد تا باز هم در غیرعادیترین و سختترین شرایط، دیدگاههای منحصربهفردش را عملی کند.
با اینهمه، هیچکس جایگاه زن اول مملکت بودن را آسان نمیداند اما کسی از شدت سختی آن خبر ندارد. میشل اوباما در “شدن” نقش یک زن را در کاخ سفید توضیح میدهد، از تطبیق زندگی خانوادگی خود با الزامات کاخ سفید گرفته تا چالشهای خود در ارتباط با باراک اوباما. سعی کرد اعتماد به نفسش را در مقابل همسری که حالا دیگر رئیسجمهور یک کشور است از دست ندهد. بنابراین، از روایت این کتاب میآموزیم که مسئولیت جدید شاید زحمت زیادی داشته باشد اما با تغییر راه و روش قبلی، انتظارات دیگران را هم میتوانید تغییر دهید. تغییر همیشه بد نیست و قدرت همیشه آسان نیست اما باید درست فکر کنید و همراهان خوبی در این راه داشته باشید.