برگهای تقویم به مهر که میرسند، هوش و حواس آدمها با کتاب و دفتر و طنین زنگ مدارس در هم تنیده میشود. برگریزان پاییز و التهاب درس و مشق نسبتی دیرین با هم دارند و در دایرهی ذهن بسیاری از دانشآموزان موفقیت فرداها منوط به کارنامه و نمره و کنکور و رتبه است. بیتردید چگونگی پشت سرگذاشتن سالهای تحصیل در دبستان و دبیرستان و گذشتن از سد کنکور، دلنگرانی عظیمی برای دانشآموزان و والدینشان محسوب میشود. اعلام نتایج کنکور هر ساله با بحث و گفتوگوهای بسیاری در این باره همراه است، اما آنچه در سالهای اخیر بیش از پیش در گیلان میشنویم حاکی از کاهش تعداد داوطلبانی است که موفق به کسب رتبهی مطلوب میشوند. همچنین موضوع دیگری که در این راستا نگاهها را به خود جلب میکند، تفاوت سطح آموزش در مدارس دولتی و غیردولتی است. بدون شک وضعیت موجود نیازمند آسیبشناسی مناسب و اتخاذ تدابیر موثر از سوی متولیان امر است. و البته نقش رسانهها در پیگیری این گونه امور بر کسی پوشیده نیست، از این رو گفتو گویی با «محسن مُشکبید حقیقی» دانشآموختهی دکترای تخصصی مشاوره ترتیب دادیم.
اوضاع و احوال دانش آموزان گیلانی در کنکور سراسری چگونه است و از چه جایگاهی در کشور برخوردارند؟ آیا با نگاهی به نتایج کنکور در سال های اخیر میتوان گفت دانشآموزان گیلانی دچار اُفت شدهاند؟
مستنداتی که تاکنون در بسیاری از موارد از جانب آموزش و پرورش ارائه شده، بیشتر مبین این نکته است که جایگاه داوطلبان کنکور سراسری استان گیلان از لحاظ میزان قبولی در دانشگاههای کشور حداقل بالاتر از نیمی از سایر استانهای کشور قرار دارد. امّا چنین مستنداتی به راحتی نمیتواند توسط برخی محققان مورد قبول واقع شود. دلیل اصلی این دیدگاه منفی در نزد برخی دست اندرکاران آن است که این آمار در برگیرندهی تمامی قبولیهای کنکور سراسری در همهی انواع دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور است. بعنوان مثال اگر ببینیم ۳۰۸۲۴۲ نفر از ۳۹۳۹۸۱ نفرپذیرشِ داوطلبان کنکور سراسری رشتهی تجربیِ سال ۱۴۰۱ در دانشگاههای پیام نور و موسسات غیرانتفاعی کشور (تماما با رشتههایی با امکان اشتغال در حد صفر، نه در رشتههای گروههای پزشکی و پیراپزشکی) پذیرش میشوند یا از میان ۳۹۳۹۸۱ نفری که در کل دانشگاهها قرار است، پذیرفته شوند ،۳۳۸۵۱۴ نفر در رشتههایی با سوابق تحصیلی پذیرش میشوند که عموماً این رشتهها از بازار کار بسیار بدی برخوردارند، آن وقت باید از خودمان بپرسیم توان داوطلبان گیلانی که در مناطق ۲ و ۳ کنکور سراسری پراکنده هستند، برای بدست آوردن رشتههایی چون پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، فیزیوتراپی و سایر رشتههای پیراپزشکی با احتمال بالاتر اشتغال در جامعه چگونه بوده است؟ متاسفانه هیچ اطلاعات دقیقی در این زمینه در دسترس نیست. امّا بنابه شواهد تجربی که اینجانب و سایر مشاوران همکار در مراکز مشاورهی خصوصی یا دولتی تجربه میکنیم در طی سالهای اخیر با افت محسوسی برای بدست آوردن رشته/ دانشگاههای با امکان مناسبتر اشتغال در آینده، روبرو هستیم. در حالیکه در گذشته نه چندان دور مثلا دههی ۸۰ ۱۳داوطلبان گیلانی دارای رتبههای تکرقمی تجربی و ریاضی کشوری بودهاند، ولی در سنوات اخیر مشخصات داوطلبان گیلانی را در چنین ردیفهایی مشاهده نمی کنیم.
لطفا دربارهی فاکتورهایی که در سنجش این موضوع مورد توجه قرار میگیرند، بیشتر توضیح بفرمایید.
معمولاً ملاک ارزیابی جایگاه داوطلبان کنکور در بین داوطلبانه سایر استانها، فراوانی تعداد قبولیها در همهی رشته/ دانشگاهها بر اساس درصد از کل جمعیت جامعهی آماری شرکت کننده در کنکور سراسری است و از آنجایی که نتایج مربوط به قبولی داوطلبان بر اساس رشته شهر مطلوب، به تفکیک ارائه نمیشود، قضاوت در مورد جایگاه احتمالی داوطلبان گیلانی سخت و دشوارمیشود. بعنوان مثال بیشترین داوطلبان کنکور سراسری در آرزوهای خود به رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی کنکور سراسری فکر میکنند. در کنکور سراسری ۱۴۰۱ نزدیک به ۱۳ هزار نفر در سه رشتهی پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی دانشگاههای علوم پزشکی دولتی، شهریه پرداز، دانشگاه آزاد و دانشگاه آزاد خودگردان، پذیرش خواهند شد.
امکان استفادهی طبقات اقتصادی- اجتماعی رو به بالا از امکانات آموزشی غنیتر، توانایی مالی خانوادههای با وضعیت اقتصادی بالاتر در تهیهی وسایل کمکآموزشی متنوع وغنی به این بیعدالتی آموزشی دامن زده است.
اگر به طور نسبی نزدیک به ۲۵ درصد قبولی منطقهی ۲ کشوری و ۲۵ درصد قبولی منطقهی ۳ کشوری، داشته باشیم آن وقت باید منتظر بمانیم تا ببینیم از جمعیتی نزدیک به هفت هزار نفر پذیرش در این رشتهها، چه تعداد داوطلبان گیلانی خواهند بود. من بر اساس تجربه تجربه فکر میکنم این آمار بسیار نازل خواهد بود.
فکر میکنید این موضوع بیشتر متوجه ضعف در آموزش است یا انگیزه و علاقهمندی دانشآموزان کاهش یافته است؟آیا می توان نتیجه گرفت که مسائل اقتصادی هم بر افت تحصیلی اثرگذار بوده است؟
ترکیبی از عناصر کاملاً گوناگون را میتوان به عنوان علل احتمالی چنین وضعیتی برشمرد، یکی از این عوامل به یقین وجود ضعف آموزشی در بخشهای آموزشی به ویژه در مدارس دولتی است. باید پذیرفت که به دلایل مختلف مدارس غیر انتفاعی و استعدادهای ویژه (تیزهوشان) از یک سو برای حفظ منافع اقتصادی سهامداران و از سوی دیگر به اتکاء هزینهای که اولیا برای آموزش فرزندان خود تقبل میکنند، از ضعف آموزشی کمتری برخوردار بودهاند. دبیرانی که قدرت تدریس بالاتر و توان جذب دانشآموزان در فرآیند یادگیری بویژه برای کنکور را دارند، حداقل برای تامین بخشی از نیازمندیهای رفاهی خود، یا افزایش درآمد از طریق افزایش ثبت نام دانشآموزان در کلاسهای خصوصی، به خوبی جذب اینگونه از مدارس میشوند و بدین ترتیب ضعف سیستم آموزشی مدارس دولتی افزایش مییابد. باید توجه داشت که سرانهی بسیار پایین دانشآموز در مدارس دولتی، فقدان یا کمبود منابع کمکآموزشی، کاهش انگیزهی دبیران برای تدریس در ساختار آموزش و پرورش دولتی و ناتوانی ساختار سازمانی آموزش و پرورش برای حفظ نیروهای کارآمد خود از جمله مسائلی هستند که میتواند سبب تشدید ضعف آموزشی مدارس دولتی شود. در حقیقت باید به نوعی بیعدالتی آموزشی اشاره کرد. امکان استفادهی طبقات اقتصادی- اجتماعی رو به بالا از امکانات آموزشی غنیتر، توانایی مالی خانوادههای با وضعیت اقتصادی بالاتر در تهیهی وسایل کمکآموزشی متنوع وغنی به این بیعدالتی آموزشی دامن زده است. به گونهای که باید انتظار داشت در رشته / شهرهای دانشگاهی معتبرتر همانند رشتههای فنی دانشگاه شریف یا امیرکبیر، رشتههای روانشناسی یا حقوق دانشگاه های تهران و … دانشجویانی را ببینیم که از خانوادههای با طبقات اقتصادی- اجتماعی بالاتر به دانشگاه راه یافتهاند.
البته به مسائل فوق باید موضوعات مرتبط با شرایط روحی روانی داوطلبان گیلانی را نیز اضافه کرد. به عنوان مثال درتحقیقی که توسط اینجانب به سفارش ادارهی کل آموزش و پرورش استان گیلان در سال ۱۳۹۶ انجام گرفته، مشخص شده از بین ۳۸۶ نفر جمعیت نمونهی تحقیق، تنها یک دانش آموز با فرسودگی تحصیلی روبرو نبوده است. اطلاعات جالبی در این زمینه وجود دارد مثلاً تحقیق نشان داده است که میزان فرسودگی تحصیلی در بین دانشآموزان رشتهی ریاضی بیش از میزان فرسودگی تحصیلی در بین دانش آموزان رشتههای تجربی و علوم انسانی است. اینجا مسالهی دیگری مطرح میشود و آن امید به کسب شغل و رفاه در آیندهی زندگی است. گویی که دانشآموزان رشتهی ریاضی با وجود آگاهی از احتمال قبولی بالاتر در دانشگاه، با اطلاعات مربوط به بیکاری فارغالتحصیلان رشتههای فنی و دانشگاه کشور نیز درگیر هستند. به عنوان مثال خیل عظیم بیکاران فارغالتحصیل رشتههایی مانند عمران و مکانیک عملاً به حذف انگیزههای تحصیلی دانشآموزان منجر میشود. از سوی دیگر گسترهی خاصی از شیوع اهمالکاری تحصیلی را میتوان میان داوطلبان گیلانی مشاهده کرد. الگوهای کمالگرایی رایج در بین والدین گیلانی بویژه در زمینهی تحصیلی فرزندان، در فرآیند خاصی سبب کمالگرایی دانشآموزان و متعاقبا ترس از شکست و ترس از تایید نشدنِ داوطلبان گیلان میشود. چنین فرآیندی زمینه و بستر بروز اهمالکاری تحصیلی در بین دانشآموزان را فراهم میآورد. همچنین از مسائل پیچیدهتر روانشناختی نیز میتوان یاد کرد. متاسفانه در سال های اخیر با فراوانی بسیار زیاد مشاهده شده که داوطلبان گیلانی با بحران هویت روبرو هستند. این بحران باید از ۱۲ سالگی آغاز شود و در ۱۸ سالگی پایان یابد تا فرد بتواند به ثبات بیشتری در زمینهی انتخابهای خود منجمله انتخابهای تحصیلی دست یابد. اما عدم برخورد با بحران در زمان مناسب و نیز ناتوانی در حل آن سبب شده، نوعی سردرگمی از بابت ایفای نقش در همهی انواع انتخابها، از جمله انتخابهای تحصیلی دربین داوطلبانه کنکور دیده شود، این سردرگمی از بابت برخورد نامناسب با بحران هویت نیز زمینه و بستر پیچیدهای برای کاهش انگیزهی داوطلبان فراهم کرده است.
برای ارتقاء وضعیت تحصیلی دانش آموزان چه تمهیداتی باید اندیشیده شود؟
پیش از همه باید گفت آیا هنوز میخواهیم با همین وضعیت سیستم آموزشی به فرآیند تربیت فرزندان خود ادامه دهیم؟ به یقین جواب نه است. سالهاست که بسیاری از از متخصصان تعلیم و تربیت کشور به آموزش و پرورش توصیه میکنند که آموزشگاههای دورهی دوم متوسطه را از حالت رشتههای تخصصی تفکیکی خارج و به آن سبک و سیاق مدارس عمومی ببخشند؛ بعد از طی این دوره دانشآموزان باید بتوانند در طی فرآیند دیگری خود را برای ورود به دانشگاه یا بازار کار آماده کنند و هدف مدارس عمومی باید آماده کردن دانش آموزان برای زندگی آینده درهمهی ابعاد آن باشد. امّا با وضعیت فعلی چه می توان کرد؟ افزایش امکانات آموزشی و کمک آموزشی مدارس دولتی از طریق افزایش سرانهی دانشآموزی، تغییر در روند آموزش، حفظ و نگهداری نیروی انسانی آموزشی در ساختار آموزش و پرورش دولتی، افزایش رضایت شغلی و کاهش فرسودگی شغلی کارکنان آموزشی و اداری مدارس دولتی، افزایش میزان حضور مشاوران تحصیل کرده در رشتههای تخصصی روانشناسی و مشاوره در آموزشگاههای متوسطهی دوم که در سالهای اخیر به شدت کمرنگ شده و بیشتر متوجه آموزشگاههای متوسطهی اول بوده ، طراحی برنامههای آموزشی روانشناختی برای کاهش اهمالکاری و فرسودگی تحصیلی دانشآموزان از طریق فرآیندهای راهنمایی گروهی یا مشاورههای فردی و گروهی با دانش آموزان، افزایش دانش نیروهای آموزشی و اداری مدارس دولتی برای کنترل شرایط اهمالکاری و فرسودگی تحصیلی دانش آموزان و تشکیل کلاسهای آمادگی کنکور در مدارس دولتی از جمله راههای احتمالی افزایش احتمال قبولی داوطلبان گیلانی خواهد بود.
به نظر شما وضعیت موجودِ کشور و اقتصاد ناپایدار و همچنین مهاجرت نخبهها چقدر در افت تحصیلی موثر بوده است؟
از نظر روانشناختی هنگامی که انسان در یک وضعیت مبهم و حالت عدم وضوح قرار میگیرد، دچار تعارض و اضطراب میشود. عدم وجود اطلاعات صریح و واضح و بیثباتی قوانین اجرایی از جمله عواملی است که این ابهام را ایجاد و آن را تقویت میکند. به عنوان مثال تقریباً هیچ مشاوری به شکل قاطع و واقعی نمیداند که در مرداد سال ۱۴۰۴ چه تعداد از دانش آموزان در کدام رشته/ شهرهای دانشگاهی پذیرش میشوند. اگر در مهر ماه ۱۴۰۱ بخواهیم به یک دانشآموز پایهی دهم از دورهی دوم متوسطه اطلاعاتی دربارهی انتخاب رشته بدهیم، آیا داشتن این اطلاعات در مورد میزان پذیرش دانشگاهی سال ۱۴۰۴ ضروری نیست؟ یک چنین وضعیتی به شدت به سردرگمی خانوادهها و دانشآموزان اضافه میکند. این روزها بسیار شاهد این روند هستیم که والدین و متعاقباً فرزندان آنان با تعارض شدیدِ ماندن یا رفتن درگیر هستند. به یقین گزینهی خروج از کشور، به شکل ذهنی یا واقعی، بخش زیادی از انرژی والدین و فرزندان را تلف میکند و سبب کاهش میزان فعالیتهای تحصیلی موثر دانش آموزان میشود. جالبتر این است که به نظر میرسد چنین روندِ ذهنی در بین همهی اقشار جامعه، در همهی طبقات اقتصادی اجتماعی، زنده و فعال است. وجود اطلاعاتی دربارهی میزان امکانات و تجهیزاتی که نخبگان مهاجرت کرده از جامعهی دیگر دریافت میکنند، بخش دیگری از این کاهش انگیزهی تحصیلی را افزایش میدهد.
اکنون یک موضوع دیگر به ذهن میرسد و آن این است که بسیاری از دانش آموزان گیلانی در مدارس غیر دولتی درس میخوانند و به نظر نمیرسد از نظر مالی با تامین نیازهای آموزشی دچار بحران باشند، نظر شما در این باره چیست؟
نه اینگونه نیست، من اطلاعات دقیقی در این زمینه ندارم و برای کسب اطلاعات دقیقتر باید به کارشناسان واحد مربوطه در آموزش و پرورش مراجعه کرد، امّآ آنگونه که حافظهی من یاری میکند احتمالا حدود ۱۵ درصدِ دانشآموزان گیلانی از مدارس غیر انتفاعی استفاده می کنند. اصولا مدارس غیر انتفاعی در شهرستانهایی مانند سیاهکل، شفت، فومن، کلاچای، صومعه سرا، تالش و رضوانشهر احتمال ضعیفی برای بقاء از لحاظ مالی دارند. البته همانطور که در عرایضم در پاسخ به دیگر سوالات شما، بیان کردم صرف مسائل مالی تنها مسالهی بروز چنین مشکلی نیست و باید ترکیبی از عناصر گوناگون را مورد بررسی قرار داد؛ اما قطعا در شرایط فعلی امکانات اقتصادی خانوادهها تاثیری شگرف بر کسب نتیجه از کنکور سراسری خواهد داشت.