نسخۀ خانگی تاریخ انزلی

بازخوانی مردم شناختی زندگی و مرگ نوید عکاس

2 5,016

او از میان کمال زندگی یا کمال اثر، تکلیفش روشن بود. او خوب می­دانست در چه شهری زندگی می­کند. شهری که دروازۀ اروپا و کانون نوگرایی و روشنی فکر و محل ورود کالاها و افکار تازه و نو بود.

انگار مرگ منتظر است و هر کدام از ما آدم­ها به شیوۀ خود به ملاقاتش می­رویم اما چرا بعضی از آدم­ها با مرگ تمام نمی­شوند؟ جبار نوید (نوید عکاس) از این دست آدم­هاست. این را مردم انزلی گواهی کردند. نوید گویا فقط برای هنر و مردم زاده شده بود؛ ابتدا نقاشی می­کرد و بعدها بیش از هفت دهه از عمر بلندش را صرف عکاسی کرد. گویا او چاره­ای جز عکاسی نداشت. با عکاسی، به سبک خودش می­اندیشید و زندگی می­کرد. او در میان جاذبه­های فراوان دنیا فقط دوربین را برگزید، تنها و فارغ از همۀ تعلقات از خیر تشکیل خانواده هم گذشت و زیستن در کنار مردم را برگزید. نیچه راست می­گفت، «آدم یا زندگی می­کند یا هنرمند است». زندگی نوید وقف دوربین و عکس گرفتن از مردم با صمیمیتی بی همتا گردید. عشق به دوربین نگذاشت او زندگی را مثل دیگران تجربه کند. او از میان کمال زندگی یا کمال اثر، تکلیفش روشن بود. او خوب می­دانست در چه شهری زندگی می­کند. شهری که دروازۀ اروپا و کانون نوگرایی و روشنی فکر و محل ورود کالاها و افکار تازه و نو بود. بیهوده نبود مرحوم کیارستمی با عنایت به همین وضع بی­مثال انزلی می­گفت: « من اگر می­توانستم، برای ورود به شهر انزلی ویزا پیشنهاد می­کردم»؛ چرا که هیچ شهر دیگری هویت این شهر را ندارد. این بندر مهم در ایران نوین نقطه­ای کانونی بوده است.

در روزگار ما عکس جزء لاینفک تحقیقات علوم اجتماعی­ست. به تاریخ مردم شناسی که نگاه می­کنیم، کم به عکاسی بدهکار نیست. از همان قدم­های اول که مشاهدۀ مشارکتی و تجربۀ زیسته با مردم جامعۀ مورد مطالعه، روش مردم شناسان شد، محققانی چون مالینوفسکی در پژوهش­های خود در جزایر تروبریاند گینه­نو مجموعه­ای از عکس­ها فراهم کردند و نشان دادند که چگونه عکس به مثابه بخشی از فرهنگ و جامعه، بهترین ابزار اسنادی مردم­شناسان است. آری، عکس­ها همواره در مردم شناسی راهی برای آگاهی تاریخی و فرهنگی هستند که با آن می­توانند گذشته را نگه­داری کنند.

وی در هنر عکاسی برای انسان­ها که عمیقاً دوست­شان داشت، انگار وارد یک زندگی عاشقانه می­شد. چرا که عکاسی برای او یک فعالیت انسانی بود.

عکاس: اسماعیل انگوتی

برای نوید عکاس، عکس یک فعالیت اجتماعی ـ فرهنگی بود. مجموعۀ کارهای او اینک بانک حافظۀ تاریخ جمعی انزلی­ست. او چهرۀ انزلی زمانه­اش است. دنیای او مملو از شفقت بود. مهربان بود و عاشق انسانیت و خوبی. بی تردید باید او را در زمرۀ عکاسان انسان­گرا دسته­بندی کنیم که کارشان آشکارسازی زیبایی­های جهان است. امروزه به یمن وجود گوشی همراه، آدم­ها دائم از خود عکس می­گیرند؛ شاید بدین خاطر که دست کم به خودشان اثبات کنند که وجود دارند. با این شکل از عکس و عکس­برداری دائم و مکرر، ما بدن­ها را در ذهن­ها بازتولید می­کنیم. هر انزلی­چی وقتی به آلبوم­های خود مراجعه می­کند، نوید عکاس را هم می­بیند. اولین عکس زندگی بیشترشان را او گرفته است. یادمان باشد که گرچه در روزگار گرفتن عکس و نه البته دیدنش زندگی می­کنیم، ولی آلبوم­های موجود در خانه­های ما سرگذشت ما را روایت می­کنند. در فرهنگ انسان، تصویر، حضوری اساسی داشته است. گرچه عکس­های کاغذی در حال کم­رنگ شدن­اند، اما تصاویر الکترونیکی در حال افزایش هستند. انگار نمی­شود جامعه را بدون عکس تصویر کرد. ما در خواب نیز عکس­ها و تصاویر زندگی روزمره یا خیالی­مان را می­بینیم. ما قبل از عکاسی فقط در آینه می­توانستیم تصویر خود را ببینیم. عکس به همه این امکان را داد که خودشان را به اسناد کاغذی تبدیل کنند. حالا میراث نوید عکاس، مرکز اسناد انزلی است. نوید عکاس با خوش­سلیقگی نقطۀ خوبی را هم در شهر انتخاب کرده بود؛ ساحل و بلوار انزلی را می­گویم. مثل منطق عکس گرفتن کنار برج ایفل که برای تمام توریست­های پاریس یک وظیفۀ فراموش نشدنی تعریف شده است. سرمستی عکاسانۀ او موجب شد در تمام عمر طولانی­اش هرگز حسرت نخورد که چرا این راه را برای زندگی انتخاب کرده است. تنها حسرتش، حسرت عکس­های بیش­تر بود. به خصوص برای مکان­هایی که مانعش شده بودند و اجازۀ عکاسی از آن­ها به او داده نشده بود. مردی که از آویختن دوربین بر گردن و حمل آن و گرفتن عکس خسته نشد مگر وقتی که دیگر رمقی برای حمل دوربین و گرفتن عکس نداشت. جالب است بدانیم که ناقدان بر این عقیده­اند که خوب بودن یک عکس در گرو تأثیرگذاری آن است. من تردید ندارم و این را در چهرۀ شهر و مردمانش بارها خوانده­ام که چگونه با لذت به عکس­ها و میراث نوید عکاس می­نگرند. حالا او مثل روزگار حیاتش، همچنان همان وقت خوش را به مردم انزلی هدیه می­کند از اینرو است که تردید نمی­کنیم که او عکس­هایش را با لذت گرفته است. جبار نوید ابتدا نقاشی می­کرد. من فکر می­کنم او همان نگاه نقاش را تا آخر عمر در عکاسی خود هم ترسیم می کرد. گرچه عده­ای با تحقیر از ترکیب نقاشی نور برای عکاسی استفاده می­کردند؛ ولی نوید عکاس مثل نقاشی که با نگاه کردن می­آفریند، با دوربین خود به مدد عشق می­آفرید. من در میان رویکردهای مردم­شناسی با آن دسته از مردم­شناسان بیش­تر هم­داستانم که موضوع فعالیت مردم­شناسی را زندگی و زندگی­شناسی می­دانند. نوید عکاس هم در هنر عکاسی  برای انسان­ها که عمیقاً دوست­شان داشت، انگار وارد یک زندگی عاشقانه می­شد. چرا که عکاسی برای او یک فعالیت انسانی بود. او با ایمان راسخش به کار عکاسی چهرۀ انسانی عکاسی را نشان داد.

اریک کیم به ما یادآور می­شود، پیش از تجسم هر هدفی و فراتر از هر نوع فعالیتی، چه در قالب عکاسی، هنر و … می­بایست خودِ زندگی را گرامی داشت. نوید در تمام عمرش با جریان زندگی مردم شهر پیش رفت و نشان داد که عشق، دلیل زندگی کردن او به خاطر دیگران و شهرش بود. او با عشقی که به کارش داشت، آن را به سوژه­هایش هم منتقل می­کرد و هرگز در لحظۀ عکاسی عشق را فراموش نکرد.

نوید در بلوار انزلی که برای او مرکز همبستگی بود، مترصد بود تا یادگار و خاطره­ای را ثبت کند. عکس­های نوید داستان زندگی روزمرۀ شهر انزلی­ست. این جمله ارسال­المثل شده است که «یک عکس ارزش هزار کلمه را دارد». آری داستان انزلی و تحولات آن در عکس­های نوید پیداست. نوید وفادار به اخلاق ماند. او خوب می­دانست موقعیت عکس پرتره ذاتاً بر روی خوبی و برجسته کردن چشم­انداز­های مثبت یک شخص و یک پدیده است. انزلی­چی عکاس، داستانش را خلق کرد و به پیش برد. او خوب می­دانست چه لحظه­ای را ثبت کند و کدام عنصر را برجسته کند.

جبار نوید، مردی که از آویختن دوربین بر گردن و حمل آن و گرفتن عکس خسته نشد مگر وقتی که دیگر رمقی برای حمل دوربین و ثبت عکس نداشت

حالا عکس­های نوید حفاظت­کنندۀ خاطرات یک شهر شده است. کارهای او نسخۀ خانگی تاریخ هستند. سادگی و بی­پیرایه بودن عکس­های او، امکان ثبت و ماندگاری مردم، وقایع و مکان­ها و… را فراهم می­کند. جبار که همواره در جست و جوی خوبی­ها بود، ویژگی­های حیاتی و تجربیات کسانی را که از آن­ها عکس گرفته برای­مان ثبت نمود. حالا میراث او می­تواند برای توصیف دنیای زندگی کسانی که از آن­ها عکس گرفته، مورد استفاده قرار گیرد و به ما در کشف جهان کمک کند. جبار نوید در عکس­ها پنهان بود؛ وقتی که مرد، زنده شد. شهر فهمید و برایش گریست و به احترامش برخاست.

والتر بنیامین عکاسی را با روان­کاوی قیاس می­کرد و می­گفت: «عکاسی سویه­هایی از جهان را که از دید متعارف آدمی می­گریزد معلوم می­کند». حالا ما خوب می­دانیم که در راه شناخت انزلی، نوید و عکس­هایش چه کمک­ها که به ما خواهند کرد. زیرا به قول بارت: «نوع آگاهی­ای که عکس در ما ایجاد می­کند حقیقتاً بی­مانند است. عکس­ها این­جا-اکنون را به آن­جا-آنگاه پیوند می­زنند».

عکس­های نوید مردم انزلی را یک عمر به یاد کسانی که غایب هستند، می­انداخت. مردم انزلی در فراق او ثابت کردند که نوید اینک غایبِ حاضر شهرشان است. مردی که سرشار از صمیمیت و زندگی بود، جهانش(انزلی) را ترک کرده است. اگر در سال ۱۹۷۹ میلادی، فرانسویان از عکاس خود به خاطر مجموعه عکس­های بی­نظیرش با عنوان زبان ماسه­ها قدردانی کردند و دانشگاه پرووانس فرانسه به او دکترای افتخاری داد و بعد از آن مجموعه عکس­های او با عنوان پایان­نامۀ دکترای بدون کلمه لقب گرفت، انزلی­چی­ها نیز برای خالق زبان دریا کم نگذاشتند. می­توانید مجسمه­اش را در دل شهر ببینید. امیدوارم نوید عکاس همچنان بر ما ظهور کند.

2 نظرات
  1. ابراهیم ابراهیمی می گوید

    بادرود فراوان مطالب بسیار زیبا در خور وشان عکاس معروف وعاشق نوید بود روحش شاد یادش گرامی

  2. ناشناس می گوید

    خداوند‌ایشان‌رارحمت‌کند‌واقعا‌
    انسان‌‌آرام‌وشریفی‌بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.