آفتابِ داغ اَمرداد، آخرین تلاش خود را برای رسیدن خوشههای برنج به کار میبرد. مادر خوشههای نارس را با داس میچیند و شادی و شعف کودکانه در کنار شالیزار میپیچد. اما نه فقط برای دارهای که خوشههای شیرین و سبز را از ساقه جدا میکند، بلکه دیدن خوشهی به بار نشسته برنجی که در اردیبهشت ماه، جوانههای سبز برنج را با دستان کودکانه خود در باتلاقی به نام شالیزار نشانده بودند.
حالا در یک غروب جمعه، شادی کودکانه در میان خاطرات مادربزرگها درهم میپیچد؛ وقتی باهم «جوکول» را از ساقه جدا میکنند، در تابه برشته میکنند و شیرینی برنج تازه را مزه مزه میکنند و مادربزرگها خاطرات خود را از سختی برنجکاری سنتی میگویند، از ورزایی که زمین را شخم میزد، از زالوهای شالیزار وقت نشاندن، از داس و جاکوب و پادنگ برای پوستکندن جوی برنج و خَرَک و کندوجی که شالی آویخته را خشک میکرد.
مادرانِ رنجِ برنج، در این برنامه آموزشی، از قرنها تلاش گفتند که چگونه نیاکان، مردابهای چموش را با کشت برنج مهار کردند تا جلگه با کشت برنج به عنوان قوت غالب مردم گیلان، قابل زیست شود.
عصر روز جمعه، دهم مرداد ماه، آخرین مرحله از برنامه آموزشی کشت سنتی برنج برای کودکان و نوجوانان در روستای «پیشهور» اجرا شد. در این برنامه که به همت «کتابفروشی ماهی سیاه» تدارک دیده شده بود، اجرای سنتی «جوکول» و آیین سنتی برکت خواهی در نخستین خوشههای برنج توسط کودکان و نوجوانان به همراهی والدین و مادربزرگها اجرا شد.
در ابتدای این برنامه، «مهری شیرمحمدی» با اشاره به تاریخچه کشت برنج گفت: اگرچه بهطور قطع نمیتوان گفت، ولی از دوره ساسانی کشت برنج در ایران رایج شده است. دو نظریه درباره منشا ورود برنج به ایران است که از هند یا از چین وارد ایران شده است، اما هرچه هشت، از دوره هخامنشی در دره سند و پنجاب و ماورءالنهر برنج کشت میشد و از همان نواحی آرام آرام از حوزه شرق فلات ایران به سمت سواحل دریای کاسپین از سمت گرگان امروزی وارد مازنداران و سپس گیلان شده است.
با افول تولید ابریشم بهویژه از میانه و اواخر دوره قاجار، شالیزار جای باغهای توت را گرفت و تولید برنج به حدی زیاد شد که به قول رابینو، نایب کنسول انگلیس در رشت در اواخر دوره قاجار، گیلانیان به اسبهای خود نیز برنج میدادند
وی به استناد مطالعات استاد پورداود و جلد نخست تاریخ گیلان، اضافه کرد: تا پایان دوره هخامنشی، کشت برنج در خوزستان و میانرودان متمرکز بود و با انتقال قدرت سیاسی در دوره ساسانی، به دامغان کنونی، شاهد کشت برنج در دره فراغه (تاجیکستان و ازبکستان) و بلخ و سپس دشت گرگان هستیم.
شیرمحمدی با بیان اینکه جلگه گیلان قابل زیست نبود، اظهار کرد: از زمانیکه نیاکان ما توانستند مردابها و جنگلها را مهار کنند، زندگی در کوه به سمت جلگه کشیده شد و کشت برنج مهمترین مولفه بود که توانست خوراک مردم جلگهنشین را تامین کند و تمرکز جمعیتی با کشت برنج را از حدود قرن ۳ و ۴ در گیلان شاهدیم.
وی افزود: مهمترین محصول تولیدی گیلان در دوره صفویه و اوایل قاجار ابریشم بود و جلگه عمدتا پوشیده از درختان توت برای نوغانداری بود و گیلانیان برنج مصرفی خود را از مازندارن تهیه میکردند اما با افول تولید ابریشم بهویژه از میانه و اواخر دوره قاجار، شالیزار جای باغهای توت را گرفت. و تولید برنج به حدی زیاد شد که به قول رابینو، نایب کنسول انگلیس در رشت در اواخر دوره قاجار، گیلانیان به اسبهای خود نیز برنج میدادند.
«دلارام جباری» مدیر کتابفروشی ماهی سیاه هم در این برنامه بیان کرد: پروژه سنتی کشت برنج، یک برنامه آموزشی چند مرحلهای برای گروه سنی کودک و نوجوان است که در اردیبهشت ماه و در شالیزارهای روستای پیشهور اجرا شد و برای نخستین بار کودکان در باتلاقی به نام شالیزار رفتند تا نورستههای جوی برنج را بنشانند، در مرحله دوم، وجین زنی داشتیم و امروز که همان نشاء به خوشه نشسته در کنار شالیزار آیین سنتی جوکول را به کمک بچهها اجرا میکنیم.
جباری افزود: اگرچه آیین سنتی جوکول در سال ۱۴۰۰ در فهرست میراث معنوی، ثبت ملی شده ولی چون شیوه سنتی دروی برنج کمتر اجرا میشود، سنت «جوکولگیری» هم رو به فراموشی است و ما امروز با حضور مادربزرگها سعی کردیم خاطرات آیین «جوکول» را زنده کنیم.
در گذشته از هر چند خانوار شاید یک نفر جوکول درست میکرد، دستهای از برنج نارس را میچیدند و سپس با جاکوب و پادنگ برنج را از ساقه جدا میکردند
وی تصریح کرد: جوکول، واژهای گیلکی است و از دو بخش «جو» به معنی برنج و «کول» به معنی نارس است. و در مجموع، به معنی برنج نارس و معطر و در واقع نوبرانه برنجی است که رنگ سبز مایل به زرد دارد. و آیین جوکول، نماد سرسبزی و برکت خواهی از شالیزاهاست. چیدن جوکول در اواسط مردادماه رایج بود و به آن جوکولگیری میگویند.
مدیر کتابفروشی ماهی سیاه، همچنین عنوان کرد: جوکولگیری در گذشته، بیشتر اجرا میشد و سمبل مشارکت و یاوری در برداشت سنتی برنج با داس بود. حضور امروز مادربزرگها در کنار نوجوانان رد این برنامه، برای ما بسیار ارزنده است زیرا یک فرهنگ بومی توسط نسل گذشته که شیوه سنتی کشت برنج را از نزدیک دیده بودند، به کودکان منتقل میشود.
«مرضیه دادخواه»، یکی از مادربزرگهای حاضر در این برنامه، نیز خاطرات خود از مراسم جوکولگیری را بازخوانی کرد و گفت: در گذشته از هر چند خانوار شاید یک نفر جوکول درست میکرد، دستهای از برنج نارس را میچیدند و پس از آنکه با جاکوب و پادنگ برنج را از ساقه جدا میکردند.
سپس در تابه برشته کرده و با شکر و چاشنیهای معطر مثل دارچین و گلاب مخلوط کرده و در یک دستمال سفید میپیچیدند و چند برگ ریحان بنفش در آن میگذاشتند و به نشانه برکت و تحفه و سوغات به فامیل و همسایهها میدادند.
وی افزود: جوکول در اصل با برنج چمپا درست میشد، برنج پرمحصولی که گرد، توپر و شیرین مزه بود و بیشتر کشاورزان چمپا کشت میکردند. این برنج را که میکوبیدند، پهنتر میشد و شیرینی آن بیشتر میشد و چون برنج تازه بود، بسیار خوش عطر بود.
بجز جوکول، «جوکولکی» هم داشتیم که با برنج نیم دان چمپا درست میشد و آن را در ماهیتابه میپختند و با هل، زیره، فلفل و گردوی نیم کوب مخلوط کرده و میخوردند. چمپا، برنجی پرمحصول، سیر کننده و قوت اکثر کشاورزان بود.
خیرخواه، از سختیهای کشت سنتی برنج گفت و افزود: نشای برنج، وجین و برداشت برنج، بدون فرهنگ یاوری ممکن نبود و عمدتا خانوادهها و اهالی روستا به همدیگر کمک میکردند. برنج درو شده را با «جاکوب» از شالی جدا میکردند و داخل ناوهای چوبی بوسیله «پادنگ» ضربه میزدند تا پوستش جدا شود و سرآخر در طبقهای چوبی به اصطلاح «هَوَتن» تا برنج سفید از کاه جدا شود.
گفتنی است پس از پایان برنامه جوکولگیری و برشته کردن آن، ساقههای برنج نیز با آموزش مادرها تبدیل به جاروی سنتی گیلان شد تا نوجوانان بیاموزند که نیاکان ما چقدر برای داشتههای طبیعت ارزش قائل بودند.