آبستن التهاب و کمی امیدواری

یک سال خورشیدی در آینه‌ی سیاست ایران

0 211

سال ۱۴۰۱ هم تقریبا مثل سال‌های قبلش گذشت؛ سال‌هایی که سیاست به مغز استخوان انسان ایرانی رسید و همه‌ی زندگی او را سیاسی کرد؛ حالا قطعنامه‌ی شورای امنیت و برجام همانقدر برای انسان ایرانی سیاسی‌اند که دارو و سطل زباله و بطری آب معدنی.
شاید پرداختن به هر کدام از اتفاقاتی که در سال جاری رخ داد، تکرار مکررات باشد اما به هر ترتیب در مطبوعات آنلاین و کاغذی عصر ما چیزی بیشتر از همین تکرار مکررات نمی‌گنجد. اگر بنا به دانستن باشد، تمام کسانی که دستشان به این متن نمی‌رسد و هیچوقت هم خواننده‌ی آن نخواهند بود، می‌دانند چه گذشت، چگونه گذشت و مثل همیشه در ترازوی عدالت، کفه‌ی سوگ سنگین‌تر از کفه‌ی امیدواری بود.

بهار ۱۴۰۱؛ آرزوی نان و روغن

اردیبهشت ماه امسال، نخستین التهاب اجتماعی که در پی یک تصمیم اقتصادی به وجود آمد، التهاب ناشی از گران‌شدن برخی از کالاهای اساسی بود. باز هم تکرار می‌کنم حتما کسانی که هیچوقت خواننده‌ی این متن نخواهند بود، درست مثل من یادشان است که نانِ آزاد ۱۰ هزار تومانی و روغن ۷۰ هزار تومانی و شیر ۳۰ هزار تومانی چه سکوت کرکننده‌ای را در بازارها پاشیده بود.
تصمیمی که به اعتراضات در بسیاری از استان‌ها ختم شد اما شدیدترینش در یاسوج، مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد بود. چندین روز اعتراض مردم توسط نیروی نظامی پس رانده شد و اعتراضات جسته و گریخته در استان‌های دیگر هم کمتر از یک هفته بعد به اتمام رسید.
نان گران شد، روغن گران ماند و تورم بیشتر و بیشتر به سرکردگی سیاست‌های حاکم بر کشور، در سفره‌ی انسان ایرانی دوید.

بهار ۱۴۰۱؛ غرق در زباله

در همین فصل وقتی انتظار می‌رفت شکوفه بر درختان روییده باشد و سروها نجوای آزادگی سر بدهند و انسان ایرانی هم به مطبوعی آب و هوا ببالد، نام بزرگترین روستای استان گیلان از میان جنگل‌های هیرکانی بلند شد. انسانِ ایرانی ساکنِ سراوان فریاد می‌زد: در میان زباله‌ها غرقم، نمی‌توانم نفس بکشم.
این مقدمه، سرآغازی بر تحصن یک هفته‌ای مردم روستای سراوان در نزدیکی رشت است؛ مردمی که پس از ۳۵ سال تحمل و چند بار اعتراض، باز هم برای توقف ورود زباله به روستایشان تحصن کردند.
مردم این روستا اعلام کرده بودند که تا تعیین تکلیف نهایی سایت زباله سراوان، دیگر اجازه نخواهند داد زباله‌ای به این دفنگاه وارد شود و به همین دلیل به‌طور شبانه‌روزی در ورودی این سایت ماندند و حدود ده روز هم این تحصن را ادامه دادند.
آن‌ها به وضوح در شعارها و بنرهای اعتراضی‌شان اعلام کردند به دنبال خواسته‌های سیاسی نیستند و تنها درخواست‌شان پاکسازی محل زندگی‌شان است. به این حال وقتی برای انسان ایرانی سطل زباله سیاسی است و کیفر آن می‌تواند شدیدترین کیفر باشد، چرا خود زباله موضوعی سیاسی نباشد؟
همین هم شد؛ پس از تحصن ده روزه در سراوان و علیرغم قول و قرارهای مختلف مسئولان استانی و حتی کشوری، درنهایت تصمیم‌گیران سیاسی – امنیتی راه حلی غیر از پایان دادن به تحصن مردم سراوان پیدا نکردند.
بنابراین به جای گرد آوردن متخصصان محیط زیست و فکر چاره‌ای اساسی برای موضوع سراوان، این نیروهای انتظامی و امنیتی بودند که از سحرگاه روز ۸ اردیبهشت در جاده‌ی منتهی به سراوان حاضر شدند و به تجمع مردم پایان دادند. اتفاقی که اعتراض مردم را برانگیخت و به درگیری ختم شد. پس از آن تا چند روز بعد بسیاری از اهالی این روستا بازداشت شدند.

تابستانی که آرام طی شد اما پایانش آرام نبود

تقریبا در آخرین روزهای تابستان ۱۴۰۱ و بعد از آنکه انسان ایرانی با معضل‌های محیط زیستی و اقتصاد نحیف و سیاست خارجی گوشه‌گیر خو گرفته بود و تلاش می‌کرد زنده بماند، یک موضوع سیاسی که بارها در دهه‌ی گذشته به صدر اخبار آمده بود، این بار تا مدت‌ها نبض اخبار را در دست گرفت.

گشت ارشاد، بخشی از برنامه‌ی فرهنگی – اجرایی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی که از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرده بود و وجودش همیشه به اختلاف‌ها دامن می‌زد، پس از بازداشت دختری در تهران و کشته شدن او، به شکل سابقش از خیابان‌های ایران جمع شد و با گذشت شش ماه هنوز از اجرای دوباره این طرح خبری نیست.
هنوز دقیقا مشخص نشده که در بازداشتگاه گشت ارشاد یا هنگام انتقال به بازداشتگاه در خودروی این نهاد چه اتفاقی افتاده است و آن دختر چگونه کشته شده است. اما آنچه که تاکنون در دست است، اصابت جسم سخت به سر او را تایید می‌کند. مهسا امینی دختری ۲۲ ساله بود که در اثر این اتفاق کشته شد و کشته شدن او به یکی از سیاسی‌ترین مرگ‌های تاریخ ایران تبدیل شد.
هشتگ مهسا امینی در بازه‌ی این اتفاق تا یک ماه پس از واقعه بیش از ۳۰۰ میلیون بار تکرار شد و رکورد ترند تاریخ توییتر را از زمان تاسیس این شبکه‌ی اجتماعی شکست. همین موضوع باعث شد خبر کشته شدن مهسا امینی در رسانه‌های خارجی بازتاب گسترده‌ای پیدا کند و دولت‌های جهانی را نیز وادار به واکنش کند.

اعتراضات خیابانی

پاییز ۱۴۰۱ صحنه‌ی یکی از طولانی‌ترین اعتراضات خیابانی بود که در اعتراض به یک موضوع سیاسی (کشته شدن مهسا امینی) شکل گرفت و رفته رفته به انواع تحولات اجتماعی هم دامن زد. این اعتراضات که در بازه‌ای با اعتصابات هم آمیخته شد، در اغلب استان‌های ایران ازجمله گیلان و رشت نیز منتشر شد. طبق آخرین آمارهای مرور در شش ماه گذشته در شهرستان‌های رشت، بندر انزلی، لاهیجان، رودسر، تالش و رضوانشهر شدت اعتراضات بیشتر بود و در برخی دیگر از شهرستان‌ها مانند فومن، ماسال، لنگرود و آستارا شدت اعتراضات به گستردگی دیگر شهرستان‌ها نبود.
در این میان سه شهرستان رشت، لاهیجان و بندرانزلی هم از نظر تعداد کشته شدگان و هم از نظر تعداد بازداشتی‌ها بالاترین آمار را داشتند. (البته به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دقیق باید کمی در صحت این آمار شک کرد.)
طبق آمارهای منتشر شده از سوی نهادهای حقوق بشری دست کم ۲۵ شهروند در استان گیلان در جریان اعتراضات جان خود را از دست دادند. اما همانطور که گفته شد آمار جداگانه و دقیقی از تعداد بازداشتی‌ها در دست نیست.
اعتصاب‌های پاییز ۱۴۰۱ در دو دوره‌ی سه روزه برگزار شد؛ اولی ۲۴ تا ۲۶ آبان و بعدی ۱۴ تا ۱۶ آذر که بر اساس مشاهدات و آمارها در اعتصاب اول بیش از ۷۰ درصد بازارهای سراسر کشور تعطیل بود. این اعتصاب‌ها را شاید بتوان فراگیرترین و گسترده‌ترین اعتصاب‌ها برای یک خواسته‌ی سیاسی – اجتماعی در ۴۰ سال گذشته قلمداد کرد.

زمستان و بمب‌هایی که سر از مدارس درآوردند

آخرین روزهای پاییز و اولین روزهای زمستان با یک بر عجیب شروع شد و تا اسفندماه آنقدر که باید به سطح اخبار نیامد. مجموعه‌ای از مدارس دخترانه به‌طور هدفمند و سازماندهی شده هدف حملات شیمیایی قرار گرفتند.
شدت حملات زیاد بود و تقریبا در تمام استان‌های کشور دیده شد. در گیلان هم اوایل اسفندماه دست کم ۱۰ مدرسه هدف حملات شیمیایی قرار گرفتند. رشت، لاهیجان، بندرانزلی و رضوانشهر شهرستان‌هایی بودند که در خود یا توابع‌شان این حملات مشاهده شد.
اکنون که سال ۱۴۰۱ سپری شده است، هنوز منشایی برای این حملات پیدا نشده و تحقیقات نهادهای دولتی نیز راه به جایی نبرده است. اما به نظر می‌رسد این اقدام با انگیزه‌های سیاسی و با هدف مشخص مدارس دخترانه انجام شده بود که شدت آن در بازه‌ی اوایل اسفندماه سبب شد معلمان و شوراهای صنفی وابسته به آن‌ها فراخوان اعتراضی منتشر کنند و دست به اعتراض بزنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.