آیا تصویب لایحۀ ارتقای امنیت زنان «احساس امنیت» می آورد؟

0 207

زهرا حیدری ـ شاعر و پژوهشگر

امنیت از جمله مفاهیم اساسی در علوم انسانی است که می­تواند با تفسیرها و تعبیرهای گوناگونی روبه­روشود.  اگر امنیت را در معرض خطر نبودن یا محافظت شدن از خطر  تعریف کنیم، «احساس امنیت» به معنی رهایی از اضطراب و بیمناکی است، نوعی احساس که حاصل داشتن اعتماد و اطمینان است. در ادبیات کلاسیک امنیت بیشتر با حکومت ارتباط دارد تا با مردم. و این امر با ظهور سیستم متداول دولت­ در قرن هفده بی ارتباط نیست،  اگر چه ظهور حکومت ها با هدف تأمین و تضمین سطوحی از امنیت برای مردم سابقه­ای بسیار طولانی در جوامع بشری دارد؛ دولت­ها در نخست به عنوان ابزاری جهت تـأمین امنیت برای شهروندان خود قلمداد می­شدند، اما به نظر می رسد در مراحل بعد تأمین امنیت نظام حکومت­ها از اهمیت بیشتری برخوردارشده باشد؛ در هر حال فقدان امنیت به معنی فقدان اقتدار دولت ها است؛ رویکردهای مدرن و انتقادی تقدم دولت را در تأمین امنیت مورد انتقاد قرار می­دهند و معتقدند تنها مرجع امنیت حکومت نیست، دیدگاه انتقادی به امنیت بر اهمیت حمایت از انسان­ها و محیط تأکید دارد. این دیدگاه­ها عمق و گسترش مفهوم امنیت را در پی داشت، از سویی با رد جایگاه برتر دولت به عنوان کارگزار امنیت از مطالعات کلاسیک امنیت فاصله گرفت و ازسوی دیگر، بعد ذهنی امنیت یعنی «احساس امنیت» را در کنار بعد عینی آن برجسته کرد.  از مفاهیم دیگر مربوط به امنیت، « امنیت اجتماعی» است که نخستین بار توسط بوزان درکتاب «مردم، دولت­ها و هراس» به کار برده شد. از نظر او امنیت اجتماعی محصول «احساس تعلق» است، تعلق و عضویت به گروهی که هویت گروهی ما را می سازد و به واسطۀ این تعلق مفهوم «ما» شکل می­گیرد و تعهدات و تکلیف­هایی را ایجاد می­کند، در این تعریف هرگونه کاهش و اختلال در این احساس تعلق، امنیت گروهی را با مخاطره و تهدید رو به رومی کند. همبستگی افراد یک جامعه و بقای آن جامعه وقتی تضمین و تقویت می شود که افراد جامعه از رفاه و آزادی و… بهره ­مند باشند و احساس خشنودی کنند. در چنین جامعه­ای «احساس امنیت» افزایش می­یابد.

 بوزان نقطه آغازین امنیت را ذهنی می داند و احساس امنیت را حاصل شناخت می­داند، شناخت ذهنیت­ هایی که برای امنیت تهدید محسوب می­شوند؛ بدین ترتیب نگاه تاریخی، پدیده ­های اجتماعی، هنجارها، قواعد و فرهنگ­  هم در امنیت و احساس امنیت مهم و تأثیر گذارند و امنیت برپایه ارجاعات عینی ارزیابی نمی­شود. امروزه امنیت بستر توسعه دانسته می شود و مهم­تر از امنیت، «احساس امنیت» است، این احساس که بعد ذهنی امنیت به حساب می آید سازه­ای چند بعدی است و در ارتباط با شرایط اجتماعی و افراد مختلف به گونه­های متفاوت ظهور می یابد؛ منابع تأمین کننده احساس امنیت برای افراد جامعه، متفاوت است و این منابع در سه سطح کلان، میانی و خرد اثرگذار هستند. در سطح کلان، ساختار کلی جامعه و ایمن بودن آن از جنگ، قحطی، خشکسالی، زلزله، سیل و… احساس امنیت در افراد را شکل می­دهند، در سطح میانی روابط میان نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، چالش­های بین گروه­ها و جناح­های مختلف، کارکرد نیروی انتظامی، ارتش، قوه قضائیه، نظام پولی، نظام­مندی شغلی، تعاملات جناح­های سیاسی، بهره­وری اقتصادی و بسیاری دیگر از پارامترها و در سطح خرد، روابط بین افراد جامعه در حوزه کار، تحصیل، اقوام، همسایگان و نیز تجربه­هـای مستقیم و غیرمستقیم روزانه افراد و… و برخورداری­های اقتصادی ـ اجتماعی افراد، موجب احساس امنیت یا عدم احساس امنیت می شوند.

زن در لایحه ارتقای امنیت زنان، زن در گفتمان انقلاب اسلامی است، گفتمانی که ازیک­سو برساخت بودن جنسیت را با تأکید بر تفاوت­های فیزیکی و روانشناختی میان دو جنس رد می­کند و ازسوی دیگر  در تناقضی آشکار با وارد کردن مؤلفه سیاست و الزام­های حکومت دینی در تعریف زنانگی، برساختی بودن جنسیت به عنوان امری متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی را تأیید می­کند.

بعد ازتصویب کلیات لایحۀ ۵۱ ماده­ای ارتقای امنیت زنان در اواخر فروردین ماه به نقش این لایحه در ایجاد «احساس امنیت» فکر می­کنم و آنچه فارغ از نقدهای حقوقی وارد بر جزئیات این لایحه مطرح است نوعی « عینیت یافتگی» است که نمودهای آن را  نه تنها در دیدگاه مخالفان تصویب این لایحه در مجلس و کمپین­های اعتراضی مردانه در سطح جامعه، بلکه در بند بند این لایحه می توان یافت. عینیت­یافتگی آن دسته گفتمان­هایی که چنان محکم تثبیت شده­اند که تصادفی بودن­شان فراموش شده، عینیت، گفتمانی رسوب کرده است. برای شناخت این عینیت ها  لازم است به تحلیل سازوکارگفتمانی که قانونگذار در چهارچوب آن می­اندیشد، تصمیم می­گیرد و عمل می­کند پرداخت، تحلیل گفتمان­ها  ساختارهایی را که بدیهی می­انگاریم، واسازی می کند و نشان می­دهد که سازماندهی جهان محصول فرآیندهای سیاسی است که پیامدهایی اجتماعی به همراه دارند. لاکلا و موفه بر این عقیده­اند که «قدرت و سیاست دو روی یک سکه­اند؛ قدرت به تولید ابژه­هایی از قبیل جامعه و هویت اشاره دارد و سیاست نیز به تصادفی بودن این ابژه ­ها.

استراتژی گفتمان انقلاب اسلامی .. با ادعای بازگرداندن زن به جایگاه سزاوارش و ارتقاء منزلت زن در مقایسه با پیش از انقلاب، می­خواهد الگویی برای همۀ زنان جهان بسازد، الگویی که نه تنها با ساخت ابژۀ مرد غیرت ورز کنترل می­شود، بلکه نهادهای کنترل کننده رسمی و غیررسمی هم در اجرای آموزه نهی از منکر به کنترل او همت می گمارند، الگویی که در این گفتمان خود نمی تواند صلاح خود را تشخیص دهد و در سپهر خصوصی و عمومی از اختیار و آزادی محدودی برخوردار است.

بدین ترتیب عینیت به جهانی اشاره دارد که بدیهی انگاشته می­شود، و فراموش کرده­ایم این جهان پیوسته ساخته قدرت و سیاست است». بسیاری ازتقابل­ها، تخاصم­ها و دوگانه­های بدیهی انگاشته محصول فرآیندهای سیاسی و گفتمانی هستند. زن در لایحه ارتقای امنیت زنان، زن در گفتمان انقلاب اسلامی است، گفتمانی که ازیک­سو برساخت بودن جنسیت را با تأکید بر تفاوت­های فیزیکی و روانشناختی میان دو جنس رد می­کند و ازسوی دیگر  در تناقضی آشکار با وارد کردن مؤلفه سیاست و الزام­های حکومت دینی در تعریف زنانگی، برساختی بودن جنسیت به عنوان امری متأثر از شرایط اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی را تأیید می­کند. استراتژی گفتمان انقلاب اسلامی در برساخت زنانگی مطلوب خود در تقابل با گفتمان غرب و نظام ­سرمایه داری است، و در این چارچوب تقابل­های میان دو آرایش جنسیتی اسلامی و غربی است و با ادعای بازگرداندن زن به جایگاه سزاوارش و ارتقا منزلت زن در مقایسه با پیش از انقلاب، می­خواهد الگویی برای همۀ زنان جهان بسازد، الگویی که نه تنها با ساخت ابژۀ مرد غیرت ورز کنترل می­شود، بلکه نهادهای کنترل کننده رسمی و غیررسمی هم در اجرای آموزه نهی از منکر به کنترل او همت می گمارند، الگویی که در این گفتمان خود نمی تواند صلاح خود را تشخیص دهد و در سپهر خصوصی و عمومی از اختیار و آزادی محدودی برخوردار است. در این گفتمان زن ابژه­ای است که دغدغه­ای جز اغوای مردان ندارد و کنترل زن چه در پوشش و آزادی های دیگر او حفظ سلسله مراتب قدرتی است که جایگاه مرد در رأس آن است. کوچکترین آزادی زن حتی در پوشش موجب ناامنی اجتماعی می شود. از تناقض های درونی این گفتمان تأکید بر سیاست­های جداسازی دو جنس در فضاهای همگانی حتی با الزام و رعایت حجاب است.  نقش های جنسیتی در این گفتمان طوری تنظیم شده که به طور کلی مدیریت زن بر امور خانواده تنها ذیل مدیریت و نظارت مرد به­ عنوان امری عینیت یافته است و در عرصه های دیگر همچون، اقتصاد و سیاست هم با تأکید بر تفاوت در ویژگی های جسمی، جنسی و روانی میان مرد و زن، تلاش می­کند عرصه حضور زنانه را هرچه بیشتر به سپهر خانوادگی محدود کند و در قالب کنترل، نظارت و دستور العمل های بهنجارساز، از حضور زنان در سپهر همگانی بکاهد. در تعیین نقش­های جنسیتی سازوکاری را در پیش می­گیرد که برتری مردانه در نظام تمایزها و سلسله مراتب قدرت حفظ و بازتولید شده و سوژه زنانه، مطیع و فرمانبردار بماند. این در حالی است که مردان ابژه­هایی بازنمایی می شوند که حتی ناتوان از کنترل میل جنسی خود  هستند. در این گفتمان، تعریف روابط بین دو جنس براساس ویژگی های فطری مردانه تنظیم می­شود، و نه تنها برای ذات و فطرت او تحدیدی قائل نیست؛ بلکه با مشروع سازی­های دینی، راههای مرتفع شدن پیش روی مردان گذاشته می­شود و در نقطۀ مقابل، ذات و فطرت زنانه نه تنها چون امیال مردانه مشروع بازنمایی نمی­شود، بلکه بر کنترل این ذات و فطرت زنانه به وسیلۀ نیروهای بیرونی و درونی تأکید می­شود برساخت زنانگی ایده آل، با مقدس­سازی خانواده و زن در نقش مادر و همسر  یکی دیگر از سازوکارهای این گفتمان است و با تأکید بر تفاوت ذاتی میان ویژگی های دو جنس و معرفی این تفاوت ها به عنوان «نشانه ای از حکمت الهی» سعی در تأیید خویش و مشروعیت دادن به خود دارد؛ و علاوه بر کار ویژه­هایی که برای مادر و همسر تعریف می­کند، زنان در قالب ابژه­های زن متواضع، زن آرامش دهنده و زن آراسته بازنمایی می­شوند و بعد با سلب اعتبار از آن ها و محدود کردن اختیارات­شان، امتیاز سرپرستی و نظارت بر ایشان به مردان واگذار می­شود که این امر با جایگاه والایی که در مقام همسر و مادر در خانواده  به زن داده می­شود در تناقض است.

در دلایل مخالفت برخی از نمایندگان مجلس به جزئیات لایحه ارتقای امنیت زنان یکی از نمایندگان مجلس گفته بود: در این لایحه آمده است اگر مردی برای دو بار به همسر خود جراحتی وارد کند زن می تواند در خواست طلاق کند این مخالف ماده ۳۸ قانون مدنی است. در کجای فقه اسلام چنین نظری آمده است که با یک خشونت اندک می توانید در خواست طلاق کنید؟ این گفته بر یکی دیگر از  سازوکارهای گفتمانی در برساخت زنانگی اشاره دارد، سازوکار نسبی سازی، «اقتدار و خشونت» به مثابۀ «لازمۀ مدیریت و سرپرستی مرد». در این سازوکار که گاه خود زن عامل خشونت و برانگیختگی خشم مرد دانسته می شود، مدام برای جلوگیری از خشونت شوهر به انجام رفتارهای بازدارنده ی شوهر از خشونت یا آرام کننده ترغیب می شوند. این در حالی است که در این گفتمان راه­های اعمال خشونت شوهر در برابر همسر، همچون روی گرداندن و جداکردن بستر شوهر از زن  پیشنهاد می­شود، در مقابل، زن به سبب آنکه شوهر بیشترین حق را بر گردن او دارد از هرگونه بدرفتاری و فشار روانی بر شوهر حتی در صورت مقصر بودن او بازداشته می­شود…  اینها نمونه­هایی از تناقض­هایی است که گفتمان حاکم بر قانونگذاری در کشور در مسائل زنان با آن مواجه است و البته کاهش امنیت اجتماعی زنان را با کاهش تعلق به جامعه بزرگ زنان را هم باید در نظرداشت، دو قطبی بزرگ زنان باحجاب و زنان بی حجاب که احساس تعلق  افراد را به جامعه بزرگ­تر کم می­کند و احساس امنیت اجتماعی را به ویژه برای زنانی که از الگوی زن ایده­آل در این گفتمان پیروی نمی­کنند.

منابع:

– برساخت زنانگی در گفتمان تشکلهای اصولگرا زنان، تاکتیک ها و سازوکارهای گفتمانی محمدتقی کرمی قهی طاهره خزائی ، فصلنامه علمی-پژوهشی زن و جامعه، سال دهم، شماره دوم، تابستان ۱۳۹۸

–  Bilgin, Pinar (1999), “Security Studies: Teory/Practice”, Department of International Politics, University of Wales, Aberystwyth.Vol.XII No.2.

– Buzan, Barry (2000), “Security Studies: Beyond Strategy

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.