ما به لحاظ سیاسی ـ نظامی همچنان در جهانی با تنها یک ابرقدرت بسر می بریم. اما در سایر ابعاد ـ صنعتی، مالی، آموزشی، اجتماعی، فرهنگی ـ قدرت در حال جابجایی و فاصله گرفتن از سلطه آمریکایی است. مفهوم این جابجایی ورود ما به جهان ضد آمریکایی نیست. ما در حال گام نهادن به جهانی پساـآمریکایی هستیم که مردمان بسیار، در نقاط بسیار، جهت و ماهیت آن را تبیین می کنند. (جهانِ پساـآمریکایی، فرید زکریا، احمدی عزیزی، صفحات ۶ و ۷)
بنابراین پرسش کلیدی این است که آیا آمریکا میتواند سیاست خارجی عاقلانه، مسئولانه و موثری را به اجرا درآورد، سیاستی که از خطرات طرزِ فکرِ پادگانی جلوگیری کند، اما برازنده موقعیت تاریخی و بدیع آمریکا در مقام قدرت برتر جهانی هم باشد؟ جستجوی سیاست خارجی عاقلانه باید با درک این واقعیت آغاز شود که «جهانی شدن» در ذات خود به معنای وابستگی متقابل جهانی است. این وابستگی متقابل متضمن برابری جایگاه کشورها و یا حتی برابری امنیت آنها نیست. اما به این معناست که هیچ کشوری از پیامدهای انقلاب تکنولوژیک کاملا مصون نیست، انقلابی که توانایی بشر را در تحمیل خشونت سخت افزایش داده است و از طرف دیگر رشتههای پیونددهنده بشریت را نیز محکمتر کرده است. (انتخاب: سلطه یا رهبری، زبیگنیو برژینسکی، امیرحسین نوروزی، صفحه ۱۴)
در چنین چشم اندازی که اغلب سیاستمداران آمریکایی برای آمریکا چنین جایگاهی قائلند، مهمترین ویژگی دولت ترامپ نقض پیمان های بین المللی و نادیده گرفتن تعهدات ایالات متحده در عرصه جهانی بود. اقدامات وی در مقابله با رقبا و حتی متحدانش آمیزه ای از قلدری و بدعهدی بود، بطوریکه طی مدت چهار سال آمریکا را به شریکی متزلزل و نامطمئن در عرصه جهانی تبدیل کرد.
آمریکای ترامپ بیش از آنکه همکاری متقابل را توسعه دهد، رابطه ارباب ـ رعیتی را میپسندید. ترامپ به زبان ساده می گفت، چیزی به اسم توافق قبلی نداریم، یا پول بدهید یا تحریم شوید. اگر چه این دوگانهای دقیق نیست اما به اندازه کافی بازتابدهنده سیمای آمریکا به رهبری ترامپ در عرصه بین المللی است.
آمریکا و اروپا
دوره چهار ساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ، آب سردی بود بر روابط دو سوی اقیانوس اطلس، یعنی اتحادیه اروپا و ایالات متحده؛ مهمترین واکنش پیش از اعلام رسمی پیروز انتخابات آمریکا، متعلق به هایکو ماس، وزیر خارجه آلمان است.
ماس با انتشار بیانیه ای اعلام کرد که با وجود دو قطبی بودن کامل جامعه آمریکا، میزان شرکت شهروندان در این انتخابات نشان از یک ساختار نمونه دارد. این بیانیه واکنش مستقیمی به اعتراضات کارزار انتخاباتی دونالد ترامپ بحساب می آید.
سردی روابط آمریکا و اروپا تا آنجا پیش رفت که خانم مرکل در ماه ژوئن گذشته به بهانه نگرانی از شیوع کرونا، دعوت آمریکا را برای شرکت در نشست گروه هفت، به میزبانی واشنگتن رد کرد. اندکی پس از آن دونالد ترامپ نیز اعلام کرد نظامیان مستقر در آلمان را به کشورهای دیگری اعزام خواهد کرد.
در سوی دیگر فرانسه به عنوان دیگر قدرت اقتصادی عضو اتحادیه اروپا سعی کرد که روابط نزدیکی با ترامپ برقرار کند، اما تصمیم های یکجانبه کاخ سفید خصوصا در زمینه اعمال تعرفه های جدید علیه محصولات فرانسوی صادراتی به آمریکا و خروج ترامپ از برجام و پیمان آب و هوایی پاریس مانع تداوم دوستی ها در دو سوی آتلانتیک شده است.
علیرغم استقبال جدی ترامپ از برگزیت و امیدواری انگلستان به آمریکا برای فائق آمدن بر مشکلات اقتصادی ناشی از خروج از اتحادیه اروپا، بریتانیای پسابرگزیت به دلیل سیاست های نامطمئن ترامپ و تزلزل وی در انجام تعهدات متقابل ترجیح داد نه تنها بیش از این از متحدان اروپایی اش فاصله نگیرد بلکه درصدد عقد قراردادهای تجاری مستثنی از محدودیت های برگزیت برای کاهش تنش های سیاسی با اتحادیه اروپا و نیز از سرگیری روابط اقتصادی جدید خود را از مصائب برگزیت نجات دهد. خوشحالی مشهود نخست وزیر انگلیس و نیز اظهارات وزیر امورخارجه آن در حمایت از ریاست جمهوری بایدن خود گویای تیرگی روابط لندن ـ واشنگتن در عصر ترامپ است.
از این رو به نظر می رسد جو بایدن، اولین سفر رسمی خود را به اروپا برنامه ریزی خواهد کرد، تا علاوه بر احیای گفتگوها و روابط حسنه دو طرف آتلانتیک، به تنش های سیاسی، اقتصادی و نظامی با متحدان قدیمی آمریکا پایان دهد. بی شک مساله سهم کشورها از ناتو و نیز تهدیدات ترکیه و روسیه در شرق اروپا از مهمترین نگرانیهای دو طرف خواهد بود.
آمریکا و چین
اهمیت مناسبات چین با هر کشوری در جهان تحتالشعاع روابط آن با تنها یک کشور، یعنی ایالات متحده قرار دارد. به عبارتی دیگر، مشکلات بالقوه چین تنها زمانی اهمیت مییابد که بتواند عاملی برای درگیری با آمریکا باشد.
روابط اقتصادی آمریکا و چین از جنس وابستگی متقابل است؛ چین برای فروش محصولات خود نیازمند بازار آمریکاست و آمریکا نیز محتاج چین برای تامین بدهیهای خود. این نیاز متقابل در عصر جهانی شدن، معادل همان مفهوم «نابودی قطعی طرفین» در عصر هسته ای و جدال های جنگ سرد است.
از طرف دیگر در عرصه نظامی چینیها به نابرابری خود با آمریکا واقفند و در عین حال اینکه برای عقب نماندن تقلا میکنند، از چالش رقابت تسلیحاتی با آمریکا نیز پرهیز دارند و شباهتی به یک اتحاد جماهیر شوروی دیگر ندارند و با اجتناب از مقابله با آمریکا و حتی گاهی راضی نگه داشتن آمریکا در حدود چهاردهه اخیر، ترجیح داده اند یک ابرقدرت نامتقارن باقی بمانند.
اگر چه بایدن متعهد شده است که با متحدان آمریکا برای اعمال فشار بر چین از طریق سازمانهای چندجانبه همکاری کند؛ کاری که ترامپ از آن دوری کرد. اما تحلیلگران انتظار دارند که بایدن در مواجه با چین در زمینه هایی همچون تغییرات اقلیمی و واکنش به همه گیری کرونا همکاری هایی داشته باشد.
در هر صورت، افق رابطه با آمریکای بایدن برای چین به هیچ وجه روشن نیست و پکن باید خود را آماده کند تا یا رقابت و تقابل تنگاتنگ کنونی با آمریکا در قالب ادامه سیاست های ترامپ را ادامه دهد و یا دردسرهای یک دولت دموکرات به رهبری بایدن با تأکید بر موضوعات سیاسی و با چاشنی حقوق بشر را تجربه کند.
آمریکا و هند
در حالیکه خیزش چین کاملا ملموس و آشکار است، خیزش هند را هنوز باید داستانی متعلق به آینده دانست؛ البته نه آینده ای چندان دور. هند در سال ۲۰۱۵ میلادی توانست درآمد سرانه خود را به ۲۰ برابر سال ۲۰۰۳ میلادی برساند. در سال ۲۰۴۰ میلادی هند مدعی احراز جایگاه سومین اقتصاد جهان خواهد بود و حتی هم اکنون نیز شرایط آن تحسین برانگیز است. بخش خصوصی آن که نمونه شاخص پیوند شرکت های آمریکایی با اقتصاد هند است، به نحو حیرت آوری جاندار و سرزنده است.
با همه این اوصاف و نیز اهمیت راهبردی ارتباطات سیاسی ـ اقتصادی با هند در مواجه با چین و پاکستان، ترامپ همان سیاستی را که درباره چین، اتحادیه اروپا و حتی دو کشور عضو پیمان تجاری نفتا یعنی کانادا و مکزیک اعمال کرد، درباره هند نیز اعمال نمود.
این سیاست عبارت از بازتعریف روابط تجاری و سود آور کردن آن برای آمریکا بود. بدین ترتیب به رغم تمایل آشکار آمریکا برای گسترش هرچه بیشتر روابط تجاری و اقتصادی با هند، ترامپ خواهان تجدید نظر در این روابط به نحوی بود که متضمن حداکثر سود اقتصادی برای آمریکا باشد. در نتیجه با طفره از انعقاد قراردادهای اقتصادی و مالی گسترده با دهلی نو در سفر سال ۲۰۱۹ میلادی خود به هند به بهانه نزدیک بودن به روزهای انتخابات موجبات ناامیدی آنها را فراهم کرد.
به نظر می رسد که بایدن برای بازسازی روابط گرم پیشین واشنگتن ـ دهلی نو و در مواجه با اژدهای چینی، راهی جز اعطای امتیازات ویژه و عقد قراردادهای گسترده مالی با دهلی نو ندارد.
آمریکا و ایران
اندیشکده شورای آتلانتیک آمریکا در تحلیلی به روابط ایران و آمریکا پس از اعلام نتایج انتخابات پرداخت و نوشت: استراتژی آمریکا در قبال ایران در روزهای منتهی به انتخابات نوامبر ( آبان ۹۹) ترکیبی از سیاست های مخرب، متناقض و شرم آور از تحریم های اقتصادی، دیپلماسی، بی حاصل و لفاظی های تند بوده است. در حالی که جهان در انتظار یک دوره ای شدن ریاست جمهوری ترامپ است، سیاست کنونی دولت ترامپ شانس هرگونه مذاکره مجدد در مورد توافق هسته ای را به صفر رسانده است.
تلاش امریکا در سپتامبر (شهریور) اخیر برای بازگرداندن تحریم های ایران و عدم اقبال این تلاش حتی از سوی متحدان اروپایی آمریکا انزوای بیشتر آن در مقابله با ایران را رقم زد.
اگر چه سیاست های تنبیهی شدید ترامپ علیه ایران بسیار مورد خشنودی اسرائیل و اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس بوده است اما بایدن با اشراف به این واقعیت که امنیت خاورمیانه بدون تامین نظر ایران بی معنی است احتمالا خواهد کوشید با اتخاذ دیپلماسی صحیح منطقه ای و بین المللی، بازگشتی قوی از طریق احیای برجام به عرصه گفتگو با ایران داشته باشد.
این به معنی بازگشت حتمی و کامل آمریکا به برجام نخواهد بود اما سطحی از گفتگوها و همکاری های دو یا چند جانبه برای کاهش تقابل و تنش های بیشتر را احیا خواهد. بنظر می رسد این کار علاوه بر گشایش های مالی و اقتصادی بخصوص برای طرف ایرانی، پایبندی و تعهدات دو طرف به توافقات پیشین را به مقدار قابل توجهی ارتقا خواهد داد.
همچنین پرهیز از تقابل سخت با ایران، به بایدن فرصت ساماندهی به اوضاع خاورمیانه بویژه وضعیت بغرنج سوریه، یمن و افغانستان را خواهد داد و مدیریت امواج جدید سلفیگری و اندیشههای تکفیری در منطقه را برای آمریکا راحت تر خواهد کرد.
امنیت اسرائیل، روابط کشورهای عربی بخصوص عربستان با اسرائیل، گفتگوهای صلح در منطقه، ثبات سیاسی در لبنان و عراق همگی مسائلی هستند که در سایه کاهش تنش ها با ایران از طریق اتخاذ سیاست های غیرخصمانه امکان پذیر خواهد بود.
البته اینها الزاما به معنای کاهش فشارها و عادی شدن روابط با ایران در زمان بایدن نیست، دولت بایدن نیز سطحی از فشارها و تحریم ها را برای ایران حفظ خواهد کرد اما حتما نحوه اعمال آنها را تغییر خواهد داد.
آمریکا و کره شمالی
روابط دولت ترامپ با کره شمالی نوسان زیادی داشت. از تهدید با آتش و خشم تا دیداری بی سابقه و رد و بدل کردن نامه های دوستانه با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی.
بایدن که در جریان مبارزات انتخاباتی رهبر کره شمالی را «تبهکار» توصیف کرده بود، رویکرد جاری در قبال کره شمالی را با اهمیت دادن به مذاکرات در سطح پایین تر تغییر خواهد داد. مذاکراتی که از خلال آن به دنبال پیشرفت در برنامه خلع سلاح هسته ای، قبل از توافق برای دیدار رهبران خواهد بود.
نگرانی برخی تحلیل گران آن است که بایدن به سیاست «صبر استراتژیک» اوباما برگردد. با همه این اوصاف بعید به نظر می رسد سیاست آمریکای بایدن خیلی متفاوت از سیاست آمریکای ترامپ برای مهار کره شمالی باشد و شاید تنها در شیوه اجرای آن با هم متفاوت باشد.
آمریکا و روسیه
از نخستین لحظات ورود ترامپ به کاخ سفید، روایت های گوناگون و پرابهامی حول و حوش ارتباطات ترامپ و شخص ولادیمیر پوتین و روسیه و نهادهای امنیتی آن صورت گرفت. از افشای ایمیل های شخصی هیلاری کلینتون در میانه رقابت های انتخاباتی ـ که بعدها جعلی بودن خبر آن مشخص شد ـ تا ادعای تاثیرگذاری و نفوذ روسیه در سیستم انتخاباتی آمریکا به نفع ترامپ همگی جنجال های بسیاری بر پا کرد تا جایی که پرونده استیضاح رئیس جمهور آمریکا مطرح شد و ماه های متمادی گنگره آمریکا درگیر حقیقت یابی این رویدادها بود.
از طرفی تنش های سیاسی و نظامی با روسیه در اوکراین، سوریه و مساله قره باغ و نیز تقابل ناوهای آمریکایی و روسی در دریای سیاه و مدیترانه و حتی درگیری طرفین در فضا و بر سر ماهواره های تجسسی دو طرف و بهره برداری از معادن در کرات دیگر جملگی، تنش در روابط مسکو ـ واشنگتن را در سطح بالایی حفظ کرد.
مساله برنامه های موشکی ایران، برجام و نیز عدم حمایت از تحریم های علیه ایران از سوی روسیه دیگر میدان درگیری دولت ایالات متحده با رقیب در حال احیای خود در چهار سال گذشته بوده است.
روسیه با رهبری پوتین توانسته به خوبی شوک های ناشی از فروپاشی شوروی و نیز دوران مصیبت بار بوریس یلتسین را پشت سر بگذارد و در کنار چین، هند و برزیل در زمره اقتصادهای نوظهور قرار گیرد. و با تکیه قدرت نظامی و نیز ذخایر سرشار نفت و گاز از طریق ایفای نقش در بازار انرژی، جایگاه خود را به عنوان یک قدرت غیرقابل انکار در شرق اروپا و در کناره های مرزهای ناتو مجددا احیا کند.
از طرفی جو بایدن از جمله سیاستمدارانی است که روسیه را دشمن اصلی آمریکا می خواند. وی از جمله افراد با نفوذ دولت باراک اوباما رئیس جمهوری سابق آمریکا در طراحی سیاست تحریم روسیه و تلاش برای منزوی سازی این کشور بود، از این رو بنظر می رسد که در دوره بایدن عامل ایدئولوژی در سیاست خارجی آمریکا تشدید خواهد شد و حمله به روسیه در مسائلی همچون حقوق بشر و وضعیت اقلیت ها آغاز گردد.
همچنین به زودی و در سال ۲۰۲۱، پیمان «استارت نو» که در سال ۲۰۱۰ میلادی توسط اوباما و مدودف در پراگ، پایتخت جمهوری چک با هدف کاهش زرادخانه های هسته ای دو کشور به امضا رسیده بوده، به پایان خواهد رسید. پیمانی که اگر چه هر دو طرف راضی به تمدید آن هستند اما حتما چالشی اساسی برای دولت بایدن در آینده نزدیک خواهد بود.
آمریکا، اسرائیل و خاورمیانه
بی شک ترامپ بهترین رئیس جمهور برای اسرائیل بود. بیت المقدس را به عنوان پایتخت آن به رسمیت شناخت و سفارتخانه خود را از تلاویو به آنجا منتقل کرد. امارات متحده عربی و بحرین را به پای میز مذاکره و سپس امضای قرارداد صلح با آن کشاند. سودان را با وعده خروج از لیست تحریم ها راضی به امضای قرارداد صلح کرد و صفی از چند کشور منتظر عادی سازی روابط با اسرائیل بوجود آورد. حتی عربستان و قطر را از موضع خصمانه اش تعدیل کرد و در یک کلام بهترین وضعیت برای امنیت اسرائیل از ابتدای شکل گیری آن را ایجاد کرد.
از این رو نتانیاهو پس از تاخیری طولانی و از روی اکراه ریاست جمهوری بایدن را تبریک گفت. چرا که اسرائیل وعده بازگشت به برجام از سوی بایدن را اعلام جنگی بر علیه خود می داند. اما ورای این حدس و گمان ها بعید می رسد سیاست بایدن در قبال اسرائیل چیزی ورای سیاست کلی ایالات متحده در قبال اسرائیل باشد. حمایت بی قید و شرط از اسرائیل.
همچنین بایدن از طریق احیای گفتگوها با ایران، خواهد کوشید خاورمیانه را برای متحدان امن تر کند و از نگرانی های شدید عربستان بکاهد. ضمن اینکه مخالفت بایدن با طرح الحاق کرانه باختری به سرزمین های اشغالی فلسطین توسط اسرائیل، سعی در کاهش تنش ها و یافتن راه حلی واقعی برای حل مساله فلسطین و ایجاد صلحی پایدار در منطقه دارد.
بنظر می رسد بایدن مذاکرات با طالبان و القاعده در افغانستان را ادامه دهد اما آن را به سمت مسیری بکشاند که احتمالا به فدرالیسم ختم شود. بایدن که افغانستان را کشوری سه پاره و درست ناشدنی می داند، در پی آن است که با اجتناب از حضور سنگین در افغانستان، پایگاه های آمریکایی ها را جمع آوری کرده و سربازانش را از افغانستان خارج کند. اقدامی که بجز پاکستان و ایران، واکنش منفی روسیه، چین و کشورهای آسیای میانه را در پی داشته و همگی بر روی بی ثبات شدن افغانستان در نبود نیروهای آمریکایی و بین المللی متفق القولند.
نتیجه گیری
خروج های پی در پی آمریکا به رهبری دونالد ترامپ از پیمان های منطقه ای و بین المللی نظیر بفتا ( مابین آمریکا، کانادا و مکزیک)، برجام (مابین ایران و پنج بعلاوه یک)، معاهده آب و هوایی پاریس، جنگ تعرفه ها با چین و سپس اتحادیه اروپا، به بن بست کشاندن توافقات با اتحادیه مرکوسور (شامل آرژانتین، برزیل، اروگوئه و پاراگوئه)، خروج از یونسکو و سپس خروج از سازمان بهداشت جهانی و نیز شورای حقوق بشر ژنو، به شدت به آرمان جهانی شدن آمریکایی ها آسیب زد و ایالات متحده را به شریکی غیرمطمئن در عرصه بین المللی تبدیل کرد. ترامپ در دوره ریاست جمهوری خود در مجموع از ۲۲ پیمان، قرارداد و معاهده بین المللی خارج شد.
از طرفی فشارها و تهدیدهای رقبا و متحدان آمریکا در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، مالی، تکنولوژیکی و امنیتی نیز هژمونی آمریکا در سراسر جهان را به چالش کشیده است.
علاوه بر آن در عرصه داخلی نیز بایدن با بحران همه گیری کرونا و نیز رکود اقتصادی ناشی از شیوع بیماری مواجه است. همچنین افزایش بیکاری و نیز تنش های نژادی بویژه تبعیض علیه سیاه پوستان و نیز مساله مهاجرت ها همگی جزء چالش های پیش روی دولت بایدن است.
از این رو بنظر می رسد جو بایدن با پرهیز از سیاست های خصمانه دوران ترامپ، آمریکا را برای دور جدیدی از همکاری های دو و چند جانبه در عرصه بین المللی آماده سازد تا ضمن به عهده گرفتن سهم و مسئولیت بیشتری در مدیریت جهانی، اعتبار و اقتدار از دست رفته یک ابرقدرت را به آن برگرداند. بایدن خواهد کوشید از طریق مذاکره و اعطای امتیازات، سطح جدیدی از مناسبات را در عرصه جهانی در مواجه با رقبا و متحدان ایالات متحده ایجاد کند تا به دور از لفاظی ها و تنش های بین المللی دوران ترامپ، سیادت آمریکا در عرصه جهانی را تضمین کند.