بنیان های سازه‌ای؛ تهدیدهای یک فرصت

0 243

توسعه همواره یکی از مفاهیمی است که بعد از جنگ جهانی دوم در مباحث علمی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و همچنین مسائل بین‌المللی جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است و در این بین توسعه شهرها با توجه به اقبال و گاها اجبار عمومی جامعه بشری به یکی از جدی‌ترین و پرچالش‌ترین موضوعات روز دنیا مبدل گشته است. از این جهت در چند دهه اخیر دل مشغولی‌های زیادی برای جوامع به ویژه ملت‌های در حال توسعه ایجاد کرده است.

اساسا این پرسش همواره مطرح شده است که آیا توسعه به منزله رشد اقتصادی و زیربنایی است یا الگوهای توسعه متاثر از سایر عوامل نظیر فرهنگ، آداب و رسوم و ارزش‌های یک جامعه است؟! به طور کلی آنچه همه مدل‌های توسعه بر آن صحه می‌گذارند این است که توسعه فرایندی است زمانبندی که طی آن تغییرات اقتصادی‌، اجتماعی، فرهنگی، زیربنایی، رفاهی و … به منظور بهبود وضعیت ترقی، خوشبختی، ارتقا بهداشت عمومی‌، تحصیلات و آموزش و… برای همه اقشار جامعه ایجاد می‌گردد. از این‌رو توسعه به معنای دگرگونی کیفی و ساختاری با مقوله رشد که یک دگرگونی کمی است تفاوت معناداری دارد. از این جهت در حقیقت توسعه فرایندی مستمر و پویا است که هدف آن تامین عدالت اجتماعی و پایداری محیط زیست است.

  نسبت شهرنشینی در سطح جهان رو به افزایش است و در دهه‌های اخیر رشد فزاینده‌ای  به خود گرفته است. به طوری که در سطح جهانی در سال ۲۰۰۸ برای نخستین‌بار، انتقال شهری به وقوع پیوست، شهرها همواره به دلایل بسیاری و همچنین به دلیل روند طبیعی افزایش جمعیت و میل به زندگی اجتماعی جامعه بشری  به عنوان بستر جغرافیایی زندگی  بخش عظیمی از جمعیت را فراهم آورده‌اند و روزبه‌روز بر تعداد جمعیت آن‌ها افزوده می‌شود؛ لذا در صورتی که این روند با مدیریت و برنامه‌ریزی منطبق با اصول و شاخص‌های توسعه پایدار و بر اساس شرایط و ویژگی‌های محیطی و فرهنگی  جوامع صورت نگیرد، بیم آن می‌رود که تمامی منابع حیاتی زیست کره و به طبع آن حیات انسانی دچار مخاطرات جدی و جبران‌ناپذیری شود.

کشور ما، ایران هم به طبع سایر کشورهای در حال توسعه در طی چند دهه اخیر متحمل تغییرات گسترده‌ای در خود شده است به طوری که بررسی نتایج سرشماری‌ها نشان می‌دهد که نسبت شهرنشینی در کل کشور در فاصله سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵ روندی صعودی داشته است. طی نیم‌قرن گذشته جمعیت نقاط شهری حدود ۱۰ برابر شده، در حالی که طی همین مدت جمعیت روستایی ۱٫۶ برابر شده است و همچنین بر اساس پیش‌بینی حاضر میزان شهرنشینی کشور از مقدار ۷۴ درصد در سال ۱۳۹۵ به مقدار ۸۲٫۵ درصد در سال ۱۴۳۵ شمسی خواهد رسید  بنابراین بیشترین رشد جمعیت متعلق به مناطق  شهری خواهد بود.

  حال با توجه به روند صعودی شهرنشینی در کشور این پرسش مطرح می شود که در نظام شهرداری و توسعه شهری امروز به چه میزان مدیران و تصمیم گیران شهری به مفاهیم و الگوهای توسعه شهری توجه دارند و آیا در ارتقای وضعیت شهری به همه پارامترهای اقتصادی، عمرانی و اجتماعی – فرهنگی که پایه بنیادین این مهم هستند پرداخته می شود؟

آیا آمایش سرزمین به عنوان رکن اساسی توسعه و عامل تضمین پایداری آن در بحث توسعه مدیریت شهری مورد توجه مدیران قرار دارد؟ آیا توسعه عمرانی منطبق بر معماری سبز و اقلیم منطقه است؟ مسلما آن چیزی که در اکثر شهرهای کشور در حال وقوع است قطعا می‌توان رشد نامید نه توسعه چرا که در سیستم مدیریت شهری و نظام برنامه‌ریزی آن اساسا توسعه را به یک امر خطی و تک بعدی تقلیل داده‌اند و آن صرفا توسعه عمرانی است و سایر موارد اساسی از جمله فرهنگ، اجتماع، محیط زیست و … در آن مغفول مانده است. این بی‌توجهی آشکار حتی در ساختار مدیریتی و اداری شهرداری‌ها هم کاملا محسوس است به طوری که عملا بسیاری از شهرداری‌ها آنچنان که دفاتر فنی و عمرانی را در خود توسعه داده‌اند نسبت به واحدهایی چون مشارکت مردمی، محیط زیست و پسماند و بهره‌مندی از کارشناسان مجرب در این خصوص بی‌تفاوت بوده‌اند که نتیجه این امر را  امروزه می‌توان به وضوح در ماهیت بیشتر شهرها مشاهده کرد. لذا حاکمیت تفکر سازه‌ای در سیستم مدیریت شهری، کسب درآمد از ساخت و سازها و سوق دادن این درآمدها جهت فعالیت‌های عمرانی را می‌توان مستوجب و عامل حجم کثیری از مشکلات شهری نظیر تامین آب آشامیدنی، بهداشت عمومی، مسئله مسکن، حاشیه‌نشینی، آلودگی‌ها و مدیریت دفع مواد زائد جامد، ترافیک، و همچنین عدم مدیریت فاضلاب‌های شهری نامید از جهت دیگر بی‌توجهی به مسائل فرهنگی و اجتماعی نظیر عدالت اجتماعی‌، قانون‌پذیری، مسئولیت اجتماعی، پیشگیری از وقوع جرم و بزهکاری، فساد اخلاقی، طلاق، اعتیاد، مصرف بهینه منابع و … می‌تواند تاثیرات بسیار مخربی در زیست‌پذیری شهری داشته باشد.

از سوی دیگر بی‌ثباتی در مدیریت شهری عامل مضاعفی است در بی توجهی بر مسائل فرهنگی و اجتماعی شهرها، به عبارتی از آن‌جایی که مدیریت در شهرداری‌ها نسبت به سایر سازمان‌های دولتی از عمر کوتاه‌تری برخوردار است عموما رغبتی از سوی مدیران شهری برای اقدامات فرهنگی- اجتماعی وجود ندارد چرا که عموما بازدهی اقدامات فرهنگی در شهرها طولانی مدت است و یا گاها قابل لمس نیست. از این رو مدیران شهری برای آن‌که کارآمدی خود را در نزد اذهان عمومی و یا مسئولان بالادستی پررنگ جلوه دهند انرژی  خود را بر فعالیت‌های سازه‌ای نظیر آسفالت، جدول‌کشی، میدان‌های شهری و در کل سیمای کالبدی شهر متمرکز می‌کنند و حتی بودجه های فرهنگی و اجتماعی را به این امور اختصاص می‌دهند. به طور مثال مدیریت پسماندهای شهری آیینه تمام نمای اقدامات فرهنگی مدیریت شهری است که آن را می‌توان معیاری برای سلامت سیستم شهری قرار داد چرا که بی‌توجهی به فرهنگ حفظ محیط زیست و مسئولیت اجتماعی شهروندان در قبلا مدیریت زباله خود از جمله مباحث فرهنگی است که می‌بایستی تا به امروز نسبت به آن توجه ویژه‌ای می‌شد. لذا روزمه­سازی مدیران شهری از اقدامات عمرانی و سازه‌ای همواره یکی از آفت‌های سیستم مدیریت شهری است که قطعا تهدیدات بیشماری را برای شهرها در پی خواهد داشت از این رو اصلاح سیستم مدیریت شهری و برنامه‌ریزی تلفیقی و همچنین نظارت و ارزشیابی اقدامات مدیریتی بر اساس اصول شهر پایدار می‌تواند در بهبود توسعه شهری موثر باشد.

لذا گسترش شهرها بدون توجه به اصول زیربنایی و آینده نگری نسبت به آن قطعا ناپایداری در توسعه شهری را به دنبال خواهد داشت. بنابراین توجه به مباحث فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی نظیر ظرفیت محیطزیستی شهرها، بهداشت عمومی، نشاط اجتماعی، فضای سبز شهری، بهره‌وری در منابع، مدیریت پسماندهای شهری و فاضلاب، مسئولیت‌پذیری، توسعه اخلاقی و معنوی، قانون‌پذیری یک ضرورت در سلامت شهری است که باید به جد از سوی مسئولان شهری مورد توجه ویژه قرار گیرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.