نامگذاری خیابان های هر شهر بر اساس ضرورت و نیاز قبلی یا فوری انجام میشود و این مقوله در کشوری چون ایران غالبا به شکلی پیش بینی شده و یا برنامه ریزی شده نیست.
اگر چه در سالهای اخیر با ایجاد شهرک ها و خیابانهای جدید انسجام بهتری در نامگذاری خیابان ها و کوچه ها وجود دارد، اما تا پیش از این و در دهه های قبل آنچه که اهمیت داشت صرفا نامگذاری خیابان های بزرگ و میادین بود و مابقی محلات بر اساس نام واقعه یا شخصی مشهور و یا کسبهای که بیشتر در آنجا رئزگار می گذراندند، صورت میگرفت.
این مقدمه ی ابتدایی نه درباره ی فلسفه ی نامگذاری بسیاری از خیابانها و محله های رشت که در خصوص برخی از اقدامات شتابزده و فوق سریع شورای شهر رشت در این مورد است. شورایی که در سه سال اخیر چالش های مختلفی را در خصوص بسیاری از برنامه های فرهنگی و هنری، عمران، توسعه، جذب سرمایه گذاری و… داشته است و پس از تخریب هر کدام از این مفاهیم در اذهان شهروندان، هفته ی گذشته همزمان با شهادت سردار سپهبد قاسم سلیمانی به دست نظامیان آمریکایی در عراق (به واسطه ی یکی از جنگ افروزترین رهبران دنیا، یعنی ترامپ) برای تجلیل از این چهره ی ملی جلسه ای را به منظور تصمیم به ساخت تندیس چهره ی وی و نیز نامگذاری یک خیابان یا میدان به نام این شهید برگزار کردند که در نهایت بدسلیقگی اقدام به نامگذاری میدان “توشیبا” و یا همان مصلی به این نام کردند.
میدانی که پس از چندین سال که به نام مصلی است هنوز هم به نام “توشیبا” خوانده میشود. نامی که نشان دهنده و یادآور بُعد صنعتی شهر رشت است. آن هم در ایامی که محصولات شرکت ژاپنی یعنی توشیبا در رشت مونتاژ و تولید میشد. وقتی که از سال ۴۷ شرکت توشیبا ژاپن با همکاری شرکت پارس در رشت با نام “پارس توشیبا” آغاز به کار کرد. هرچند در سال ۶۱ به شرکت صنعتی پارس خزر تغییر نام پیدا کرد، اما همچنان توشیبا خوانده میشده است. نامی که به مانند بسیاری از محلات رشت همچون ساغریسازان، سلیماندارب، زرجوب، سه راه پاستوریزه، صیقلان و… جزیی از تاریخ رشت و دارای ارزش معنوی است. بنابراین حتی با نامگذاری میدان مصلی باز هم همچنان شهروندان آن را به نام قدیم می خواندند. نامی که بعید است هر نامی بر آن نهند باز به علت گستردگی و معروفیت، بتوان غیر توشیبا آن را به نام دیگری خواند؛ موضوعی که اعضای شورا نیک به آن واقفند اما…
هر چند بر بدسلیقگی اعضای شورا حرجی نیست و بارها برنامه های مختلف فرهنگی را به بدترین وجه اجرا کرده اند. از جمله روز رشت در دی ماه اخیر از جمله کارنامه محیرالعقول آنان است؛ جز نحوه ی اجرا، وقتی که برنامه بازدید از پرستاران در روز پرستار و شرکت در برنامه محفل انس با قرآن در بقعه خواهر امام(س) را هم جزو برنامه های روز رشت معرفی کردند! بماند که سردیس بانو آذراندامی با آن ابهت علمی و وزانت اش به چه شکل ساخته و پرداخته و نصب شد!
از این رو با توجه به نکته ای که مطرح شد بهتر است که اعضای شورا در تصمیمات شتابزده خود -که نیت شان خیر است اما در عمل از تاریخ و فرهنگ رشت به راحتی عبور می کنند-، تجدید نظر کرده و یک بلوار و یا خیابان جدید و مناسب که پیشتر نامی مشهور نداشت برای نامگذاری تخت عنوان سردار سلیمانی انتخاب کنند تا هم به مقصود خود که اجر معنوی است دست یابند و هم اینکه این نامگذاریها در سالهای آتی این شائبه را ایجاد نکند که سواد کافی در این زمینه نداشته اند.
به یاد بیاوریم رشت هنوز هم کوچه و خیابانهای بلندی دارد که بر بسیاری از آن ها میتوان نام چهره های علمی و ادبی و هنری گذارد اما این مهم به فراموشی سپرده شده است. همچنان که از رشت دوستی شوراییان در گذشته و حال همین مقدار اندک نصیب ما شده است، بهتر است با این کار هم به تاریخ نامهای تاریخی نقاط رشت توجه کنند و هم به شان سرداری که قرار است خیابانی مناسب و جدید به نامشان باشد.
این بیمار ی قدمتی قابل توجه دارد و به همه ی شهر ها سرایت نموده است. برای نمونه نام ” باغ ملی ” لاهیجان را که قدمتی هشتاد ساله دارد ، پارک بعثت ” گذاشتند! جالب اینکه وقتی دیدند مردم با این نام میانه ای ندارند، در اطلاعیه ها در کنار ” پارک بعثت” …باغ ملی ” هم اضافه می کنند….