نخستین دور مذاکرات ایران و آمریکا در عمان برگزار شد و دور دوم آن در آستانه برگزاری است. در مورد اینکه این مذاکرات باید انجام میشد یا انجام نمیشد از دیرباز تاکنون تحلیلها و رویکردهای زیادی در داخل وجود داشته است.
در این مورد به شخصه اصل انجام مذاکره را درست و منطقی میدانم و نسبت به آینده آن خوشبین هستم. حتی معتقدم این کار بسیار دیر انجام شد. زمانی که در مجلس ششم حضور داشتم از همان دوران پیشنهاد ما این بود که این مذاکره انجام بگیرد زیرا اعتقاد دارم در عالم سیاست، اساسا دوستیهای جاودانه و دشمنیهای همیشگی و مطلق وجود ندارد.
در واقع دوستیها و دشمنیها بر اساس منافع کشورها تعیین میشود. وقتی کشوری بخواهد خود را در مسیر توسعه قرار دهد باید ضمن تکیه بر این اصل اساسی، از امکانات داخلی و بینالمللی برای رشد استفاده کند. در جهان پیرامونی ما، رهبران دانا چنین رویهای را دنبال میکنند و این همان کاری است که در مراودات بینالمللی و جهانی همواره سرلوحه بوده است.
همه ما پذیرفتهایم که غرب امکانات گستردهای به لحاظ برخورداری از دانش روز و حوزههای نظری و تئوریک در اختیار دارد و در بخش تکنولوژی پیشرفتهای زیادی داشته است. بنابراین میتواند بسترهای گستردهای را برای توسعه کشورهای دیگر فراهم کند.
اگر باور داریم که در دنیای سیاست همه چیز بر مبنای ارتباطات معقول، منافع مشترک و منافع ملتها شکل میگیرد و ادامه پیدا میکند، بنابراین نباید در این بخش تعلل کرد. بلکه باید ضمن حفظ استقلال و پاسداری از صلح و امنیت، از ظرفیتها و فرصتهای به وجود آمده در دنیای پیرامونی به بهترین نحو ممکن استفاده برد.
نکته بعدی اینکه اگر ما میخواهیم در کشور تغییر ایجاد کنیم راه این تغییرات چه در ساختار سیاسی و چه در ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، تحولات تدریجی است. باید توجه داشت که جامعه امروز ما گرفتار چالشها و بحرانهای متعددی است و کشور دیگر استطاعت وقوع یک انقلاب و یا جنبش بزرگ را ندارد.
حتی اگر این جنبش بزرگ یا به طور مثال براندازی در اولویت قرار گیرد در جامعه فعلی ما آلترناتیو جمع کنندهای وجود ندارد و کشور دچار ناامنی، بهم ریختگی، درگیریهای داخلی و مواردی از این قبیل خواهد شد. بنابراین راهی نمانده مگر اینکه تحولات را بپذیریم و با صبر، حوصله و شکیبایی تدبیری اتخاذ کنیم.
اگر بخواهم به صورت جزئیتر در این مورد اظهارنظر کنم باید بگویم، هنوزم هم رویه «اصلاح» را به عنوان استراتژی رقم زدن تحولات کشور قبول دارم. چنین پتانسیلی در درون کشورمان وجود دارد. به راه افتادن شورشهای اقتصادی، شورشهای اجتماعی یا اصطلاح شورش پا برهنگان موضوعاتی هستند که اعتقادی به آنها ندارم و معتقدم که این رویهها میتواند کیان کشور را به خطر بیاندازد.
بر این باورم که برای رقم زدن تحولات راهبردی و سازنده، نه تنها روشهایی مانند تکیه بر برخی افراد خارجنشین یا نیروهای خارجی راه چاره نبوده و نیست. بلکه در درون کشور نیز نیروی سازمان داده شدهای که بتواند جایگزین شرایط و نظام موجود باشد وجود ندارد. زیرا به دلایلی همه گروهها تکه پاره شدهاند و جریانهای سیاسی کلا عقیم شدهاند.
با توجه به این دو تئوری که برشمرده شد؛ نتیجهای که در حوزه عمل برای ما حاصل میشود این است که باید مذاکرات را ادامه دهیم، با دنیا آشتی کنیم و روابط خود را با جهان، معقول و منطقی پیش ببریم تا بتوانیم از فرصتهای به وجود آمده در قالب جذب سرمایهگذاریهای خارجی برای توسعه کشور استفاده کرده از تحریمهای بینالمللی رها شویم.
در واقع تعامل با دنیا در حوزه سیاست خارجی، رویکردی است که باید در اولویت قرار گیرد. در حوزه سیاست داخلی هم تحولات تدریجی در کنار صبر و حوصله و شکیبایی میتواند نجاتبخش باشد و به کشور کمک کند.
اما اقدامی که میتوان در حوزه سیاست داخلی به انجام رساند تا به موجب آن اوضاع کنونی سامان پیدا کند این است که راه برای برگزاری انتخابات آزاد در همه حوزهها اعم از مجلس و ریاست جمهوری فراهم شود. با برگزاری چنین انتخاباتی، افرادی که واقعا شایسته اداره کشور هستند و توانایی درستی در این زمینه داشته و درک ملی و بینالمللی خوبی دارند، (در یک روند آرام و منطقی و نه روند براندازانه) اداره کشور را برعهده خواهند گرفت.
تنها در این صورت است که در داخل کشور با نیروهای ملی که منافع ملی برای آنها در اولویت است مواجه خواهیم شد و در عرصه سیاست خارجی هم یک آشتی منطقی با دنیا سرلوحه کار قرار خواهد گرفت.
در چنین روندی هر کجا که منافع کشور به خطر افتاد میتوان مقاومت کرد و هر کجا که منافع کشور تامین میشود بر اصل توسعه مراودات بینالمللی با جهان تکیه زد. با این رویکرد پیشرو دیگر لازم نیست اصطلاحا بین کشورها دیوار کشی کرده و کشورها را به صورت بد و خوب تقسیم کنیم.
به همین دلیل است که معتقدم این مذاکرات باید استمرار پیدا کند. اما دغدغهای هم دارم. زیرا هستند نیروهای سیاسی و کشورهایی که نمیخواهند این مذاکرات به دلایلی شکل بگیرد و یا روند خوبی را طی کند. بعید نیست افراد یا کشورهایی با هدف اخلال در مذاکرات، به میدان ورود کرده و به صورت آتش به اختیار عمل کنند.
به طور مثال اسرائیل برای جلوگیری از بهبود روابط ایران، آمریکا و غرب و بدون توجه به خواست آمریکاییها و اروپاییها وارد عمل شود و نقاط حساسی از ایران را هدف قرار دهد و ایران هم مجبور شود به این حملات پاسخ دهد و مجددا قضیه به همان روند خصومت و دشمنی برگردد.
یا در داخل کسانی که به شدت مخالف مذاکرات هستند مانند اصولگراهای بسیار تندرو، جبهه پایداریچیها یا سایر افراد به میدان وارد شده سفارتخانهها را مورد هجوم قرار دهند یا رویه ترور را در پیش بگیرند تا مجددا دنیا متقاعد شود که نمیتوان با ایران به زبان صلح صحبت کرد.
طبق تجربیات گذشته، اگر بتوان به نحوی آتش به اختیارهای داخلی و خارجی را کنترل کرد به نظر من، مسیر فعلی، مسیر درستی است و باید از سالهای قبل کار را بر اساس همین رویه پیش میبردیم. حتی در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی هم مذاکرات ایران با غرب، به جاهای خوبی رسیده بود. اما اگر دقت و هوشیاری لازم به خرج داده میشد، شاید کشور در چند سال اخیر با بسیاری از مشکلات و سختیها گرفتار نمیشد.
بهرحال آنچه که واضح است این است که سیستم در شرایطی قرار دارد که راهی به غیر از مذاکره ندارد. اگر مسائل خود را با غرب حل و فصل نکند، درگیری نظامی به وقوع خواهد پیوست. در شرایط حال حاضر، وضعیت اقتصاد داخلی کاملا به هم ریخته است، نارضایتی مردم در نقطه جوش قرار دارد و در سطح بینالمللی هم با کشورهای بزرگ دچار چالشهای عدیده شدهایم. مشخص است که وقوع این درگیری نظامی چه بر سر کشور خواهد آورد.
به همین علت است که میگویم ما راهی به جز گفتوگو و مذاکره و حل مسالمتآمیز مسائل خود با دنیا نداریم. زیرا خودمان با دست خودمان قبلا همه دریچهها را بستهایم و همه فرصتها را از دست دادهایم. در حال حاضر دریچههای محدودی به روی ما باز است و به نظر من یکی از این دریچهها مذاکراتی است که بین ایران و آمریکا در حال انجام است.