زیست بوم ایران در آستانه فروپاشی سریعی است که گریزی از آن نیست، اگر روندهای پیش رو اصلاح و تغییرات اساسی نیابد.
آقای رئیس جمهور در اولین برنامه خبری خود از محیطزیست شکننده کشور حرفی نزدند اما از خودکفایی گفتند و این مو بر اندام هر آن که سالهای اخیر اقتصاد کشاورزی ایران را رصد کرده است، راست میکند.
شعار خودکفایی غذایی که از دوران آقای هاشمی رفسنجانی مطرح شده و در دوران سیدمحمد خاتمی برای آن جشن خودکفایی گندم برپا شد، فشاری بر پهنهها و دشتهای کشاورزی کشور آورد که خود را در نشست ها و فروچاله های بزرگ نشان داده بطوری که از میان ۶۰۹ دشت کشور هم اکنون ۴۰۸ دشت دارای وضعیت ممنوعه هستند و بیش از ۹۰ درصد پتانسیل منابع آب زیرزمینی کشور در دشتهای ممنوعه قرار گرفته است.
دشتهای ممنوعه و منابع آب
بیش از ۸۵ درصد ایران در منطقه خشک و نیمهخشک قرار گرفته است، از میان کسری ۱۳۰ میلیارد متر مکعبی مخازن آب زیرزمینی کشور، حدود ۶۰ درصد آن طی ۱۵ سال گذشته و ۹۰ درصد آن در ۲۵ سال گذشته برداشت شده است و هر ساله نیز رقمی در حدود ۶ میلیارد مترمکعب به کسری مخازن زیرزمینی کشور اضافه میشود.
از طرفی در حال حاضر اضافه برداشت چاههای مجاز از منابع زیرزمینی به حدود ۵ میلیارد مترمکعب و برداشت از چاههای غیرمجاز به حدود ۷ میلیارد مترمکعب رسیده که ادامه این روند باعث شده تا بیش از ۹۰ درصد پتانسیل منابع آب زیرزمینی کشور در دشتهای ممنوعه قرار بگیرد.
بر اساس ارزیابی صورت گرفته استانهای فارس با ۹۰ دشت، کرمان با ۳۷ دشت، خراسان رضوی با ۳۳ دشت، اصفهان با ۲۶ دشت و خراسانجنوبی با ۲۵ دشت در صدر استانهای دارای بیشترین دشتهای ممنوعه و ممنوعه بحرانی قرار گرفتهاند.
از طرفی استانهای خراسان رضوی با یک میلیارد و ۸۵ میلیون مترمکعب، کرمان با ۸۱۳ میلیون مترمکعب، فارس با ۵۵۱ میلیون مترمکعب، اصفهان با ۳۲۰ میلیون مترمکعب و یزد با ۲۹۶ میلیون مترمکعب در صدر استانهای دارای بیشترین میزان کسری مخزن آبخوانهای زیرزمینی قرار گرفتهاند.
در حالی که شیراز و اصفهان دچار کمبود شدید آب است، برخی کشاورزان اقدام به کشت نیازمندترین محصول به آب یعنی برنج کردهاند و هیچ اقدامی برای جلوگیری از کشت برنج در نزدیکی زاینده رود نشده است! کشت برنج در مناطق شهری اصفهان به خصوص در منطقه دو این شهرستان، آن هم با آبهای زیرزمینی در حالی انجام میگیرد که در برخی مناطق چاههای آبیاری فضای سبز شهری خشک شده است. کشت محصولات پر آب بر، برداشت بیش از حد آبهای زیرزمینی و استفاده بالای صنایع دشت مرکزی و نیز افزایش تبخیر به علت گرمایش هوا و تغییرات اقلیمی و عدم توجه به مسائل محیطزیستی از یک سو و کاهش قابل ملاحظه حجم جریان رودخانهها به دلیل کاهش بارندگیها در سالهای اخیر از سوی دیگر، به مرور زمان باعث خشکی بسیاری از منابع آب زیرزمینی و کاهش چشمگیر منابع آب سطحی در این منطقه شده است.
بطور مثال به گفته مسئولین استان اصفهان سطح زیر کشت برنج در این استان طی ۱۰ سال گذشته از ۲۰ هزار هکتار به چهار هزار و ۹۰۰ هکتار رسیده است.
ایران با وجود این که در منطقهای خشک و کم آب واقع شده، به لحاظ جمعیتی در رتبه ۱۸ جهان قرار دارد اما در تولید ۲۱ محصول کشاورزی رتبههای تک رقمی را بین کشورهای جهان به خود اختصاص داده است. ایران در زمینه تولید دو محصول مهم خرما و پسته رتبه ۲ جهان را داراست. رتبه سوم جهان در زمینه تولید گیلاس، خربزه، هندوانه، گردو، بادام و زردآلو و نیز در زمینه تولید خیار، انجیر و کیوی در رتبه چهارم و همچنین در رتبه پنجم بزرگترین تولیدکننده هلو، پیاز و بادمجان و در زمینه تولید سیب درختی و اسفناج رتبه ششم جهان، در زمینه تولید قارچ و گوجه فرنگی رتبه هفتم، در زمینه تولید انگور، لیمو و پرتقال رتبه نهم را به خود اختصاص داده است. رتبه ایران در زمینه تولید چغندر قند و چای ۱۱، سیب زمینی ۱۳، جو و گندم ۱۵، کنجد ۱۶، سبزیجات ۱۹ و زیتون و توت فرنگی ۲۰ اعلام شده است.
تعریف واحدی از خودکفایی وجود ندارد
بر این اساس ایران در زمینه تولید ۳۰ محصول مهم کشاورزی جزو ۲۰ کشور نخست دنیا قرار گرفته که نشان دهنده ضریب بالای امنیت غذایی و خوداتکایی کشور در تامین نیازهای غذایی است.
خودکفایی غذایی یا Food Self-Sufficiency سیاستی است که بسیاری از کشورها مثل سنگال، هند، فیلیپین، قطر، بولیوی و روسیه، با هدف تامین امنیت غذایی کشور در پیش گرفتهاند. این سیاست با نظریه کارایی اقتصادی در تضاد است. اقتصاد توصیه میکند کالاهایی را که در خارج ارزانتر است وارد کنیم و در مقابل به تولید کالاهایی بپردازیم که در خارج از کشور گرانتر باشد اما بهخصوص بعد از تورم جهانی غذا در سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ حرکت بهسوی خودکفایی غذایی سرعت گرفت. اتفاقی که به تعبیر نیویورکتایمز، یک تهدید جهانی برای امنیت غذایی به شمار میرود! در این بین اقتصاددانان با سیاستمدارانی که از خودکفایی حمایت میکنند، مخالفتهای شدید دارند.
خودکفایی غذایی از امنیت غذایی میکاهد!
از نظر سیاستمداران این حق طبیعی مردم است که از نوسانات شدید بازار جهانی غذا ایمن بمانند. اما از منظر اقتصاددانان هزینه تحمیلشده برای ایزولهکردن بازار غذای داخلی به مراتب بیشتر از منافعی است که برای مردم ایجاد میشود. هزینهای که میتواند مخارج ضروریتر مثل آموزش، محیطزیست، امنیت، بهداشت و رفاه عمومی را تامین کند.
در بیشتر موارد تعریف روشنی از خودکفایی غذایی وجود ندارد و البته ارائه یک تعریف جامع کار سادهای نیست؛ تعریف سازمان خوار و بار کشاورزی جهانی شاید جالبتر باشد. “خودکفایی غذایی یعنی کشوری بتواند در صورت نیاز، تمام مصرف غذایی خود را از محصولات داخلی خود تامین کند.” یعنی اگر ارتباط این کشور با خارج بهطور کامل قطع شود، آیا بازار داخلی تغییری میکند؟ این کشور همچنان میتواند صادرات و واردات غذا داشته باشد. مثلا ممکن است ماهی سالمون را بفروشد و در مقابل پسته بخرد. اما در صورت قطع راه صادرات و واردات، قادر است با تمام تولید داخل، تمام نیاز داخل را جبران کند.
یکی از اشتباهات سیاسی رایج این است که سیاستمداران تصور میکنند دستیابی به خودکفایی به معنای دستیابی به امنیت است. اما بهدلایل زیادی این دو مفهوم میتوانند بیارتباط باشند:
- کشوری قادر است تمام نیاز غذایی خود (سرانه دریافت کالری) را تولید کند. اما غذای تولیدشده در این کشور سالم نیست. مثلا این کشور کمبود شدید میوه و سبزیجات دارد و در مقابل مقدار زیادی گندم و شکر تولید میکند؛
- مازاد تولید در مقایسه با مصرف، به معنای نبود فقر و گرسنگی نیست. در بسیاری از کشورهای خودکفا، هنوز نرخ گرسنگی نگرانکننده است؛
- نباید اتلاف غذا را نادیده بگیریم. گزارشها نشان میدهد در ایران حجم زیادی از غذای تولیدشده از بین میرود و مازاد تولید، پاسخگوی مصرف نیست؛
- زیرساختهای توزیع سریع، سالم و کارآمد اهمیت زیادی دارد. اگر بیشتر حجم غذا به پایتخت برسد (مازاد عرضه) اما شهرهای مرزی از غذا محروم بمانند (مازاد تقاضا)، خودکفایی به امنیت غذایی منجر نمیشود،
- نروژ پایینترین خودکفایی تولید (SSR) در جهان را دارد. اما این کشور دچار ناامنی غذایی نیست. نرخ خودکفایی در ژاپن پایین و کاهشی است. اقتصاد نروژ و اقتصاد ژاپن با دو الگوی متفاوت اما با تکیه بر تجارت جهانی توانستهاند با هزینه کمتر، بهجای خودکفایی کامل، به امنیت غذایی کامل برسند.
شاید فکر کنیم که وابستگی غذایی ترسناک است و کشورها را آسیبپذیر میکند اما تجربه تحریمهای آمریکا علیه ایران نشان داده که در بدترین شرایط، کمتر کشوری از غذا (و دارو) بهعنوان یک تهدید استفاده میکند. برای مثال کره شمالی بیشتر نیاز غذایی خود را از واردات و دریافت کمکهای غذایی بینالمللی تامین میکند.
جداکردن مردم از نوسانها و بحرانهای خارجی هم استدلالی قابل دفاع نیست. مثلا فرض کنید که بتوانیم آزادانه نیاز کشور به گوشت را تامین کنیم، اگر قیمت گوشت داخل بالا برود، تعداد بسیار زیادی تامینکننده با قیمتهای رقابتی وجود دارند که بهصورت خودکار میتوانند بازار را تنظیم کنند اما در نبود زیرساختهای تجاری، نوسانهای بازار داخلی به سادگی قابل مهار نیستند. به بیان ساده وابستهبودن به یک منبع تامین (فقط تولیدات داخلی) بسیار پر ریسکتر از داشتن گزینههای متعدد تامین است.
اعمال سیاستهای مناسب برای صادرات و واردات
آقایان رئیس ثابت شده که خودکفایی نه تنها باعث امنیت غذایی و امنیت سیاسی نمیشود، بلکه تلاش برای خودکفایی از امنیت میکاهد.
برای دستیابی به خودکفایی لازم است محدودیتهایی برای صادرات و واردات منظور شود. یک کالای بهخصوص مثل گوجهفرنگی را تصور کنید. همیشه کشوری وجود دارد که در آن قیمت گوجه کمتر از ایران باشد. بهصورت طبیعی باید گوجه داخلی به این کشور صادر شود. برای خودکفایی باید جلوی این صادرات گرفته شود.
خودکفایی نه تنها باعث امنیت غذایی و امنیت سیاسی نمیشود، بلکه تلاش برای خودکفایی از امنیت میکاهد. از سوی دیگر فضای بسته اقتصادی، بستری مناسب برای رشد و تکثیر رانت، فساد و سودجویی به بهای تهدید معیشت مردم ایجاد میکند.
از سوی دیگر حتما میتوانید کشورهایی پیدا کنید که گوجه را ارزانتر از ایران میفروشند. اگر واردات صورت بگیرد قیمت گوجه پایین میآید و تولید کم میشود و نرخ خودکفایی کاهش مییابد. پس برای خودکفایی باید جلوی این واردات گرفته شود.
در حالت اول، ضرر اصلی به تولیدکننده مواد غذایی (کشاورز) وارد میشود. سود کشاورزی کم میشود و کشاورزان شغل خود را رها میکنند. (بسیاری از نهادههای تولید وارداتی است، اما کشاورز امکان صادرات ندارد) دولت مجبور میشود با تزریق مستقیم منابع به این بخش، از خودکفایی حمایت کند. به احتمال زیاد محدودیتهای محیطزیستی مثل کمبود آب نادیده گرفته میشود. منابعی که برای بهداشت و زیرساخت لازم است، صرف پرداخت یارانه به کشاورزان میشود. در نهایت امنیت غذایی وابسته به کمک دولتی میشود.
در حالت دوم، قیمت تمامشده محصول برای مردم افزایش پیدا میکند. طبقات ضعیف که میتوانستند با موادغذایی سالمتر تغذیه بهتری داشته باشند. حالا با وجود افزایش تولید داخلی، نرخ گرسنگی افزایش پیدا میکند.
اقلیم ما با زندگی کنونیمان سازگار نیست، خیلی از کالاها و محصولات کشاورزی تولیدشان در کشور به صرفه نیست، قوت غالب میبایست تغییرات اساسی کند و کالای استراتژیک مان را از گندم و برنج به چیزی مانند سیبزمینی تغییر کند یا پروتئین را از گوشت به سمت ماهی تغییر دهیم.
پس میبینیم که خودکفایی نه تنها باعث امنیت غذایی و امنیت سیاسی نمیشود، بلکه تلاش برای خودکفایی از امنیت میکاهد. از سوی دیگر فضای بسته اقتصادی، بستری مناسب برای رشد و تکثیر رانت، فساد و سودجویی به بهای تهدید معیشت مردم ایجاد میکند.
کشور پهناوری مثل ایران که تقریبا یک هفتم قاره اروپا وسعت دارد در اوایل دوره قارجار برای آن قوت غالب یعنی برنج و نان تعریف میشود تا بحثهای مذهبی مانند فطریه بر اساس آن شکل گیرد، این نیز خودکفایی و امنیت غذایی را به خطر انداخته است و تهدید را افزوده است.
بنظر میرسد که بهترین راهکار این است که برای هر محصول کشاورزی که در کشور تولید میشود و برای صادرات هر محصول غذایی اکنون باید حتما به ردپای آبی توجه ویژه نماییم، یعنی باید واردات و صادرات خود را بر اساس آب مجازی تنظیم کنیم.
اقلیم ما با زندگی کنونیمان سازگار نیست، خیلی از کالاها و محصولات کشاورزی تولیدشان در کشور به صرفه نیست، قوت غالب میبایست تغییرات اساسی کند و کالای استراتژیکمان را از گندم و برنج به چیزی مانند سیبزمینی تغییر کند یا پروتئین را از گوشت به سمت ماهی تغییر دهیم.
برای شرایط کنونی کشور و تغییرات آب و هوایی ما میبایست سه برابر بهرهور و خودکفا بشویم تا بتوانیم امنیت غذایی کشور را تامین نماییم.
بسیار عالی. و اینکه باید رژیم غذایی با توجه به فرهنگ غذایی و توان تولید هر اقلیم تعریف بشه. تاکید بر تامین نان گندم، برنج، مرغ، گوشت و روغن به عنوان کالای اساسی اشتباه استراتژیک سالهای گذشته بوده. کشت محصولات استراتژیک بجای صادرات صیفی جات میتونه تز آب مجازی رو بهتر و بیشتر تقویت بکنه