نهضت مشروطه، یکی از مهمترین تحولات سیاسی واجتماعی تاریخ معاصر ایران است که در آغاز قرن چهاردهم هجری با خواست مردم برای قانونگرایی، عدالتخانه و مشارکت در قدرت شکل گرفت. در این میان، مردم گیلان نقش برجستهای در پیشبرد و پیروزی مشروطه ایفا کردند. از مشارکت فعال روشنفکران و بازرگانان گرفته تا قیامهای مردمی و حضور در فتح تهران، گیلانیان نهتنها در عرصهی میدانی بلکه در ساحتاندیشه و گفتمان نیز تأثیرگذار بودند. ارتباط بااندیشههای نو، مجاورت با قفقاز و حضور جریانهای مترقی، گیلان را به یکی از کانونهای جوشان جنبش مشروطهخواهی بدل ساخت.
در همین راستا، نشست «بررسی گفتمان مشروطه و گیلان» از سوی گروه فرهنگی «شبهای سپیدرود» به مناسبت چهاردهم اَمرداد، سالروز صدور فرمان مشروطیت ایران و با هدف بازخوانی تاریخی و تحلیلی نقش گیلان در نهضت مشروطه و بررسی زمینههای فکری، اجتماعی و سیاسی آن، روز سهشنبه ۱۴ اَمرداد ۱۴۰۴ از ساعت ۱۸ تا ۲۰ در تالار مرکزی رشت، برگزار شد.
در این نشست، سهراب یزدانی، استاد تاریخ دانشگاه خوارزمی و پژوهشگر حوزهی تاریخ مشروطه، بهعنوان سخنران اصلی حضور داشت. یزدانی، نویسنده و مؤلف آثار پژوهشی چون: صور اسرافیل، نامهی آزادی، مجاهدان مشروطه، روستاییان و مشروطیت ایران، کودتاهای ایران، اجتماعیون و عامیون و کسروی و تاریخ مشروطهی ایران، در حوزهی تاریخ معاصر ایران و انقلاب مشروطه است.
از اواخر آبانماه ۱۲۸۵ یعنی یک ماه بعد از تاسیس مجلس شورای ملی، جنبشی در بین صیادان بندرانزلی آغاز شد، آنها از شرکت لیانازوف شکایت داشتند، این موسسه بزرگترین موسسهی اقتصادی روسیه بود که در ایران وجود داشت و انحصار صید و صدور ماهی از آستارا تا دهانهی رود اترک و همچنین صید ماهی در مرداب انزلی و تمام رودخانههایی که به دریای خزر میرفت را، در دست داشت
در ابتدای این نشست، علی امیری با اشاره به این مهم که ما در فاصلهی سالهای ۱۲۹۰ قمری به بعد، شاهد مرگ بسیاری از رجال کهنسال دیوانسالاری ایران و همچنین یادگاران دوران آقا محمدخان قاجار و فتحعلیشاه هستیم، گفت: نسل جدیدی از رجال ایرانی در تشکیلات سلطنتی ناصری، این فرصت و مجال را پیدا کردند که ساختار جدیدی را در دستگاه سیاسی و حاکمیت دوران سلطنت ناصری اجرا کنند که بسیاری از همین رجال به تبعیت از تجربهی مسافرت به کشورهای اروپایی و دیدار با رجال سیاسی، فرهنگی، هنری و همچنین ادبی اروپا، آموختههایی را به صورت شتابزده به ایران آوردند.
این سندپژوه در ادامه با پرداختن به این موضوع که برای اولین بار، تجربهی موفق اعتراضات مدنی، با عقبنشینی ناصرالدین شاه در روزهای بعد از صدور فرمان اعطای امتیاز تنباکو رقم خورد، گفت: ایرانیان برای اولین بار آگاه شدند که میتوانند بابت هر کنش سیاسی و اجتماعی به صورت ابتدایی، یک واکنش تاثیرگذار از خود بروز دهد.
این پژوهشگر، این پیشدرآمد را برای یک جنبش بزرگ ماندگار مؤثر دانسته و ادامه داد: این سیر و تحول تاریخی به اشکال مختلف مورد مطالعه و چگونگی پیدایش انقلاب مشروطه ایران را مورد بحث قرار گرفته است. یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان و پژوهشگران سالهای اخیر در حوزهی مطالعات تاریخ سیاسی ایران با محجور مشروطه، دکتر سهراب یزدانی است که آثار قلمی ایشان در ردیف منابع شاخص مطالعات تاریخ سیاسی مورد توجه جامعهی تاریخی قرار گرفته است.
امیری در پایان سخنان خود با طرح این سوال که چرا در تمامی فیلمها و مستندسازیها، تصاویر مشروطهخواهان تبریزی و بختیاری دیده میشود و جز دو سه فقره عکس از گیلانیها، محور تمام تصاویر از مشروطهخواهان دیگر مناطق است، گفت: نقشآفرینی گیلانیها در این بزنگاه مهم تاریخی، غیرقابل انکار است. امید با یک برنامهریزی صحیح، این خلأ و کمکاری به شکل شایسته پوشش داده شود.
در ادامه، سهراب یزدانی سخنران محوری این نشست، با عنوان این مهم که انقلاب مشروطیت مانند همهی جنبشهای اجتماعی دارای ابعاد مختلف است و میتوان از زوایای گوناگون آن را بررسی کرد، گفت: من در این نشست فقط به دورهی اول مجلس یعنی از سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۷ خورشیدی، یعنی از زمان صدور فرمان مشروطیت تا زمان توپ بستن مجلس و برقراری استبداد خواهم پرداخت.
این پژوهشگر حوزهی تاریخ، با طرح این سوال که مشروطیت چه تاثیری بر روی اقشار پایین جامعه گذاشت، ادامه داد: من در این مجال به نقش دو بخش از جامعهی گیلان، یعنی ماهیگیران و روستاییان خواهم پرداخت.
وی افزود: گیلان در مقایسه با بسیاری از ایالات و ولایات ایران بخش بسیار کوچکی بوده و جمعیت کمی داشت، در مقام مقایسه، اگر جمعیت ایران را در آن زمان بین نه تا ده و نیم میلیون نفر تخمین بزنیم که البته تخمین کاملا دقیقی نیست، جمعیت گیلان، بین ۳۰۰ تا ۳۴۰ هزار نفر و جمعیت رشت، حداکثر بین ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر بوده است.
یزدانی با اشاره به این که گیلان به علت موقعیت اقتصادی و جغرافیایی خاص، یکی از معدود مناطق ایران بود که بازارهای محلی و هفتگی داشت، اضافه کرد: وجود این بازارها از نظر اقتصادی مهم بود، اما تاثیرات اجتماعی شگرفی نیز داشت. چراکه اخبار، اطلاعات و شایعات بسیار سریع، پخش شده و از شهرها به روستاها از روستاها به مناطق دیگر میرفت.
وی با تأکید بر اینکه از نظر اقتصادی، شهر رشت عمدهترین مرکز اقتصاد بینالمللی به لحاظ میزان داد و ستد در ایران بود، ادامه داد: گیلان به علت حاصلخیزی خاک، فراوانی آب و تولید محصولات و همچنین ارتباط بسیار نزدیکی با روسیه، به اروپا متصل میشد، مرکز کشاورزی تجاری در ایران بود. یعنی کشاورزی در گیلان فقط برای مصرف شخصی نبود، بلکه تولید برای صدور صورت میپذیرفت و یکی از مهمترین محصولات، تجارت ابریشم خام بود، که به طور عمده در صنعت نوغان یافت میشد.
قضیهی اصلی بر سر صید ماهی سوف بود. در امتیازنامهی شرکت آمده بود که صید ماهی حلال خاص ماهیگیران بومی و صید ماهی حرام، خاص شرکت است. به این مفهوم که اگر ماهیگیران، ماهی حرام صید کردند باید آن رو به شرکت بفروشند. حال دعوا سر این موضوع بود که ماهیگیران میگفتند: ماهی سوف حلال است و شرکت میگفت: حرام است. چنانکه در روزنامهی نسیم شمال در مورد مبارزهی ماهیگیران در این دوره چنین آمده بود: «در انزلی، امروز سخنهای مخوف است/ دعوای لیانازوف بر سر ماهی سوف است.»
این نویسنده با بیانآنکه، به علت نزدیکی ایران به روسیه و نفوذ روسیه در ایران، اقتصاد روسیه بر ایران مسلط بود،گفت: بسیاری از مراکز اقتصادی ایران را روسها اداره میکردند. به عنوان مثال: روسها جادهی انزلی به رشت و رشت به قزوین را کشیدند و از آن بهرهبرداری کردند. یا تاسیسات دریایی ساحلی انزلی را روسها ساختند. بهرهبرداری از جنگلهای شمال نیز دست کمپانی خوشتاریا بود. شعبهی بانک استقراضی روسیه هم، خرید و فروش و قیمتهای بازار را تعیین میکرد و بر اقتصاد نوغان ایران تسلط داشت.
سخنران محور این نشست، با تأکید بر این مهم که سطح زندگی مردم در گیلان بالاتر از سطح زندگی عادی در مناطق دیگر ایران بود، گفت: خودزکو نوشته بود: در گیلان فقر به معنای واقعی وجود ندارد و هر کسی میتواند به صورتی خورد و خوراک خویش رو تامین کند. علاوه بر این سطح دستمزدها در گیلان از بسیاری از دیگر مناطق ایران بالاتربود. او اقتصاد ایران را وابسته به کشاورزی دانسته و ادامه داد: از چند سال پیش از مشروطیت خشکسالی در ایران آغاز شد و چندین سال ادامه یافت. بسیاری از کشتزارها و مزارع از بین رفتند. در سال اول برقراری مشروطیت نیز بارانی سیلآسا آمد و محصول برنج از بین رفت و بر اقتصاد گیلان اثر گذاشت.
یزدانی دربارهی تاثیر اقتصادی روسیه بر ایران گفت: بین سالهای ۱۹۰۵ تا ۱۹۰۷میلادی، انقلاب روسیه اتفاق افتاد. با وجود اغتشاش در روسیه و جامعهی در حال فروپاشی، صدور کالا از ایران به آن کاهش یافت و در عوض قیمت کالاهای روسی بالا رفت. گفته میشود که برخی از محصولات تا حدود ۴۰ درصد افزایش پیدا کرد. افزایش قیمت برخی از مواد غذایی که از روسیه میرسید، بر روی زندگی طبقات پایین، تاثیر بسیار گذاشت.
این پژوهشگر در ادامه، دورهی مشروطیت را محور سخنان خود قرار داده و عنوان کرد: اوایل برقراری مشروطیت، گیلان دچار اغتشاشات متعددی از جمله در انتخابات مجلس شد. چنانکه در گیلان بر سر انتخاب نمایندگان روحانیون، اصناف و تجار درگیری پیش آمد. به طوری که عدهای برای اعتراض به سمت تهران حرکت کردند و تا سنگر هم پیش رفتند، اما با پادرمیانی دیگران بازگشتند.
وی در ادامه به درگیری انتخابات برای انجمن ولایتی پرداخته و گفت: در این انتخابات نیز باز بین اصناف مختلف و رتبههای اجتماعی اختلاف پیش آمد، اما یک طرف قضیه این بود که مردم هم مانند بسیاری از مناطق دیگر در جنبشهای عمومی شرکت میکردند و برای نمونه درگیری که بر سر متمم قانون اساسی پیش آمد. عدهای مخالف امضای متمم بودند و محمدعلی شاه هم بهانه پیدا کرده بود و از توشیح این قانون خودداری میکرد. پیرامون این موضوع در سراسر ایران تظاهرات شد. در گیلان نیز بر اساس منابع، هزاران نفر از روستاها و شهرها دور هم جمع شدند و بر این مورد تأکید کردند که متمم قانون اساسی حتما باید امضا شود.
نویسندهی کتاب اجتماعیون و عامیون، آن چیزی که در گیلان به صورت خاص سربرآورده و آن را از دیگر مناطق ایران متمایز کرده بود، حرکت مردم پایین جامعه دانسته و گفت: جدا از تمامی خواستههای سیاسی، آیا مردم عادی توقعی نداشتند؟ آیا نمیخواستند وضع زندگیشان بهتر شود؟ چشمداشت مردم عادی این بود که در گذشته که مشروطیت نبود و ما چنین اوضاعی داشتیم حال که مشروطیت به وجود آمده، ما باید وضع زندگی بهتری داشته باشیم. این مهم در در بسیاری از تلگرافهای که برای مجلس فرستاده میشد، آمده بود.
یزدانی در ادامه گفت: از اواخر آبانماه ۱۲۸۵ یعنی یک ماه بعد از تاسیس مجلس شورای ملی، جنبشی در بین صیادان بندرانزلی آغاز شد، آنها از شرکت لیانازوف شکایت داشتند، این موسسه بزرگترین موسسهی اقتصادی روسیه بود که در ایران وجود داشت و انحصار صید و صدور ماهی از آستارا تا دهانهی رود اترک و همچنین صید ماهی در مرداب انزلی و تمام رودخانههایی که به دریای خزر میرفت را، در دست داشت.
وی با بیان آنکه تعداد ماهیگیرانی که در انزلی برای این شرکت کار میکردند، حدود هزار نفر تخمین زده شده است، افزود: ماهیگیران در ابتدا به صورت مسالمتآمیز اعتراض خود را آغاز کردند، اما گفته شده که کار عدهای بالا گرفته و و برخی صیادان به خانهی مباشر شرکت حمله کرده در و پنجرهها را شکستند. اما در مجموع سعی بر اعتراض مسالمتآمیز بود. چنانکه چندصد نفر وارد تلگرافخانه شده و بست نشستند و خواستههای خود را برای مجلس تلگراف کردند.
این پژوهشگر حوزهی تاریخ، با اشاره به این که خواستههای آنها، افزایش دستمزد و تغییر رویهی ماهیگیری بود، ادامه داد: قضیهی اصلی بر سر صید ماهی سوف بود. در امتیازنامهی شرکت آمده بود که صید ماهی حلال خاص ماهیگیران بومی و صید ماهی حرام، خاص شرکت است. به این مفهوم که اگر ماهیگیران، ماهی حرام صید کردند باید آن رو به شرکت بفروشند. حال دعوا سر این موضوع بود که ماهیگیران میگفتند: ماهی سوف حلال است و شرکت میگفت: حرام است. چنانکه در روزنامهی نسیم شمال در مورد مبارزهی ماهیگیران در این دوره چنین آمده بود: «در انزلی، امروز سخنهای مخوف است/ دعوای لیانازوف بر سر ماهی سوف است.»
از اواخر سال ۱۲۸۵، یعنی سه یا چهار ماه بعد از حرکت ماهیگیران، حرکت روستاییان آغاز شد. روستاییان در دستههای ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفری به سوی شهر حرکت میکردند، به مساجد میرفتند و در آنجا بست مینشستند. خواستهی آنها، تغییر ارتباط با اربابان بود، آنها همیشه زیاندیده بودند و بنابراین سهم بیشتری از ارباب میخواستند، از آنجا که اربابان زیر بار نمیرفتند، کار به خشونت میکشید. در بسیاری از روستاهای گیلان، اربابها و مباشران را بیرون کرده و مالیاتهایشان را به دولت نپرداختند و همچنین سهم ارباب را نیز نادیده گرفتند. و در مواردی کار به خشونت کشید
نویسندهی کتاب مجاهدان مشروطه، با اشاره به این نکته که مجلس به حرکت ماهیگیران توجه نشان داد، گفت: پیشتاز حرکت مجلس، سیدمحمد طباطبایی، روحانی برجسته و یکی از پیشروان جنبش مشروطیت بود. او با آنکه، نمایندهی مجلس نبود، اما در بسیاری از جلسات مجلس شورای ملی و در مذاکرات شرکت داشت. او، خواستار این شد که اصل امتیازنامه به مجلس بیاید تا بررسی شود، آیا لیانازوف از مفاد آن تخطی کرده یا خیر؟ اصل امتیازنامه دست وزارت امور خارجه بود، اما وزارت امورخارجه همراهی نشان نداده و وزیر به سوالات مطرح شده، پاسخ نداد و حتی حاضر نشد در مجلس حضور یابد. بنابراین ماهیگیران به اتکای پشتیبانی طباطبایی، بعد از چند ماه از بست خارج شدند و لیانازوف همچنان به حرکت خود ادامه داد.
یزدانی در ادامه به حرکتهای اعتراضی نسبت به مسائل مالی و مادی در شهرهای مختلف ایران پرداخته و گفت: کارگران کارخانهی برق امینالضرب، کارگران چاپخانههای سربی، کارگران ترانوای شهری و حتی کارمندان وزارت امور خارجه دست به اعتصاب زدند، اما هیچکدام آنها به گستردگی اعتصاب ماهیگیران گیلان نبود. چرا که چندصد ماهیگیر در این مبارزه در انزلی شرکت کردند.
وی ادامه داد: شرکت لیانازوف به معنای واقعی کلمه، شرکتی استعماری بود، یعنی جدا از مسالهی اخذ امتیازنامه، نوع رفتارش با کارگران، نحوهی پرداخت دستمزدها، تقسیم کارگران به بومی یعنی گیلانی یا ایرانی و غیرایرانی کاملا مشهود بود، یعنی غیرایرانیها کارهای تخصصی را بر عهده داشتند و بومیها ماهیگیر صرف بودند و هیچ کار تخصصی بر عهدهی آنها نبود. در مناطق مسکونی نیز رفتاری متفاوت دریافت میکردند. بنابراین ماهیگیران انزلی، دست به مبارزه ضداستعماری زدند و این بسیار پراهمیت بود. اما دولت پشتیبان آنها نبود، چرا که نه چنین توانی داشت نه چنین ارادهای، زیرا در مقابل او، دولت روسیه قرار داشت، دولتی که با تمام توان از منافع اتباع خود در ایران دفاع میکرد و حاضر نبود کوچکترین امتیازی در این مورد به ایرانیها بپردازد. بنابراین ماهیگیران، چارهای جز پایان بخشیدن به اعتصاب خود نداشتند.
این سخنران، با تأکید بر این مهم که این اعتصاب، گستردهترین حرکت ضداستعماری در ایران آن دوره بود. ادامه داد: از اواخر سال ۱۲۸۵، یعنی سه یا چهار ماه بعد از حرکت ماهیگیران، حرکت روستاییان آغاز شد. روستاییان در دستههای ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفری به سوی شهر حرکت میکردند، به مساجد میرفتند و در آنجا بست مینشستند. خواستهی آنها، تغییر ارتباط با اربابان بود، آنها همیشه زیاندیده بودند و بنابراین سهم بیشتری از ارباب میخواستند، از آنجا که اربابان زیر بار نمیرفتند، کار به خشونت میکشید. در بسیاری از روستاهای گیلان، اربابها و مباشران را بیرون کرده و مالیاتهایشان را به دولت نپرداختند و همچنین سهم ارباب را نیز نادیده گرفتند. و در مواردی کار به خشونت کشید.
این پژوهشگر، مراکز اصلی این اعتصابها را تالش و لشتنشاء معرفی نمود و افزود: در هر دو منطقه، روستاییان به صورت خشونتآمیز با اربابان یا نمایندگان آنها برخورد میکردند، با وجود اینکه زمینهای کشاورزی در گیلان فراوان بود، اما سه خانوادهی عمده، بخش بزرگی از این زمینها را در اختیار داشتند. آنها به گفتهی فرماندهی روس قزاقخانه، سلاطین بی تاج و تخت گیلان بودند که قادر بودند هر بلایی سر دهقان یا رعیت خود بیاوردند و رعیت هیچ پشت و پناهی نداشت و جالب آنکه پیشهوران شهری از آنها حمایت میکردند. کسانی مانند: افضل المتکلمین، سیداشرفالدین حسینی و شخصی که نامش خیلی کم برده شد، یعنی میرزا ابوذر (مخبر روزنامهی حبلالمتین) نیز از حرکت روستاییان پشتیبانی میکردند.
یزدانی با عنوان این که مجلس در همین دوره، قانونی به نام قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی وضع کرد، گفت: قانون آن بود که ایالات میتوانستند، ۱۲ نماینده و ولایات نیز شش نماینده داشته باشند. همه نیز باید از مرکز ولایت یعنی در گیلان فقط از رشت انتحاب میشدند. روستاییان، انجمنهایی را در داخل روستاها به وجود آورده بودند که در تاریخ مشروطیت به نام انجمن بلوکات نامیده میشد، به گفتهی شخص تقیزاده که در تدوین این قانون دست داشت، یکی از اهداف اصلی، نابودی انجمنهای روستاییان بود و جالب آنکه گیلان را ولایت شناختند در صورتی که همهی شرایط ایالت شدن را داشت. بعد از آن با فرستادن نماینده، انجمنهای بلوکات برچیده شد و البته تنها نقطهای در ایران بود که چنین کاری صورت گرفت.
این پژوهشگر با عنوان این که تلاش طبقات پایین برای رسیدن به حقوقشان شاید بسیار بیشتر از حرکتهای سیاسی به وجود آمده در سایر مناطق بود، گفت: اما آنها با تمام تلاششان هیچ بهرهای نبردند: نه درآمدشان بالا رفت و نه حتی حقرای به دست آوردند، بار مالیاتی نیز از دوششان برداشته نشد. طبقات پایین جامعه ایران در واقع هیچ بهرهای از مشروطیت نبردند و در همام وضعیت فقر و زندگی سخت خود باقیمانند.
در ادامه سهراب یزدانی با اشاره به منابع مشروطیت، سه عنصر مهم در ایجاد مشروطه، یعنی: علما، بازرگانان و روشنفکران را نام برده و افزود: در ایجاد مشروطه، عنصر چهارمی نیز نقش داشته که به آن توجه نشده است: دیوانسالاران. بخشی از دیوانسالاران قاجاری، طرفدار مشروطه بودند. دیوانسالاران و اشراف قدیمی، در زمرهی دیوانیان کهن بودند و در برابر آنها، دیوانیان جدید قرار داشتند که از بین اعیان، برخاسته بودند. مثل: امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار، میرزا ملکمخان و مانندآن. در دورهی مشروطیت نیز خانوادههای مثل: خانوادهی مشیرالدوله و خانوادهی هدایت از بالا، پشتیبان مشروطیت بودند.
این پژوهشگر، در بخش دوم سخنانش، بحث قانون را پیش کشیده و گفت: یکی اهداف تمامی اصلاحگران در دورهی قاجار، ایجاد دولت قانونمند بود. تاجایی که بتوانیم قضاوت کنیم، هیچکس چون: میرزا ملکمخان بر روشنفکران آن دوره تاثیرگذار نبود. او بیش از هرچیز بر مسالهی قانون تأکید کرد. وقتی که او دیگر به ایران برنمیگردد، و در خارج ماندگار میشود، روزنامهی قانون را منتشر میکند. او در یکی از مقالات معروف خود مینویسد: «اگر صنعت میخواهید، قانون بخواهید، اگر کشاورزی میخواهید، قانون بخواهید، اگر جاده میخواهید…». یعنی قانون را ابزار توسعه میداند.
مستشارالدوله در مقدمهی کتاب خود، یعنی رسالهی کلمه گفته است: «من به روسیه رفتم، درآنجا دیدم، همه چیز منظم هست. حتی درختان شمارهگذاری شدهاند، چرا اینها، اینقدر منظم هستند و ما چنین نیستیم…» گویا مستشارالدواله همان شب در خواب کسی را میبیند (احتمالا ملکمخان)، از او میپرسد: «علت پیشرفت این کشورها چه هست؟»، او میگوید: «پاسخ یک کلمه است: قانون.» و اینگونه است که او به دنبال نوشتن رسالهی کلمه میرود
این سخنران در ادامه گفت: مستشارالدوله در مقدمهی کتاب خود، یعنی رسالهی کلمه گفته است: «من به روسیه رفتم، درآنجا دیدم، همه چیز منظم هست. حتی درختان شمارهگذاری شدهاند، چرا اینها، اینقدر منظم هستند و ما چنین نیستیم…» گویا مستشارالدواله همان شب در خواب کسی را میبیند (احتمالا ملکمخان)، از او میپرسد: «علت پیشرفت این کشورها چه هست؟»،او میگوید: «پاسخ یک کلمه است: قانون.» و اینگونه است که او به دنبال نوشتن رسالهی کلمه میرود. در واقع رسالهی کلمه، مقدمهی اولین قانون اساسی فرانسه در سال ۱۷۹۲ است، زمانی که هنوز نظام سلطنتی در فرانسه از بین نرفته، اما نظام حکومتی به صورت مشروطهی سلطنتی است. او برای آنکه نشان دهد این قوانین جدیدی که در مقدمهی قانون اساسی آمده، با قوانین دینی همخوانی دارد، پس از شرح هر قانون، آیه و یا حدیثی را درج میکند. مستشارالدوله قانون را برای پیشرفت میخواست، برای جلوبردن کشور، همان چیزی که امروزه مدام تکرار میکنیم: «توسعهی پایدار».
یزدانی با اشاره به اینکه یکی از پایههای شکست اصلاحات در ایران، همیشه بیقانونی بوده است، گفت: هنگامی که خبر نگارش این رساله به دولت رسید، فراشهای دولتی را سراغ او فرستادند. پس از دستگیری، او به زندانانداختند و در زندان آنقدر صفحههای رساله را به سرش کوبیدند که مستشارالدوله کور شد.
این پژوهشگر حوزه مشروطه، در ادامه انقلاب مشروطه ایران را در زمرهی انقلاب طبقهی متوسط جامعه نامیده و افزود: در برابر طبقهی متوسط، زمینداران قرار داشتند و اگر طبقهی متوسط به معنای واقعی کلمه میخواست قدرت سیاسی را به دست بگیرد، باید پر و بال این طبقهی زمیندار را کاملا درهم شکست، یعنی چیزی که در انقلاب فرانسه پیش آمد و اینگونه بود طبقه متوسط میتونست در راس حکومت قرار بگیرد. اما طبقهی متوسط ایران به این شکل نبود و ماهیت انقلابی نداشت. به علاوه بسیاری از تجار ایرانی زمیندار بودند. حاج امینالضرب علاوه بر اینکه کارخانههای بسیاری در ایران داشت، خودش نیز زمیندار بود، حاج معین تجار بوشهری، تعدادی از روحانیون بزرگچون: حاج میرزا عبدالکریم امام جمعه در تبریز و آقا نجفی در اصفهان، زمیندار بودند. بنابراین پیوند نزدیکی بین طبقهی متوسط و زمینداران بزرگ وجود داشت و هرگونه اصلاحی در مورد مسالهی زمینداری، منافع طبقهی متوسط هم به خطر میانداخت.
یزدانی با اشاره به مطالعات خود افزود: زمانی مسالهی رعایا و روستاییان در ایران مطرح شد که این جنبشهای روستایی به وجود آمد و نکته جالب آن است که ابتدا وقتی قضیهی لشتنشاء پیش آمد، انجمن ولایتی ایران هیأتی را برای سر و سامان دادن به اوضاع فرستاد. از جمله: سیدجلال شهرآشوب که وقتی به آنجا میرود، خود را جلالالدینشاه معرفی میکند و میگوید: «من زمینها را بین شما تقسیم میکنم و تا ده سال نیازی به پرداخت مالیات نیست». اینگونه بود که چندین هزار روستایی دنبال او میروند. علیاکبر دهخدا در یکی از مقالات صوراسرافیل به نام ظهورجدید، شهرآشوب را به سخره میگیرد، اما چند ماه بعد رشته مقالات مفصلی در روزنامهی صوراسرافیل منتشر میکند که مفصلترین رسالهای است که دربارهی مسالهی ارضی و راه حل آن در دورهی مشروطیت نوشته شده است.
او در این مقاله آورده است: زمینداران، داوطلبانه ۱۰ درصد زمین خود را در اختیار بانک کشاورزی بگذارند، ما بانک زراعتی تاسیس میکنیم، آنها خسارتشان را گرفته و بعد این بانک زمینها را بین دهقانان آن منطقه تقسیم کند. این پیام در آن زمان بسیار جمله انقلابی بود.
این سخنران افزود: به دنبال این قضیه، رسولزاده همین مساله را مطرح میکند، تقیزاده نیز آن را در مجلس بازگو میکند. نکتهی جالب آن است که این مسائل هنگامی مطرح میشود که در مجلس جز دو تا سه نفر، تقریبا همه مخالف روستاییان بودند. شاهزاده فرمانفرما یکی از بزرگترین زمینداران ایران که در آن زمان، وزیر عدلیه بود، در مجلس گریه سر داده و گفت: «امروز رعایای به ما سهم مالک را نمیدهند و کار به کجا کشیده که رعیت با ارباب برابر است و مسلمان با غیرمسلمان». بعدها در فرقهی اجتماعی عامیان این مورد مطرح میشود که بخش بسیار کوچکی را به دلخواه خود زمینداران گرفته و در اختیار بانک کشاورزی و زراعتی گذاشته و بعد بین دهقانان تقسیم شود. که البته آن هم به نتیجه نرسید.
این مولف کتابهای تاریخی در ادامه گفت: بعدها رسولزاده در روزنامهی ایران نو این مهم را مطرح و البته یک مورد دیگر به آن اضافه میکند. او میگوید: اکنون جامعهی ایران در وضعیتی نیست که بتواند اصلاحات ارضی انجام دهد. اما باید این اجبار فدرالی را از دوش روستایی برداشت. چرا دهقان باید کار اجباری و وظایف غیراقتصادی انجام دهد؟ اجازه برای ازدواج ارباب، بردن نوبرانهی همه میوهها براب او و مانند آن. در بعضی از مناطق ایران، وضعیت مالیاتگیری از دهقانها به مراتب بدتر از گیلان بود. اما به هر صورت، مساله دادن زمین به دهقان هرگز به صورت گفتمان غالب در نیامد در همان حد بسیار مختصر باقی ماند.
در بخش پایانی دیگر کارشناس این نشست، فریدون شیرینکام با بیان اینکه این تجربهها و روایتها در کنار هم ثمرات بسیاری دارند، گفت: در اولین سفرنامههایی که تقریبا ۲۰ سال پیش از مشروطه آغاز شد: مثل حاج سیاح، مراغهای و دیگر کسانی که اروپا را میدیدند و با هزار تجربه بازمیگشتند، حسرتهای فراوان میبینیم. آنها در انگلیس، فرانسه و اروپا شاهد تحول و نوآوری در حال جریان بودند و این مهم تنها در عرصهی کالایی نبود، بلکه در سازمان اجتماعی، سازمان بورس، شرکت سهامی و بانک و مانند آن صورت گرفته بود. تمام چیزهایی که ما هیچکدوم آنها را نداشتیم.
این پژوهشگر تاریخ معاصر ادامه داد، رویاهای تجار آن بود که جامعه، توانمند باشد و بیتردید پیشبرندگان موتور آن پروژه، فعالین اقتصادی بودند که میخواستند آن رو در دست بگیرند. رویای تاریخی ما جامعهای توانمند بود که سالها برای آن تلاش کردیم. آیا ما امروز بعد از گذشت ۱۱۹ سال از مشروطه به این مهم رسیدیم؟
گفتنی است این نشست با همکاری گستردهی نهادهای فرهنگی از جمله: ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، انجمن مهرورزان گیل، انجمن مفاخر استان گیلان، پایگاه خبری تحلیلی مرور، سایت خبری حکایت گیلان، کتابفروشی توکا (فومن) و انتشارات سپیدرود و با حضور علاقهمندان حوزهی تاریخ و فرهنگ برگزار شد.
عکاس: نریمان قربانی