نهاد کتابخانههای گیلان با همکاری عدهای از دوستداران کتاب و کتابخوانی پویشی فرهنگی را در فضاهای عمومی شهر رشت آغاز کرد.
در هفتمین روز اردی بهشت جمعی از بانوان علاقمندان به مطالعه، در بوستان بانوان منظریه رشت گرد آمدند و در میان درختان ارغوان و یاس زیر تابش خورشید و نوازش نسیم با خواندن بخشهایی از سووشون نوشته سیمین دانشور و نقد و گفت و گو پیرامون آن نهال دیگری نشاندند، نهال داستان و دانایی و امید. نوباوگان نیز در کنار مادران خود حین گوش سپردن به قصه، رویاهای رنگی و جهان خود را بر کاغذ نقش زدند .
امید برای آیندهای روشنتر برای این سرزمین به یمن خواندن،اندیشیدن و به کار بستن .
و همانگونه که بانو سیمین دانشور در اثر به یادماندنی اش میگوید : ” آدمیزاد چیست ؟ یک امید کوچک، یک واقعه خوش، چه زود میتواند از نو دست و دلش را به زندگی بخواند .”
و اما سووشون روایت عشق و ایستادگی و جوانمردی است. داستانی که در برهه جنگ جهانی دوم در شیراز رخ میدهد. شهری که پر شده از قشنون اجنبی و انگلیسیها گندم ملاکان را برای سربازان خود میخرند و مردم گرسنه میمانند اما یوسف راضی به فروش غله خود به آنان و گرسنه ماندن رعیت نمیشود .
در این آیین پس از خواندن بخشهایی از رمان ” سووشون” توسط خانم کریمی از کارشناسان نهاد کتابخانههای گیلان دکتر معصومه غیوری استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان به نقد و بررسی اثر پرداخت.
دکتر غیوری در ابتدا به اختصار در مورد نویسنده و زمانهای که اثر در آن بوجود آمد چنین اشاره کرد:
سیمین دانشور سال ۱۳۰۰ و در آغاز قرن در شیراز متولد شد و سال ۱۳۹۰ هم از دنیا رفت. سال ۱۳۲۹ با جلال آل احمد ازدواج کرد. مردی که اهل نوشتن و سیاست بود. آناندازه که آل احمد دودو زد و از لحاظ ایدئولوژیکی مشخص نشد که چند قطبی است. بر خلاف او سیمین همیشه میدانست که کیست و چیست. اما داستانهایی که پیش از آل احمد به چاپ رسانده بود یک مجموعه داستان است که سال ۱۳۲۷ به نگارش در آورد و چندان موفق نشد. سیمین سال ۱۳۲۰ به خاطر این که حائز رتبه اول در تمام مدارس شیراز شده بود توانست بورسیه بگیرد و وارد دانشگاه شود و از آنجا تحصیلات آکادمیک را شروع کرد که در نهایت هم با رتبه دانشیاری در دانشگاه تهران مشغول به کار و سال ۱۳۵۸ نیز به خواست خود بازنشسته شد.
به جز سووشون در طول زندگی اش کارهای دیگری هم خلق کرده اما رمان سووشون تقریبا بعد از جلال آل احمد به چاپ سپرده شد سال ۱۳۴۸ که سال مرگ جلال است. خیلیها معتقدند که اگر این اتفاق نمیافتاد شاید سیمین این اثر را به چاپ نمیرساند. شاید این طور باشد شاید به خاطر فقدانی که از مرگ جلال دیده بود اثری را که مثل فرزندش میدانست به دست چاپ سپرد و این قدرت و جسارت را پیدا کرد که آن را به جهانیان عرضه کند. سووشون جذابترین اثر دانشور به شمار میآید. کارهای دیگری هم دارد مثل جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان که ادامه جزیره سرگردانی است ولی به موفقیت رمان سووشون دست نیافتند. تجربههای دانشور در عرصه کانون نویسندگان از یک سو و نوشتن و نگارش به او کمک کرد که این کار را به زیبایی بیاراید.
روایت کاری زنانه است
ما زنان خیلی به حرف زدن علاقه داریم. یکی از ویژگیهایی که آقایان به زنان نسبت میدهند پرحرفی است در حالی که این جزو ویژگیهای خارق العاده انسان است که بتواند ذره به ذره ببافد و زنجیرهای را خلق کند که به آن داستان یا قصه میگوییم.
اساسا قصه جنس زنانه دارد. حتی اگر مردان داستان را بنویسند خاصیت زنانگی دارد. مردان در میدان عمل میکردند و زنان آن را روایت میکردند. آیین ها، رسوم و ادیان بیشتر به خاطر زنان پایدار است و ادامه دارد. در چنین جمعهایی که دور از تصور به نظر میرسد جمع میشدند و روایت میکردند.
سووشون این گونه است شهرزاد قصه گویی که پشت این قصه است یعنی “زری” راوی سوم شخص محدود است تا جایی که زری در صحنه حضور دارد روایت میکند. در ماجرای ملک سهراب و ملک رستم دو برادری که سراغ یوسف میآیند تا او را قانع کنند که گندمش را بفروشد تا از پولش بتوانند اسلحه تهیه کنند و برابر دشمنان و نظام استبدادی بایستند تا زمانی که زری در اتاق است و مشغول کار، داستان از زبان او روایت میشود و هنگامی که زری از اتاق بیرون میرود دیگر نمیدانیم چه اتفاقی افتاد و روایتی نداریم به این میگویند روایت سوم شخص محدود. تا جایی میتواند روایت کند که در داستان حضور دارد بعد از آن واگویههای زری با خودش به شکل احساسات و اضطرابهایش و نگاهی که به وقایع دارد روایت میشود.
شخصیتهای اصلی داستان به جز زری و یوسف خان پسرش خسرو است. شاید خسرو کاراکتر برجستهای نباشد اما به خاطر زیرساختی که در این داستان دارد و نامهای مهمی که این افراد دارند مهم است که به آن توجه کنیم. مک ماهون، سینگر یا زینگر در قطب مخالف یوسف خان قرار میگیرند و یوسف خان که یک ملاک منصف همراه رعیت است و در نهایت هم جانش را به خاطر همین حمایت از مردم و پافشاری بر عقیده اش از دست میدهد.
قهرمان پروری در سووشون
بحثهای زیادی در مورد سووشون مطرح است یکی از این بحثها قهرمان پروری است. قهرمان پروری در سووشون غوغا میکند به این دلیل که در دهه ۴۰ تا ۵۰ اوج تفکرات قهرمان پرورانه در جامعه ایران بوده است. شما آثار دیگر را هم که نگاه میکنید که همزمان با سووشون اواخر دهه ۴۰ و دهه ۵۰ نوشته شده عنصر قهرمان پروری و این که کسی باید، یا شاید کاری بکند پس زمینه ذهنی خیلی از داستانها است که خود من الزاما با این موافق نیستم. قرار نیست فقط متکی به یک نفر باشیم که اگر او را از دست بدهیم، همه چیز فرو بریزد.
تحول شخصیتها
یک بحث دیگر در داستان تحول شخصیتها است. بسیاری معتقدند زری از ابتدای داستان تا انتها متحول میشود. در ابتدا شخصیت گوشه گیری است که با سیاست کاری ندارد، نگران خانه، زندگی شخصی و فرزندانش است، اما در انتها با مرگ همسرش به بادهای خیزنده انتقام گیرندهای فکر میکند که بذر انتقام را میخواهند در سرزمینش بپاشند. به باور من این جمله به تنهایی کفایت گذار زری را نمیکند، باز هم نمیتوانیم بگوییم زری تحول پیدا کرده به این دلیل که پشت زری شخصیتی قرار گرفته که او نتوانسته متحول بشود. زری ما هم که راوی داستان است به تحول نرسیده این را تائیدش را کجا میتوانیم بگیریم وقتی به کارهای دیگر دانشور یعنی جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان نگاه میکنیم. آنجا هم با چنین راویهایی مواجهیم که برای رهایی دست و پا میزنند، تا پوسته زن سنتی را فروبریزند و زنی متولد شود که نیازهای روز و عصر و به آنچه متداول است بیشتر توجه کند. به خودش بیشتر توجه کند. اما زری از ابتدای داستان یک مادر است و تا انتها نیز یک مادر باقی میماند. نمیتواند از پوسته مادرانگی بیرون بیاید. و شیوه قهرمان پروری که یکی از معضلات سووشون میتواند تلقی شود در عین جذاب بودنش این تفکر میتواند برای نسل امروز ما آسیب زننده باشد. در مورد زری نیز همین طور، او در پوسته مادرانگی اش قرار گرفته و الان میخواهد در هیئت یک مادر از خانواده اش دفاع کند پس به نظر من این تحول در مورد زری اتفاق نیفتاده است. این نه ضعفش است نه قدرتش .
زیر ساخت اصلی سووشون
زیرساخت اصلی سووشون از نامش گرفته شده است. سووشون غمنامه سیاوش است. نالش و مرثیه برای سیاوش را سووشون میگویند. سووشون کردن برای جوانی که ناکام از دنیا میرود یا شهید میشود هنوز در شیراز مرسوم است.
اما اصل قضیه به اسطوره سیاوش باز میگردد. ایزد نباتی که قطعا برای آن که گیاه شود باید از خود بگذرد گیاه تا زمانی که در زیر زمین است مرده است وقتی رشد میکند و بیرون میآید یعنی تولدی دوباره مییابد، وقتی دانه میشود، دوباره باید دفن شود مدفون شود، بمیرد تا رشد کند و زنده شود پس چرخه مرگ و زندگی است. در داستان نیز میبینیم مرگ یوسف خان تولد دوباره و آغازی برای بذرپاشی انتقام میشود. امید دارد که نسلی بیاید که ادامه دهنده کار یوسف خان باشد .
نامی که دانشور بر یوسف گذاشته برگرفته شده از یوسف قرآنی است که او هم خزانه دار زراعی فرعون مصر بود. وقتی فرعون خوابش را برای یوسف بازگو میکند او انبارهای بزرگ غله را تدبیر میکند که زیرساخت اصلی اسطوره ایزد نباتی را در این داستان هم میبینیم و نام پسر زری و یوسف نیز خسرو است.
در اسطوره سیاوش در شاهنامه، او جوانی است زیبا رو که در عین جوانی و کمالش مورد توجه نامادری اش سودابه قرار میگیرد و به دلیل تضادی که با او پیدا میکند از ایران به توران میرود و در نهایت کشته میشود. اما زمانی که سرش از تنش جدا میشود خون او بر خاک ریخته میشود و گیاهی رشد میکند که سیاووشان نام میگیرد. در آیین سیاووشان و سووشون پاسداشت ایزد قربانی شونده نباتی است. تا این کشته نشود و به خاک سپرده نشود نهال نو و میوه در نمیآید. بر میگردد به این که زمستان زمان پنهان شدن گیاه و بهار زمان بازگشت مجدد اوست. در شاهنامه فرزند سیاوش از فرنگیس نامش خسرو است. خسرو رمان سووشون قرار است همان کارکرد انتقام جویانهای را برای پدرش یوسف خان داشته باشد که کیخسرو در شاهنامه انجام داد. کیخسرو زمانی که بزرگ میشود در فروردین ماه کمر به انتقام پدر میبندد زمانی که فصل رویش گیاه است به تعبیری دیگر کیخسرو همان سیاوش است. در شاهنامه به جای سیاوش فرزندش باز میگردد. در داستان سووشون نیز همین را میگوید.
ذهنیت مبارزه در کارهای دانشور
رخدادهایی که دانشور در سووشون روایت میکند از ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ اوج جنگ جهانی دوم است که ایران خود را بی طرف اعلام میکد اما نمیتواند از مرزهایش صیانت کند و خیلی اتفاقات وحشتناک میافتد و جوانانی که از این باب کشته میشود همه اینها روی دانشور و امثال دانشور تاثیر میگذارد و با ایناندیشیده بالیده میشوند تا این که در سال ۱۳۵۷ به انقلاب میرسد و دانشور بعد از انقلاب آثار دیگرش را به نگارش در میآورد. جزیره سرگردانی باز هم ماجرای دختری است به نام هستی که درگیر همین مقولهها و کشمکشهای اجتماعی سیاسی است و در ساربان سرگردان هم این ادامه پیدا میکند این شخصیت به زندان میافتد، از زندان بیرون میآید و اینها مبارزانی هستند که در حکومت پهلوی قیام کرده بودند. ذهنیت و تفکر مبارزه کارهای دانشور را رنگ زده و سامان داده، در سووشون نیز به همین ترتیب است .
دکتر غیوری با اشاره به این بخش از داستان که ” اگر دنیا دست زنها بود جنگ کجا بود ” اظهار داست : من با این موافق نیستم خیلی هم معلوم نیست که اگر دست زنها بود از جنگ خبری نبود. یک بخشی از وجود ما که نباید از آن غافل شویم مخرب است، خراب کردن نیز چیزی است که به قول دانشور از عهده مردها خوب بر نمیآید. چرا،چون میترسند،هماناندازه که نمیتوانند بیافرینند هماناندازه هم قدرت تخریبشان کنترل شده است پس یادمان باشد اگر بخواهیم مهار از آن برگیریم خطرناک میشود.
دانشور داستان قشنگ دیگری دارد به اسم ” قصه مردی که برنگشت ” ماجرای زنی است از عوام به نام ” احترام ” که همسرش را از دست میدهد و استیصال این زن را نشان میدهد که بی پناه است و کسی را ندارد که مخارجش را برایش تامین کند. یک بخشی از داستان را زمانی که هنوز احترام نمیداند همسرش باز میگردد یا نه، دانشور نگه میدارد و از مخاطب میپرسد شما فکر میکنید سر احترام چه بلایی بیاید بهتر است،و این دیالوگش با مخاطب دارد این تلنگر را میزند که چهاندازه از زنان ما در جامعه امثال احترام هستند و با از دست دادن مردشان در زندگی فرو میریزند ولی عدهای هم مانند زری هستند که بعد از مرگ همسر به این فکر میکند که میتواند برخیزند، دست بر زانوهای خود بگذارند و خودشان یک تنه بار زندگی را بر دوش بکشد کاری که دانشور بعد از مرگ آل احمد میکند و بعنوان یک بانوی هنرمند میدرخشد.
دکتر غیوری با اشاره به این بخش از داستان که ” اگر دنیا دست زنها بود جنگ کجا بود ” اظهار داست : من با این موافق نیستم خیلی هم معلوم نیست که اگر دست زنها بود از جنگ خبری نبود. یک بخشی از وجود ما که نباید از آن غافل شویم مخرب است، خراب کردن نیز چیزی است که به قول دانشور از عهده مردها خوب بر نمیآید. چرا،چون میترسند،هماناندازه که نمیتوانند بیافرینند هماناندازه هم قدرت تخریبشان کنترل شده است پس یادمان باشد اگر بخواهیم مهار از آن برگیریم خطرناک میشود. در نمایشنامه ” مده آ” مادری که به ستوه آمد از خیانت همسر، سر هفت فرزندش را برید که دیگر مادر نباشد، حالا این اسطوره است افسانه است چطور باید تفسیر شود بر میگردد به همان که اگر زن در طول زندگی اش خودش را مصادره کند به یکی از این صفتهای زنانگی و در نهایت ببیند که همه رفتند و چیزی برای او نمانده و کسی به آن صفتها و کارکردهایی که داشت توجه نکرد ویران میشود فرو میریزد برای همین است که زنان ما معمولا از یک سنی به بعد در آستانه فروپاشیهای وحشتناک روانی ممکن است قرار بگیرند انواع بیماریهای ذهنی و روحی و آلزایمر و فراموشی که به وفور در اطرافمان میبینیم پس اکنون که حواسمان به خودمان هست خویش را به آن تخریب وحشتناک واگذار نکنیم .
ما بعد از این که هستیم، خواهر و همسر و مادر هستیم همه اینها صفتها و توصیف کنندههایی هستند که سعی میکند، این هستند را برای ما تعریف کنند، اما هیچکدام تعریف کاملی از ما ارائه نمیکنند چون همانطور که هستی سیال است و هیچ جا متوقف نمیشود ما نیز بعنوان بخشی از این هستی نه در یک نام و عنوان، نه در یک کار و کنش نباید متوقف بشویم .
نخستین پویش کتابخوانی عمومی در رشت با این امید به پایان رسید که شاهد رویش جوانههای جدید و نهالهای جدید در نقاط دیگر این شهرستان باشیم .
کار بسیار خوبی انجام شده و جای خیلی خوبی هم انتخاب کرده اند.
اگر برنامه ادامه داری است باید در متن گزارش به برنامه های بعدی اشاره میشد