اگر با این پیش فرض که ما در حال تجربهی دوران پستمدرن و وضعیتی نامتعارف هستیم و با مختصات و شاخصههای اصلی عصر روانپارگیها و برخوردهای التقاطی با پدیدههای هستی به حادثهی شعر در دههی نود بپردازیم؛ به رفتارهای اسکیزوفرنیایی و جزیرههای کوچک میرسیم.
شعر دههی نود با این شاخصهها که متاثر از دهههای پیشین بود؛ با صداهای متکثر به نمود و تکامل در شکلگیری رسید و میتوان اذعان کرد که شاعران ناخودآگاه در حال تجربهی وضعیتی بودند که با نهادینه کردنِ ارزشهای نامتعین و چندگونگی، پیش از جامعه صنعت و غول تکنولوژی به استقبال وضعیت افسار گسیخته از جهان شتاب رفتند. آنها با درک دوراندیشانه به دریافتهای درستی رسیدند اما در اتصال آن به کلمات خیالانگیز و اجرای بازیهای زبانی در خلق شعر شگرف ناموفق بودند. شعر دورهای که دارای همهمه، روانپارگی، مظاهر مکانیکی و فقدان زیبایی و تخیل در کنار سادگی و طنز است. از یک طرف، گرایش به شعر سخت و از هم گسیخته که بیش از آنکه شاهد تجربههای شگرف از آنات زندگی باشد شعر ترکیبات و چیدمان اتفاقی کلمات در ذهنهای سیال و سرعت است.
از طرفی دیگر، تقسیمبندیهای دوگانه در قالب شعر ساده و پیچیده ما را به سردرگمی در فهم آنچه در حال اتفاق بود، رساند و به یک تقابل بچگانه بین سادگی و پیچیدگی بدون پرداخت به آنچه به ذات شعر معنا میدهد و فراتر از این دستهبندیها تعریف میشود، رسید. در این میان صداهای کوچک که حامل ایدههای نو در شعر پیشرو بودند در همهمهی اثبات دههی هفتاد و دورهی خنثی دههی هشتاد به لکنت و خاموشی گرایید.
شاعران تجربهگرا بیش از دهههای گذشته به نظریهپردازی در دههی نود، دل خوش کردند و در این میان جز چند نظریهی اصیل که بر اساس تغییرات منطقی شعر در حال تکامل بود در هم همهی ایدههای نظریهزده و ترجمهمحور که با توسل به متون زبانشناختی و فلسفی، بیش از شعر به ساخت متنهای لابیرنتی و زبانمحور گرایش داشت، گم شد. آثاری که براساس عادتزدایی و حیرت از خیالانگیزی به دور میشد و به نام غیر از شعر و نثر ادبی باید به نام میرسید؛ ولی به لطف اشتباه و تبلیغات اهل شلوغ با مختصات شعر شگرف و نامتعارف، اهل ادبیات را به بازی گرفت.
دراین میان، عصر دیجیتال در کنار تمام تاثیرات مثبتی که در شناسایی صداهای جدید میتوانست داشته باشد با ترزیق شعرهای فستفودی و سادهانگار در موازات اغتشاش متنهای شلوغ، شاعران اصیل و متواضع را به انزوا کشاند تا تماشاگر سیاه لشگران شعری باشیم که با ادعا و محفلبازی به یک شمایل خیانتآمیز به ارزشها در آمدند. دههی نود با تکامل مدیاها و سرعت انتقال و پخش، پر از وسوسهی دیده شدن و نمایشهای فریبکارانه بود. شعرهای لحظهای و شاعران مجازی که در پشت نظریههای وارداتی و برداشتهای غلط، ژست دانای کلی گرفتند و با متنهای ضعیف و ناشعر متوسل به سفسطه و زبان بازیها شدند و به سردرگمی فرهنگی دامن زدند. مهمترین آسیب در این مقطع در کنار نبودِ اشراق و کشف لحظههای خاص که به جهانبینیهای متفاوت ما را برساند و نگاه ویژهتری به زندگی داشته باشد؛ شعر سهلانگارانه بود که از ممتنع بودن بری بود.
نگاه سهلانگارنه ناگزیر شعرها را یا به سادگیهای دم دستی کشاند یا پیچیدهنویسیهای مغشوش. دههی نود بیش از هر زمانی افول منتقد ادبی را نیز به نظاره نشست و انتقادها شکلی از تعارف و بده بستانهای سیاستورزانه شد. بیش از نقد آکادمیک شاهد شاعران منتقد بودیم که با متنها به خیال برخوردهای پدیدارشناسانه، به صورتِ ذوقی و سلیقهای به همنشینی و خودنگاری میپرداختند و نبود مکانیزم ویرایش و کنترل، تراوشهای نامربوط و خوانشهای معیوب را به نام علم و فن به کام شعر ریخت.
دههی نود درصنعت چاپ نیز برای بقای اقتصادی شاهد چاپ بسیار آثار نازل بود و نشر الکترونیک بعضا در تسخیر نامجویانی قرار گرفت که با ردیف کردن مجلات و کتابهای مجازی، پر از غلطهای انتخاب و ردیف کردن اسامی ناشاعران بود. حتی در تاریخنگاریها هم دم یکدیگر را دیدن و تعارفات به جعلنگاری و ثبت اسامی خاص میرسید که دروغانگیزانه دامن شاعران زیادی را آلوده میکرد. مجلات با نام دوستان و همنگاران پر میشد و هر کس در قطب مخالف و یا منتقد قرار میگرفت در هجمهی سیاه لشکران خاموش میشد.
همهمه، هجمه، تخریب و تحریف، عدهای از شاعران و منتقدان کار بلد را به انزوا کشاند تا با درونگرایی از این فضای مسموم به دور باشند و عدهای از شاعران با تجربه را هم به رفتار نازل در یارگیری و باندبازی با خیال انقلاب شعری رساند. اما هنوز در انتهای دههی نود، شاعران ذاتی کم نیستند که با درک درست از وضعیت شتاب و همهمه به شعر زندگی میپردازند. دههها احتیاج به انگشتشمار شاعر از میان کارناوال ادعاها و تشنج صداها دارد و چشم امید دههها به همین شاعران ذاتی است. تجربهی دوران کرونا فرصت یک بازنگری در رفتار و مرور گذشته را در این انتها فراهم کرد و شاید دوران پساکرونا برای شعر، فرصت خودویرایشی است.
ضدعفونی کردن سطح نازل نگاه و رسیدن به بن مایههای وجودی. گزینش و انتخاب درستکرداران و حرکت متعادل در انتخاب و پرداخت درستتر به اصل و عدم تقارن باطل. دراین شناخت و شناسایی بیش از شاعر به نگاه سومِ منتقدانِ راستین احتیاج است تا با درک درست از علم نقد، شعر را در دههی آتی به ذات خود نزدیک کنند.