گاهی به نقاطی از شهر میرویم که به نحوی از دیگر مکانها متفاوت هستند. چرا که در این نقاط نشانههای فرهنگیای میبینیم که به طور رایج در هر مکانی قابل رویت نیستند. برخی از این نشانهها عبارتاند از: نقاشی دیواری، دل نوشته، شعار، شعر، دشنام و نظایر اینها. دستشوییهای عمومی در سطح شهر یکی از این نقاطی هستند که میتوان نشانههایی را در آنها جستجو کرد. به نظر میرسد این دستشوییهای عمومی به زعم اروینگ گافمن منطقهی «پشت صحنهی» زندگی شهری هستند. گافمن در مورد منطقه و رفتار در هر منطقه میگوید: «هر مکانی که انسان را با موانعی محدود کند، میتوان به عنوان یک منطقه تعریف کرد.» هر منطقه دو صحنه دارد با عناوین «پشت و جلوی صحنه»، که گافمن این اصطلاحها را از تئاتر وام میگیرد و اشاره میکند که این دو صحنهی نمایش با مرزبندیهایی از هم جدا میشوند. ما در جلوی صحنه یک نوع رفتار و در پشت صحنه هم رفتار متفاوتی از خودمان بروز میدهیم. افراد در جلوی صحنه بر اساس معیارهای خاصی عمل میکنند. این معیارها را میتوان در دو گروه قرار داد. اولی مربوط است به شیوه رفتار با حضار، یعنی افراد و تماشاگرانش، که چنین معیارهایی تحت عنوان امور مربوط به «ادب» معرفی و جایگزین گفتگو میشوند. معیار دوم وقتی است که فرد در حضور دید یا شنوایی افراد دیگر قرار دارد اما لزوماً با آنها حرف نمیزند که از آن با عنوان «نزاکت» نام میبرد.
وقتی به الزامات نزاکت در یک منطقه توجه میکنیم، دو گروه الزامات پیش روی ما قرار میگیرند که این الزامات «اخلاقی» و «ابزاری» هستند. الزامات اخلاقی هدفمند هستند و به قوانینی اشاره دارند که هدفشان عدم دخالت در امور دیگران و عدم آزار آنهاست. همچنین قوانین مربوط به ادبِ جنسی، قوانین مربوط به حفظ حرمت اماکن مقدس و غیره مثالهایی در این زمینه محسوب میشوند. اما الزامات ابزاری ذاتا هدفمند نیستند و ظاهراً به وظایفی مثل وظایفی که کارفرما از کارمند خود طلب میکند اشاره دارند مانند: توجه به دارایی و حفظ کیفیت سطوح کاری و غیره.
بنابراین در یک منطقه معیارها، همچون ساختار، شیوه رفتار فرد را تحت تاثیر قرار میدهند. این نکته را هم باید در نظر گرفت که فعالیت انسان در حضور افراد دیگر رخ میدهد. برخی از جنبههای فعالیت به شکلی نمایشی مورد تاکید قرار میگیرند و جنبههای دیگر که ممکن است فرد را زیر سوال ببرند، سرکوب میشوند. با این اوصاف آن چیزهایی که مقابل حضار انجام میشوند «جلوی صحنه» نامیده میشوند. آن چیزهایی هم که باید سرکوب شوند به یک منطقه پشتی رانده میشوند که «پشت صحنه» نام دارد. پشت صحنه را میتوان مکانی تعریف کرد که در آن برخی رفتارها به شکلی آگاهانه به دور از چشم ناظران صورت میگیرد. پشت صحنه با چیزی مثل دیوار کاذب یا راهرو از جلوی صحنه جدا میشود. در هر جامعهای مرزهای پشت صحنه و جلوی صحنه کاملا مشخص است. همانطور که در خانه اتاق خواب و دستشویی دارای مرزی جدا کننده از دیگر محیطها هستند. فرد در پشت صحنه با اطمینان خاطر از این که هیچ فرد دیگری وارد آن نمیشود خود را رها میکند. در جامعه ما، نزاکت دفع مدفوع فرد را در فعالیتی درگیر میکند که هرجایی خود را رها نکند. چرا که حیثیت او لکه دار میشود و برای این کار او باید به پشت صحنه یعنی دستشویی برود. بنابراین میتوان در پشت صحنه چیزهایی مثل کردار و نمای شخصیت را در آنجا مخفی کرد که حضار متوجه نشوند. این مخفیگاه به فرد فرصت استراحت میدهد که نقش خود را کنار بگذارد. هرچه دلش میخواهد انجام دهد و بگوید و از قالب نقشش خارج شود.
در جلوی صحنه رفتار باید براساس نظم صورت گیرد. ارزشهای حاکم در جامعه، شیوهای از رفتارها را میطلبد که مبتنی بر ادب و نزاکتِ «اخلاقی و ابزاری» است که میتوانیم نامش را فرایند متمدن شدن هم بگذاریم. اما به راحتی میتوان دید که اقتدار موجود در جلوی صحنهیِ زندگی، بدنها را بر اساس معیارهایی منظم میکند که گاهی این معیارها اعمال شده از مرجع قدرت، زیستجهان افراد را تهدید میکنند. برای همین فرد به مخفیگاه که پشت صحنه است پناه میبرد تا به دور از چشم ناظران خود را رها کند. بنابراین افراد جامعه هر منطقهای را میتوانند به پشت صحنه تبدیل کنند. مثل دستشوییهای عمومی در شهر. اگر به دستشوییهای عمومی در سطح شهر بروید، نشانههایی قابل تاملی خواهید یافت که در عرصهی عمومی یا همان جلوی صحنه امکان بروز ندارند. گاهی میتوان از همین مکانهای ملقب به پشت صحنه مشاهده کرد که در جامعه چه چیزی در جریان است. یا اینکه چه خواستی از سوی جامعه وجود دارد که امکان بیان آن در جلوی صحنه نیست و اینکه در مجموع اهمیت پشت صحنه در چیست.
نگارنده این یادداشت برخی از دستشوییهای عمومی در سطح شهر رشت را مورد برسی میدانی قرار داده و نشانههایی از مشاهدات را ثبت کرده است. این نشانهها به طور مجموع در همهی این دستشوییها دیده میشود که اکنون آنها را به شکل نشانههای فردی، اجتماعی، سیاسی و جنسی دسته بندی کرده و در موردشان کمی تحلیل ارائه خواهد کرد. یکی از نشانهها در قالب فحشهای کلامی است که بر پشتِ در و دیوار دستشویی به چشم میخورد. برخی از این دشنام نویسیها فردی هستند، یعنی اشاره به فرد خاصی با ذکر نامش دارد مانند: «نام معشوقی، نام پدری، کارفرمایی و…» که نشان میدهد فرد در جلوی صحنه با اعمالِ فشار هنجارها مجبور به سرکوب این خشم شده و حال در پشت صحنه با خیال راحت آن را رها کرده است. قصد تقلیل دادن مسئله به سطح روانشناسی خشونت یا شخصیت نیست بلکه بُعد جامعهشناسی آن مطرح است. در اینجا ساختارها و نهادها موضوعیت پیدا میکنند. نهادها و ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که با ویژگی متصلب کنندهیشان چیزی تحت عنوان پدری ناکارآمد، کارفرمایی غارتگر، معشوقی بیوفا و از این دست پدیدههای نوظهور را به وجود میآورند، که حال در جلوی صحنه فرد چون بابت همان وضعیت منکوب کننده ساختارها و هنجارهای سنگین، ادب، نزاکتِ اخلاقی و ابزاری نمیتواند در جلوی صحنه پدر، کارفرما، معشوق وغیره را یقه گیری کند، به پشت صحنه میرود، بر آنها دشنام میفرستد و مینویسد. بنابراین اگر قرار باشد سیاستمدار یا سیاستگذاری با غور در پشت صحنه چیزی را در جلوی صحنه اصلاح کند یا برچیند همین ساختارها و نهادها خواهند بود.
برخی دیگر از نشانهها سیاسی هستند که در قالب دشنام و شعار اشاره به دولت در معنای عام دارند. علاوه بر آن نوشتههای سیاسی ابزارهایی که در این دستشوییها به کار رفته اعم از شیر آب، شیلنگ، آینه و…تخریب شدهاند. این حجم از خشونت نشان میدهد که در نزد افراد، مفهومی تحت عنوان دستشوییِ عمومی ـ بخوانید فضای عمومی ـ معنایی ندارد. افراد دستشویی را هم دولتی میدانند. از این رو با بیاعتنایی و کثیف کردن و تخریب وسایلی که در آن به کار رفته خشم خود را نشان میدهند. کاری که به راحتی به شکل قاعده در جلوی صحنه نمیتوانند با هر سازمانی بکنند. به نظر میرسد این رفتار نشان میدهد که افراد حس میکنند فضای عمومیای متعلق به شهروندان وجود ندارد. هر فضایی که هست متعلق به دولت است. بنابراین آنها حس میکنند که فضای دولتی خودش را به همهی عرصهها مختلف گسترش داده است و صحنه برای افراد در جلوی صحنه و زندگی روزمره تنگ شده است. واضح است که نمیتوان با نگرش آسیبشناسانه این ویژگیها را فهم کرد. چرا که با این نگرش تنها برچسب وندالیسم بر افراد خواهیم چسباند که در این صورت باید کارویژههایی مثل نظارت اجتماعی «پلیس، نگهبان، دوربین» و «فرهنگسازی و آموزش» را فعال کرد که کاری بیهودهای است. چرا که ما با مفهومی فراتر از وندالیسم و خرابکاری روبروییم و عجالتا میتوانیم بگوییم با تضاد دولت ـ ملت روبرو هستیم.
نشانهی دیگر نوشتههای جنسی هستند. این پرسش مطرح است که چرا افراد خواست جنسی خود را در مکانی که برای دفع مدفوع و ادرار است آشکار میکنند؟ پاسخ میتواند چنین باشد که پشت صحنه امکان تمرین متمدن شدن را مهیا میکند. دستشویی یکی از جاهایی است که فرد با بدن خود بیشترین تماس را دارد و انگار آن بخش از تمایلات بدنی در همین مکان سر بر میآورد. از طرفی دستشویی با امر شستوشو و نظافت پیوند دارد. فرد خودش را تمیز میکند تا پاک و منزه در جلوی صحنه ظاهر شود. روشن است که حدی از سرکوب از طرف جامعه احتیاج است. جامعه با تاکید بر ادب و نزاکت افراد را محدود میکند که خودشان را هر جایی رها نکنند. این حد از محدودیت و ممانعت از غیر اخلاقی رفتار کردن شروع متمدن شدن افراد است. با ادب و با نزاکت رفتار کردن یکی از قواعد جلوی صحنه است. بنابراین فرد در دستشویی همانطور که بدن خود را میشوید، تمایلات بدنیِ بیقید و بندش را نیز میشوید. چرا که با معیارهای اجتماعی و فرهنگیِ جلوی صحنه سازگار نیست. افرادخواست جنسی خود را بر دیوار مینویسند تا ذهن خود را نیز شستشو بدهند، به نوعی پالایش روانی اجتماعی صورت میگیرد.
اکنون با این توضیحات درک میشود که چرا افراد در پشت صحنه/دستشویی چنین رفتاری میکنند. در واقع آنها در پشت صحنه ملالتهای متمدن شدن را آشکار میکنند و بخش حیوانی و مخاطرهآمیز خود را میبینند و این آشکار شدگی توامان پالایشی نیز به همراه دارد. از این حیث اگر پشت صحنههای زندگی افراد جامعه توسط ساختارها و نهادهای سفت و سخت و کارویژههایی مانند نظارت اجتماعی منکوب بشود، جامعه فرایند حرکت در مسیر تمدن را وارونه خواهد رفت. چنانکه میبینیم پس از هر نوسازیای که در خصوص دستشوییها انجام میگیرد، پس از چندی آثار و نوشتهها از نو بر در و دیوار آنجا حک میشوند. البته به این معنی نیست که نوسازی انجام نشود بلکه منظور پذیرش تمرین افراد برای متمدنانه رفتار کردن و تصعید در پشت صحنههای زندگی است.