نهاد خانواده به نهاد قدرت شباهت بسیار دارد

33

خانواده استعاره‌­ای از قدرت و سیاست است. جوامع گذشته در حوزه سیاست مبتنی بر قدرت عمودی و نامتقارن بودند همین امر در خانواده هم مشاهده می‌شود. این نهادها به شکل منظومه‌وار بهم پیوند دارند. از انقلاب مشروطه به این سو جامعه‌ی ما میل به متقارن­ شدن قدرت در حوزۀ خانواده و سیاست دارد. حتی طلاق در جامعه ما معطوف به قدرت است.

افزایش طلاق بویژه طلاق توافقی حاکی از افزایش قدرت زنان و شبکه­‌ای­ شدن قدرت در خانواده است. هرچند هدف تشکیل خانواد، پایداری و ماندگاری ازدواج و خانواده است و طلاق پیامدهای منفی دارد ولی سویه‌­های مثبت هم دارد و حاکی از دموکراتیک ­شدن قدرت در خانواده‌­ها یا برخی خانواده­‌ها است.

 

ابطال پذیری در عرصه قدرت

کارل پوپر بحث ابطال‌­پذیری را در عرصه علم و قدرت طرح می‌­کند. وی تأکید می­‌کند که نصب یک زمامدار مهم نیست عزل او مهم است؛ یعنی چطور از طریق انتخابات و چرخش نخبگان سیاسی بتوانید زمامدار را بدون خشونت عزل کنید.

همین پدیده درخصوص ازدواج حاکم است. امروز برای پسران و دختران  صرفاً ثبت یک ازدواج مهم نیست لغو آن هم مهم است. البته منظور  لغو بالفعل نیست بلکه لغو بالقوه (حق طلاق) است. در خانواده­‌های قدیم معتقد بودند در هر شرایطی آدم باید «بسوزد و بسازد»؛ ولی این استعاره‌­ها دستخوش تغییر شده و جای آن استعاره «مهرم حلال جانم آزاد» به یک استعاره کلیدی تبدیل شده است.

آدم­‌ها دیگر نمی­‌خواهند به هر قیمتی زندگی کنند و بدنبال زندگی اخلاقی هستند. طلاق قدرتی به آدم می­‌دهد که شما می‌­توانید زیست اخلاقی داشته باشید یک امکان و انتخاب برای این که ابطال و ردش کنید.

اقتدار شکل مشروع قدرت

یکی از مفاهیم بنیادین در خانواده مفهوم اقتدار به معنای شکل مشروع قدرت است. مردان متوجه شدند که خانواده جدید را نمی‌­شود با قدرت قدیم اداره کرد از این رو  امروزه مردان زبان جدیدی پیدا کرده‌­اند، آنچه که فوکو از آن زبان قدرت و گفتمان تعبیر می­‌کند، مثل استفاده از استعاره­‌هایی از قبیل عزیزم، گلم، نفسم و…

پژوهش‌ها حاکی از این است که اغلب افراد خانواده دمکراتیک و مشورتی را طلب می­‌کنند. یکی از نشانگان خانواده آرمانی عقلانیت ارتباطی است که افراد بتوانند با هم گفت‌وگو کنند. به نظر می‌­رسد در این باره، بخش بزرگی از خانواده‌­ها مشکل دارند که در آنها  اختلال زبانی مشاهده می­‌شود هم در ارتباط زوجین و  هم در رابطۀ والدین و فرزندان حاکم است.

 

آن­ها اغلب خانواده آزاد را طلب می‌کنند که روابط به دور از سلطه باشد. خانواده­ای که در آن، به­ جای سلطه و رابطۀ «من-آنی» رابطه صمیمیِ «من-تویی» وجود داشته باشد، آن­ها بویژه فرزندان، خواهان سوژگی بیشتری در عرصه خانواده هستند.

برمبنای نتایج تحقیقات یکی از ویژگی­‌های خانوادۀ آرمانی درک متقابل است. آنها براین باورند که در بین اعضای چنین خانواده‌ای صداقت، صمیمیت و احترام متقابل وجود دارد.

خانوادۀ مدنی و دموکراتیک(گفت وگویی) مبتنی برغالب و مغلوب نیست بلکه بر اصل برابر و عدالت استوار است و با امر دیگر اعضای خانواده پیوند خورده است که خانواده­‌ها بویژه زوجین با این پیوند برابر، ارتقا می‌یابند.

 

همانطور که در ادبیات نظم، جای خود را به نثر داده است. در عرصه اجتماعی نیز تغییراتی ایجاد شده و نثر خانواده نیز تغییرا پیدا نموده است. جامعه جهانی و به موازات آن جامعۀ ایرانی پیچیدگی و تنوع پیدا کرده است.

خانواده گسترده و ملاحظات قومی و خویشاوندی جای خود را به خانواده هسته‌­ای داده است. بنابراین خانوده هسته‌­ای، خانواده زن و شوهری و سایر مناسبات مردان و زنان در قالب هم‌بالینی محصول جامعه مدرن است. از دوره مشروطه جامعه ایران خواهان خانواده مدرن است و از خانواده سنتی در قالب چندهمسری و کودک­ همسری انتقاد می‌کند.

 

پیش از مشروطه یک فهمی از خانواده داشتیم که چندهمسری، کودک همسری و پدرسالاری جزئی از آن بود، ولی بعد از دوره مشروطه کم کم تغییراتی در جامعه ایران بخاطر متغیرهای بیرونی و درونی رخ داد و اندیشه‌های جدیدی  ظهور کرد.

دانشجویان ایرانی در خارج از کشور تحصیل کردند و فهم و برساخت آنها از خانواده تغییر کرد. با نگاهی به مطبوعات آن دوران می‌بینیم چطور جامعه تلاش می‌­کند خود را از جامعه مکانیک دور و ساختارهای سنتی را کمتر تکرار کند.

 

برای مثال مطبوعات مشروطه از سویه‌­های منفی چندهمسری، کودک ­همسری و پدرسالاری به زبان طنز می‌نوشتند و آن را به زبان کمیک تبدیل کردند. کم کم جامعه ایران پوست‌­اندازی کرد. در مورد مزایای خانواده هسته‌­ای می‌­نوشتند؛ یعنی مهاجرت‌ها و مسافرت‌ها و ورود اندیشه‌های جدید سبب شده بود که یک نگاه جدید پیدا کنند.

همانطورکه اشاره شد در آن دوران مجلات در مورد بدی­‌های کودک همسری و چند همسری می‌نوشتند و آن را به سخره می‌گرفتند و از طریق بصری و هنر بهتر می‌توانستند اوضاع خانواده را هویدا کنند.

 

خانواده واقعی چیست

اما خانواده واقعی چیست و به طور کلی چه برساختی از خانوادۀ واقعی داریم؟ این دو مساله کاملا جدا از یکدیگر است و در دوره‌­ها، زمان‌ها و مکان‌های مختلف و جوامع مختلف می‌توانیم خانواده واقعی متعدد داشته باشیم و در خانواده آرمانی نیز برساخت متفاوت نیز وجود دارد. این تنوع و تغییرات ذائقۀ تنها منحصر به  ازدواج و خانواده نیست  بلکه از غذا و پوشش گرفته تا ذایقه هنری و ادبی را در می‌گیرد.

 

خانواده واقعی امری ازلی و ابدی نیست بلکه نسبی و بسته به دوره‌­های زمانی و مکانی متفاوت است. خانواده واقعی خانواده موجود با تناقضات و مشکلات موجود است. خانواده صد سال پیش با خانواده واقعی اکنون فرق کرده است.

 

هسته اجتماعی که در آن زمان خانواده واقعی را تشکیل می‌داد با اکنون امری کاملا متفاوت است. همچنین آدم­‌ها اکنون یک برساخت جدیدی از خانواده واقعی و آرمانی پیدا کرده­‌اند. بنابراین هم واقعیت خانواده و هم برساخت خانواده در دوره‌­های مختلف  متفاوت است.

نتایج تحقیقات نشان می­‌دهد که ویژگی خانواده در مناطق جنوب تهران با شمال تهران متفاوت است. ساختار قدرت در خانواده‌های جنوب شهر غیردموکراتیک‌تر و در شمال شهر دموکراتیک‌تر است و عواملی نظیر سطح تحصیلات و اشتغال زنان، مشارکت زنان در انتخاب همسر، در این امر اثر‌گذار است.

 

برمبنای یافته­‌های پژوهش در استان گیلان نیز خانواده­‌هایی که دارای سرمایه فرهنگی و اجتماعی بیشتری بوده‌­اند متقارن‌­تر و گفت‌­وگو محورترند. البته هرچند مشارکت­‌کنندگان اظهار کرده‌­اند که امروزه خانواده‌­ها بیش از گذشته گفت­‌وگو محورند ولی در واقعیت و  به­صورت «اینجا- اکنونی» خانواده‌­های مرزی و مجادله­ محور همچنان به­ حیات خود ادامه می‌­دهند.

مصاحبه­‌شوندگان شکل آرمانی خانواده را در خصلت‌­هایی از قبیل صداقت، احترام متقابل، توانایی ابراز احساسات، مشورت، گوش­ فرادادن به ­حرف سایر اعضای خانواده، برابری، انتقادپذیری، قضاوت­ نشدن(پرهیز از پیش‌­داوری)، ظرفیت بالا(داشتن ذهن باز) برساخت کرده‌­اند که با اندک تسامحی شباهت‌­های زیادی به مدل خانوادۀ دموکراتیک(مدنی) آنتونی گیدنر دارد.

 

برمبنای این تحقیق خانواده در استان گیلان را می‌توان در انواع خانواده‌­های گفت­‌وگو محور، خانواده­‌های مرزی و خانواده‌­های مجادله­ محور مورد بحث قرار داد. اولین تیپ، خانوادۀ مجادله ­محور است.

در این خانواده، افراد دارای مناسبات عمودی و نامتقارن و کمبود ارزش­‌های جمعی از قبیل صداقت، صمیمیت، احترام متقابل و… هستند. خانوادۀ مجادله­ محور تداعی­‌گر خانوادۀ پدرسالار است. دومین سنخ، خانواده­‌ها در مرز بین گفت­‌وگو و مجادله به ­سر می­‌برند.

این خانواده‌­ها در مرز بین گفت‌­وگو و مجادله به­ سر می‌­برند. همچنین در این ترکیب ژانوسی زمانی که افراد درحال گفت­‌و‌گو هستند به جدل فکر می­‌کنند و هنگامی­ که به جدل می­‌پردازند به گفت­‌وگو فکر می­‌کنند.

سومین نوع خانواده، خانوادۀ گفت‌­وگو محور است. این­‌گونه از خانواده برمبنای صمیمت، مهربانی، احترام و ابراز احساسات است که تداعی­‌گر دیدگاه نظری هابرماس درخصوص کلام ­آرمانی است.

 

بطور کلی نتایج تحقیقات در خصوص خانواده در ایران نشان می­‌دهد هر قدر افراد سطح سرمایه فرهنگی و حتی اقتصادی بیشتری دارند میل بیشتری به خانواده مدنی و دمکراتیک پیدا می­‌کنند. این تغییرات در جهت سست ­شدن خانواده نیست بلکه در راستای تحکیم خانواده و ازدواج است.

تغییرات اجتماعی و خانواده در جامعه ایرانی به  قول رندال کالینز نشان می‌دهد که جامعه را نمی­‌توان با «قانون اعداد بزرگ» اداره کرد، بلکه اقتضای این تغییرات موجب می­‌شود جامعه و خانواده را با «قانون اعداد کوچک» تدبیر و اداره نماییم.

«عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان»

نظرات بسته شده است.