با شیوع لجام گسیخته ویروس کرونا، به نظر میرسد که دولت گام به گام با واقعیتهای جدیدی روبرو میشود. این واقعیتها هرچند تلخ و عصیانگر دست کم دولت را با واکنشهای منطقیتری مواجه میسازد. اما واقعیت مهمتر آنکه، این واکنشها، با آموزههای کارشناسی و دانش روز جهان همچنان فرسنگها دور است.
۱ـ یکی از مهمترین واقعیتها، پرهیز دولت از اطلاع رسانی به موقع نسبت به نمونههای نخست این بیماری در شهرهای مختلف ایران بود که گفته میشود در روزهای نیمه دوم بهمن ماه آغاز شده اما اولین اخبار مربوط به ابتلا ویروس کرونا به سی ام بهمن ماه امسال در شهر قم بر میگردد. این پنهانکاری با هر هدف و نیتی، شاید بزرگترین ضربه دولت به افکار عمومی در چنین بحرانی بوده باشد. دولت در روزهای پس از آن نیز اهتمام خود را بیشتر بر انحراف افکار عمومی متمرکز کرد.
شاید به این نیت که بتواند اساسا این ویروس را مهار کند. استراتژی که در بسیاری از کشورهای دیگر نیز همین رویه پیش گرفته شد اما مغلوب تهاجم کرونا شد. در ایران کم و بیش دولت همان مسیر را ادامه داد اما شبکههای مجازی و رسانههای مستقل کم و بیش نشانههای گستردهتری از شیوع ویروس کرونا در جای جای کشور بازتاب دادند که بیشتر محل وثوق و اتکاء افکار عمومی شد. این پیش بینی وجود دارد که در هفتههای آتی، دولت سیاست خود را مبنی بر نهی یا انکار واقعیتهای شیوع کرونا تغییر دهد اما معلوم نیست تا آن زمان چه تعداد دیگر از شهروندان ایرانی مبتلا به این ویروس شده باشند. این اولین واقعیتی بود که دولت در این بحران بر کژتابی آن مقاومت داشت.
۲ـ مسالهی دوم، موضوع قرنطینه اولین شهرهای مبتلابه کرونا بود. در ابتدا به نظر می رسید که دولت بنا به تجربه کشورهای دیگر، به راحتی اقدام به قرنطینه شهرها کند اما چند روز پس از انتشار اخبار آن، معاون وزیر بهداشت این روش را مربوط به دورهی جنگ جهانی اول دانست. این استدلال آنقدر عجیب بود که اغلب بیش از آنکه آن را برآیندی از تصمیمات باب روز دولت بدانند بیشتر حمل بر ناتوانی دولت تلقی کردند.
کم و بیش هویداست که چرا دولت از قرنطینه شهرهای کانونی این ویروس سرباز میزند. فقدان نقدینگی لازم، نبود ستادهای عملیاتی برای اجرا و تجهیز شهرها، خدمات رسانی و ارسال آذوقه غذایی خانه به خانه در شهرهای بزرگ، دولت را ناتوان تر از آنچه که همگان بر آن صحه گذاشتهاند، مینماید. شاید به همین دلیل دولت طی روزهای اخیر تصمیمات شتابزده و غیرقابل توجیهای اتخاذ کرده است. در کنار امتناع از قرنطینه شدن شهرها که یک الگوی تست شده در چین و ایتالیا در ماههای اخیر است، حالا قرار است ۳۰۰ هزار اکیپ امداد رسان را به درب خانهها بفرستد که جز بحران بودجه و پمپاژ خدمات رسانی تجهیزات پزشکی لازم، چنین عملیات گسترده امدادرسانی در ۲۲ استان کشور با اما و اگرهای زیادی مواجه است. یکی هم آنکه، این تعداد جمعیت عظیم در نیروی بسیج چه آموزشهای دیده و اگر خود ناقل ویروس نباشند چگونه میتوان به تشخیص آنها اعتماد کرد. والا مساله اصلی کشور بیش از آنکه رجوع به درب خانههای مردم باشد، هم اکنون هزاران تن در سراسر کشور مشکوک به چنین بیماری هستند اما کمتر مرکز خدمات رسانی پزشکی مطمئنی را مییابند که بتوانند بر سلامت و شفای خود دست یابند.
۳ـ دولت اخیرا از طریق ستادهای مدیریت بحران به اقدامات جدیدی در شهرهای رشت و قم دست زده است. از جمله در گیلان، در کنار لغو همه پروازهای فرودگاه سردار جنگل رشت، با استقرار نیروهای هلال احمر در شریان های اصلی خطوط جادهای همچون مسیر ورودی رشت ـ تهران در دو نقطه (رودبار و کیلومتر ۲۵ رشت) و از غرب در گردنهی حیران و از شرق ورودی شهر چابکسر به دیگر شهرهای گیلان دست به ایستگاههای تب سنجی مسافران زده است. اقدامی دیر هنگام اما کمی دلگرم کننده که میتوان یک نوع عقلانیتی در آن یافت. اما مساله این است که این نزدیکی و تقرب به واقعیتهای بحران کرونا تنها مسکنی است که ممکن است مدت کوتاهی اثربخشی داشته باشد، چون هم اکنون [اگر نگویم شیوع گسترده و فراگیر] کم و بیش در هر شهری مبتلا شدگان زیادی هستند که در گیرودار این ویروس شدهاند و به اندازه کافی در داخل منطقه، ویروس شیوع یافته است. وانگهی این امکان نامحتمل نیست که در هفتههای آتی با موج گستردهتری از بیماران کرونایی مواجه شویم. بنابراین اگرچه دولت با رد قرنطینهی شهرها واکنش تند و عصبی به مطالبه افکار عمومی برای محدود کردن شعاع کرونا نشان داده اما کم و بیش همان مسیر را با تقلیل بخشیدن موضوع ادامه دهد هرچند به کار شهروندان بیمار ما نیاید.
۴ـ دولت در روزهای آتی با حجم گستردهتری از تهاجم این ویروس مواجه خواهد بود که نیازمند ساز و کار گستردهتر و بسیج نیروها و تجهیزات بسیار گستردهتری است. نمونههای مشابه در کشورهای دیگر نشان میدهد دولت ها پیش از آن به فکر علاج بیماران باشند باید به فکر پیشگیری آن بیفتند. امری که در ایران با توجه به سوابق و شواهد موجود کم و بیش محال است. بنابراین برای مهار چنین ویروسی دولت باید به فکر تقویت و بیدار کردن گروههای مردم نهادی باشد که در این کشور ریشه دوانده و مردم به آن ها ایمان و اعتماد دارند.
بنابراین پیش از آن که دیر شود و کشور آبستن حوادث بزرگتری شود، بایسته است که دولت از هم اکنون با فراخوان و بسیج نیروهای واقعا مردمی دست به تشکل های زند که عشق به این آب و خاک در قلوب آن از سال ها پیش ریشه دوانده است.