جنگلها در طول زمان، پناهگاه، منابع غذایی، مواد ساختمانی و مواد اولیهی صنایع را برای مردم تهیه کردهاند. در سطح اساسیتر، جنگلها خدمات اکوسیستم و زندگی روی کرهی زمین را حفظ میکنند.
جنگلها و تالابها کارگرهای کربنی و فروشگاههای مهم کربن هستند. آنها گردش مواد مغذی و آب را حفظ کرده و اکسیژن تولید میکنند. جنگلها نقش مهمی در تنظیم آب و هوا، کاهش سیل و تصفیه آبهای زیرزمینی دارند، در حالی که ریشههای درخت مانع از فرسایش میشوند. خدمات اکوسیستمی شامل خدمات فرهنگی نیز هست. ثابت شده که پیادهروی در جنگلها به سلامت روحی و جسمی ما بهبود میبخشد.
جنگلهای هیرکانی یکی از باارزشترین جنگلهای جهان و بازمانده از دوران چهارم زمینشناسی است و اما ما همچنان نمیدانیم که با جنگلهایمان چه کنیم و راه مدیریتی درستی در پیش نگرفتهایم، برای روشنتر شدن موضوع کشور فنلاند که بخش مهمی از اقتصادش را از جنگل تامین میکند را بررسی میکنیم.
یک سوم کشور فنلاند پوشش جنگلی است یعنی ۷۵درصد و بیش از دو برابر رقم جهانی و یکی از کشورهای پیشرو در زمینه استفاده از چوب در زمینهی انرژی (یک پنجم انرژی مصرفی از چوب درختان بدست میآید) است. مساحت جنگلهای فنلاند ۳/۲۰ میلیون هکتار است. حجم کل چوب در این جنگلها ۲۳۰۶ میلیون مترمکعب بوده که هر سال افزایش مییابد زیرا حجم رشد سالیانه از حجم قطع درختان فراتر رفته است. به طور متوسط بیش از ۲ درصد از مساحت جنگل هر سال در فنلاند تخریب شده که قطعا یک سوم آن قطع درختان است. هر ساله ۱۵۰ میلیون درخت در فنلاند کاشته (بخشی با استفاده از بذر) و حدود چهار پنجم درختان از زایش طبیعی ایجاد میشوند.
۶۰ درصد جنگلهای فنلاند متعلق به بخش خصوصی (۶۳۰ هزار مالک)، ۲۶ درصد به بخش دولتی و ۱۴ درصد به سایر بخشها مانند شرکتها و جنگلهای مشترک تعلق دارد. جنگلهای خانوادگی از یک نسل به نسل بعد از طریق ارث منتقل میشوند؛ به همین دلیل است که فنلاندیها عموما از اصطلاح جنگل خانوادگی استفاده میکنند.
بخش جنگل (جنگل و صنایع جنگلی بعنوان یک نهاد، صاحبان جنگل و گردشگری) اهمیت زیادی در اقتصاد فنلاند دارند، زیرا جنگلداری و صنعت در فنلاند بسیار در هم تنیده شدهاند و هیچیک از آنها نمیتوانند بدون یکدیگر وجود داشته باشند. صنایع جنگلی کلید اهمیت سودآوری جنگل در فنلاند است. این صنایع تضمینکننده یک خریدار قابل اعتماد برای چوب فنلاندی است. از سوی دیگر، صنایع جنگلی نمیتوانند بدون جنگل سودآور و مولد دوام بیاورد.
سهم جنگلها در تولید ناخالص داخلی فنلاند ۱/۴درصد است. درآمد سالانه ناخالص حاصله از برداشت درختان جنگلی برای صاحبان جنگل۵/۱ تا ۲ میلیارد یورو، هزینههای سالانه پرورش و توسعه جنگلها حدود ۳۰۰ میلیون یورو و ارزش ناخالص سالانه محصولات صنایع جنگلی ۲۰ میلیارد یورو است.
در فنلاند، پارکهای ملی و منابعطبیعی، چارچوب اصلی شبکه حفاظت از طبیعت را تشکیل میدهند و ۷/۲ میلیون هکتار از جنگلها استفاده محدود و ۶/۲ میلیون هکتار حفاظت شدید میشوند یعنی حدود ۵/۲۳درصد از کل جنگلهای کشور حفاظت میشوند و همه اینها چگونه ممکن شده است با جنگلداری پایدار؛ جنگلداری پایدار سه هدف را با هم ترکیب میکند:
اول؛ ظرفیت تحمل اکولوژیک طبیعت را نباید کاهش داد، به این معنی که محیط فقط میتواند تا جایی تغییر یابد که طبیعت هنوز هم بتواند پس از این تغییر، بازیابی کند. (فرآیندهای طبیعی طبیعت در مدیریت جنگل تقلید شده است.)
دوم؛ نباید از ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جنگل کاسته شود. (جنگلنشینان بخشی از ارزش اجتماعی جنگل هستند)
سوم؛ جنگلداری برای همه طرفهای درگیر از نظر اقتصادی قابل دوام باشد. (یعنی اقتصادی مقرون به صرفه و پایدار)
با استفاده از این سه اصل، میتوانیم مواد اولیه چوب اکولوژیکی، اجتماعی و اقتصادی پایدار را برای صنایع جنگلی و … برداشت کنیم و همچنان جنگلها پایدار بمانند.
آنچه ما در طرحهای مفصل جنگلداری و کاشت نهال در کشور در طول سالیان پیگیری کردهایم از منظر مدیریت پایدار جنگل اجرایی کردهایم.
اول؛ از منظر اکولوژیک پایدار نبوده و به جای رسیدیم که بدون برنامه و تامین هزینههای مالی تن به طرح تنفس جنگلهای شمال دادیم و اکنون نیز نمیتوانیم ظرفیت اکولوژیک آنها را تضمین کنیم.
دوم؛ با طرحهای نامتوازن مانند خروج جنگلنشینان و دام یا یکجا نشینی عشایر بخشی از ارزشهای فرهنگی جنگل از میان رفت و از سوی دیگر بخشی از این جمعیت که مهارت و توان اقتصادی شهرنشینی را نداشت، تبدیل به حاشیهنشینانی شدند که بسیاری از چالشها را تجربه کردند و از یک نیروی مولد به مصرفکننده بدل شدند و در نمونههایی بدلیل بیکاری و فشار اقتصادی به راهنمایان و بلدان محلی برای قاچاق در قبال مقادیری ناچیز روی آورند؛ در نهایت در یک حکایت کلی با کاهش سطح مالکیت مردم محلی در جنگلها (که البته زاییده دوران دور پس از انقلاب سپید است) و نیز کاهش وابستگی آنان به جنگل و واسپاری کامل مدیریت و حفاظت به دولت، بزرگترین ضربه به اراضی ملی و انفال وارد آمد.
سوم؛ عدم تعریف دقیق اقتصاد جنگل، لحاظ نکردن ارزشهای کلان اقتصادی اکوسیستم جنگل در حسابهای ملی و تدقیق کردن آن، نگاه چوبواره (تولید چوب خام) به آن و عدم خصوصیسازی واقعی در صنایع جنگلی مانند چوکا، اسالم، نکا چوب و … و نگاه مقطعی اندک صنایع چوبی خصوصی موجود و درگیر نکردن آنان در احیای اجباری، اقتصاد جنگل را به قهقرا کشانده است.