فراز- در شرایطی که شاخص آلودگی هوای تهران قابلقبول است و دمای هوا آنچنان تغییر نکرده، علت تعطیلی ادارات و مدارس از سوی دولت همچنان یک معماست. بسیاری از مردم، بحران انرژی را سرنخ تعطیلیهای مداوم میدانند و معتقدند به دلیل ضعف شبکه گازرسانی، دولت چارهای جز تعطیلی ندارد تا این زمستان هم به هر نحو هست سپری شود.
با این همه، معلوم نیست پس از این با کمبود منابع چه خواهیم کرد. آن طور که «علی سعدوندی»، اقتصاددان، میگوید انگار هیچ کس در هیئت دولت از آسیبهای جبراننشدنی این تعطیلات به اقتصاد کشور خبر ندارد.
شاخص آلودگی هوای تهران در ۲۴ ساعت گذشته، عدد ۵۹ را نشان میدهد. هرچند مردم به تعطیلی تهران به خاطر آلودگی هوا عادت دارند، تعطیلی روز شنبه ۲۰ بهمن نمیتوانست برای کاهش آلودگی و حفظ سلامت شهروندان باشد. این بار، استانداری تهران و برخی شهرهای دیگر، ادارات و مدارس را به دلیل «برودت هوا» تعطیل کردند.
پس از این، مدیران استانهای یزد، همدان، خراسان رضوی و … نیز اعلام کردند که به دلیل سرمای هوا مراکز دولتی روز یکشنبه ۲۱ بهمن تعطیل است. با این همه، دادههای هواشناسی نشان میدهد اوضاع جوی در آغاز هفته جاری تفاوت چندانی با روزهای قبل ندارد.
در این شرایط، تصمیم مدیران استانها برای تعطیلی کشور پیش از آن که منطقی باشد، پرسشبرانگیز است. همه دیگر با عبارت «ناترازی منابع انرژی» آشنا هستند و میدانند دولت برای تامین گاز مناطق مختلف کشور، با سختیهای زیادی روبروست. با این حال، معلوم نیست تا کی قرار است کشور را تعطیل کنند بدون این که به فکر راهحلی جدیتر باشند که البته فعالیتهای اقتصادی را مختل نکند.
«علی سعدوندی»، اقتصاددان، در مصاحبه با روزنامه اینترنتی فراز میگوید: «تعطیلیهای مکرر بیش از آنکه راهحلی برای مشکل باشد، تلاشی برای به تعویق انداختن بحران است، بحرانی که سرانجام گریبانگیر کشور خواهد شد.»
ناترازی انرژی یا بحران سیاستگذاری؟
سعدوندی در تحلیل خود از وضعیت کنونی میگوید: «اقتدار حاکمیتی خدشهدار شده و سیاستگذاری اقتصادی کشور بهگونهای است که در مواجهه با بحرانهای سنگین، از این مشکلات سرباز میکنند. دولت بهجای اینکه اقدام به معالجه کند، تلاش میکند بحران را به تعویق بیندازد.
اما این راهکار تنها منجر به انباشت مشکلات و در نهایت تخلیه شدید آنها میشود.» به گفته او، تعطیلیها نیز در همین راستا تعریف میشوند: «کل حاکمیت از عواقب اقتصادی این تصمیمها آگاه نیست یا آن را نادیده میگیرد. این تعطیلیها مردم را شرطی میکند که هر وقت هوا سرد شد یا شاخص آلودگی بالا رفت، باید انتظار تعطیلی داشته باشند، در حالی که این روند هزینههای اقتصادی هنگفتی دارد.
تعطیلیهای مکرر به تولید آسیب میزند، نظم اقتصادی را مختل میکند و بهرهوری را کاهش میدهد. اگر این روند ادامه پیدا کند، در آینده اثرات مخرب آن بر کشور نمایان خواهد شد. این شرایط شباهت زیادی به تصمیمگیریهای شوروی دارد؛ جایی که دولت از حل بحرانها ناتوان بود و در نهایت تسلیم شد.»
ناترازی انرژی نه، ورشکستگی اقتصادی!
به عقیده این کارشناس، مسئله عمیقتر این است که دولت حتی در کوتاهمدت هم نمیتواند از این راهکار به درستی استفاده کند. برای مثال، این تعطیلیها قرار بود مصرف انرژی را کاهش دهد، اما چون هیچ سیاست اصلاح قیمتی وجود ندارد، مردم همچنان بدون انگیزه برای صرفهجویی، مصرف خود را ادامه میدهند.
سعدوندی میگوید: «دولت این کار را نکرده و نتیجه این شده که مصرف انرژی در سال گذشته ۷ درصد افزایش یافته، در حالی که جمعیت کشور و میزان تولید داخلی چنین رشدی نداشته است. این یعنی الگوی مصرف غیرمنطقی شده و بخشی از این انرژی عملا هدر میرود».
یکی از محورهای اصلی وضعیت فعلی، مدیریت منابع انرژی است. سعدوندی تاکید میکند حتی اگر نتوانیم وضعیت فعلی را نتیجه ورشکستگی اقتصادی بدانیم، به زودی به آن وضعیت میرسیم. ایران از نظر مجموع ذخایر نفت و گاز، جایگاه نخست جهان را دارد. با اینحال، سیاستهای ناکارآمد باعث شده که این منابع بهدرستی مدیریت نشوند.
این اقتصاددان معتقد است که مشکل اصلی نه کمبود انرژی، بلکه فقدان انگیزه برای اصلاح ما یکی از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی در دنیا هستیم، اما سیاستهای اشتباه باعث شده انگیزه صرفهجویی در جامعه وجود نداشته باشد. قیمت پایین انرژی باعث شده مصرفکنندگان صنایع، بیپروا مصرف کنند. راهکار اصلی، واقعیسازی قیمتها و افزایش تدریجی آن است.»
او در ادامه تاکید میکند که مشکل اصلی در سیاستگذاری اقتصادی نهفته است. «دولت بهجای اتخاذ سیاستهای کارآمد، به سمت نظارتهای سختگیرانه رفته است. ما شاهد ایجاد سامانههای متعدد برای کنترل مصرف و توزیع انرژی هستیم، اما این روشها بهجای حل مشکل، تنها بوروکراسی را افزایش داده و در نهایت شکست خواهند خورد.»
سعدوندی با اشاره به وضعیت مدیریت بحران انرژی از سوی دولت میگوید: «دولت باید بهجای سیاستهای مقطعی مثل تعطیلیهای پیاپی، یک برنامه بلندمدت برای مدیریت انرژی داشته باشد. اول از همه، باید مشخص شود که چه میزان از انرژی در بخشهای غیرضروری هدر میرود و مصرفکنندگان پرمصرف باید هزینه واقعی مصرف خود را بپردازند.
الان شما در خیابانها میبینید که بسیاری از مغازهها با گاز، پیادهرو را گرم میکنند. آیا چنین چیزی در کشورهای دیگر دیده میشود؟ مشکل اینجاست که هیچ ابزاری برای کنترل مصرف انرژی وجود ندارد. از طرف دیگر، دولت باید سیاستهای نظارتی خود را اصلاح کند.
ما با یک پارادوکس عجیب مواجهایم: از یکسو، دولت دائما سامانههای نظارتی جدیدی معرفی میکند- سامانه تجارت، سامانه نان، سامانه پخت و پز، سامانه پایش سوخت -اما از سوی دیگر، این نظارتها عملا هیچ تأثیری در حل مشکلات ندارند. چرا؟ چون این سامانهها بهجای اصلاح ساختارهای اقتصادی، صرفا برای کنترل و ردیابی مردم طراحی شدهاند. وقتی شما قیمت انرژی را اصلاح نکنید، هرچقدر هم که سامانه بسازید، باز هم مردم به روشهای مختلف مصرف بالای خود را ادامه میدهند.»
پناه به سیاستهای پوپولیستی از ترس ضعف سیاسی
به باور این تحلیلگر، یکی از دلایل عدم اصلاحات اقتصادی، فشارهای سیاسی و تمایل دولت به حفظ پایگاه اجتماعی خود است: «دولت احساس ضعف میکند و به همین دلیل به سیاستهای پوپولیستی روی آورده است. این سیاستها در کوتاهمدت شاید باعث ایجاد رضایت نسبی شود، اما در بلندمدت کشور را به بحران عمیقتری خواهد کشاند.»
او تاکید میکند که تجربه جهانی نشان داده که راهکارهایی نظیر تثبیت قیمتها و افزایش نظارت دولتی در نهایت شکست میخورند: «کشورهایی مثل ونزوئلا و کره شمالی دقیقا همین مسیر را رفتند و شکست خوردند. ترکیب نظارت آهنین و سیاستهای پوپولیستی، اقتصاد را فلج میکند.»
به عقیده سعدوندی، افزایش سامانههای نظارتی بیش از آن که اثربخش باشد، زمینه فساد و رانت را فراهم میکند. «مسئله اینجاست که این حجم از تجمیع اطلاعات، خود به فساد و رانت منجر میشود. وقتی یک سامانه نظارتی ایجاد میشود، دسترسی به اطلاعات آن فقط در اختیار عدهای خاص قرار میگیرد که میتوانند از آن برای منافع شخصی خود استفاده کنند.
مثلا، همینکه مسئولان میتوانند ببینند که یک شهروند امروز چند قرص نان خریده، به چه دردی میخورد؟ آیا این اطلاعات قرار است بحران نان را حل کند؟ خیر. در چنین فضایی، اصلاحات اقتصادی بسیار دشوار میشود، چون هر اصلاحی فوراً با مقاومت گروههای مختلف مواجه میشود. همانطور که در بحث از حذف ارز نیمایی شاهد واکنش شدید گروههای مختلف بودیم».
تعطیلیهای اخیر تهران بیش از آنکه راهکاری برای مدیریت بحران انرژی باشد، نشاندهنده مشکلات عمیقتری در سیاستگذاری اقتصادی و مدیریت منابع است. دولت در مواجهه با ناترازیهای اقتصادی، بهجای اجرای اصلاحات ساختاری، سیاستهایی را اتخاذ کرده که تنها بحران را به تعویق میاندازد.
سؤال اساسی این است که آیا تصمیمگیرندگان از عواقب این سیاستها آگاه هستند؟ یا همچنان به سیاستهای کوتاهمدتی ادامه خواهند داد که در نهایت کشور را با بحرانهای شدیدتر مواجه خواهد کرد؟
https://www.faraz.ir/000NIC
نظرات بسته شده است.