کافه در نگاه نخست شاید تنها مکان مناسبی به جهت گذران اوقات فراغت باشد. اما کافه را میتوان از جنبههای متفاوتی بررسی کرد.
از جمله نکات مهمی که کافهها در بردارند، پذیرش نقشهای گوناگونی است که پذیرفتهاند. روزانه افراد گوناگون با سلایق و نیازهای متفاوت با حضو در این فضا و سعی دارند تا ساعاتی را در زندگی روزمرهی خویش بگذرانند.
رشت، شهر کافههاست. مردم این شهر از گذشته تا حال به کافهنشینی و گپ زدن در آن سخت علاقهمند بودهاند، از این رو تعداد کافههای رشت بسیار است و هر روز نیز به آن اضافه میشود. در هر خیابان که قدم میزنیم، چندین و چند کافه میبینیم که اکثر آنها رنگ و لعاب و مایههای رنگ و نورپردازی نسبتا مشابهی اما با کارکردهای متفاوتی دارند.
یکی خود را با فضایی نوستالوژیک با ابزار و وسایل قدیمی و تاریخی، صندلیهای لهستانی و موسیقیهای خاطرهانگیز معرفی میکند، دیگری مدرن است، یکی پر از عکسهای گوناگون بر دیوار است و دیگری مملو از عطر کتاب و فرهنگ کتابخوانی، یکی…
شاید به نظر برسد با کثرت تعداد این همه کافه در سطح شهر، بازارشان چگونه است؟ اما باید به این نکته نظر داشت که هر کدام این کافهها، پاتوق جمعی از افراد است که دلبستهی فضا و نوع رفتار صاحبان آن هستند.
در حال حاضر عدهای بر این باورند که فرهنگ کافهنشینی یک فرهنگ وارداتی و فرنگی است؟ و یا ریشهای در فرهنگ و پیشینهی تاریخی این مرز و بوم ندارد. شاید گونهی امروزی این رفتار با گذشته کمی متفاوت باشد، اما کافهنشینی و قهوهخانهنشینی از دیرباز مرسوم بوده و البته که برخی پدیدههای دنیای جدید آن را دستخوش تغییر و تحول کرده و از شکلی به شکل دیگر درآورده است.
قهوهخانهنشینی نخستین پدیدهی اجتماعی بود که در جامعهی شهری ایران شکل گرفت و مردان را از محیط خانه و محل کار به مکانی عمومی جذب کرد. در آغاز افرادی از گروههای ادیب، شاعر و نویسنده برای تبادل افکار و عرضهی دستاوردهای ذوقی خود، مبادلهی اطلاعات و پارهای سرگرمیهای دیگر در قهوهخانه ها جمع میشدند. اما رفتهرفته با توسعهی قهوهخانه در شهرها، کاربری آن فراگیرتر شد و افراد از گروههای اجتماعی گوناگون، به ویژه گروه های شغلی و اصناف به آن روی آوردند و قهوهخانهها را پاتوق خود کردند.
در قدیم، هر پدیده و نهادی که در جامعهی ایرانی بنیاد میگرفت، سازگار و متناسب با نظامهای اجتماعی و اقتصادی و نهادهای فرهنگی عمل میکرد. قهوهخانهها نیز همچون یک نهاد اجتماعی ـ فرهنگی، نقش خود را در جامعهی سنتی ایران ایفا کرده و در طول حیات چند صدسالهی خود، در هر زمان و دوره، به اقتضای اوضاع اجتماعی هر شهر و دیاری با جامعه و فرهنگ مردم ارتباط داشته و همراه با گرایشهای مختلف مردمان فعالیت کرده است.
کافه و کافهنشینی به سبک مدرن و جدید، جزئی از فرهنگ روشنفکری ایرانی از سالهای دههی بیست به بعد به شمار میرود. سالها قبل از آنکه مکانهای فرهنگی مدرن مثل: گالریهای نقاشی، تئاتر شهر، کتابخانه و فرهنگسراها احداث شود، کافههای روشنفکری، پاتوق و محل گردهمایی و دیدار چهرههای شاخص ادبی و هنری بود. سنت کافهنشینی روشنفکران ایرانی متاثر از سنت دیرپای کافهنشینی روشنفکران اروپایی به ویژه روشنفکران فرانسوی از قبیل: ژان پل سارتر، آلبرکامو و سیمون دوبوار بود.
در رشت از سالها پیش کافهها پاتوق افراد مختلف جامعه بوده که به فراخور قرارگیری آن کافه در محلات، پاتوق اقشار و طبقات مختلف اجتماعی بوده است. اما امروزه کافه ها مکان رفت و آمد جوانانی است که شاید خسته از ارتباطات مجازیشان برای گپ و گفتی رو در رو به این کافهها روی میآورند.
این روزها کافهها در همه شهرها از جمله رشت، بخشی از فضای مدرن شهری است که متناسب با ارزشهای شهری طراحی شدهاند. نورپردازی، شیوهی چیدمان، پیشخوان کافه، سبک چیدمان میزها، نوع موسیقی و مانند آن، همگی بخشی از رمزگان فرهنگی نوین است. به همین دلیل برخی بر این اعتقادند که کافه ها یکی از مکانهایی است که قدرت جهان پسامدرن بازتولید میکند.
سخن آخر آنکه کافهها امروزه تنها مکانی برای نوشیدن قهوه، چای و خوردن غذایی ساده نیستند، بلکه این مکان، فضایی با ویژگیهای فرهنگی بوده که در بستر شهرنشینی طی برخی تحولات فرهنگی دورهی معاصر شکل گرفته است. اغلب مخاطبان این فضاهای فرهنگی، افرادی هستد که برای دستیابی به تجربهای متفاوت و برای تعاملات غیررسمی آن را انتخاب میکنند. کافهها این روزها، بخش مهمی از سبک زندگی و یا اوقات فراغت مردم به ویژه جوانان را تشکیل میدهند.
نظرات بسته شده است.