یادداشتی درباره یک مسابقه تراژیک

دیگری‌سازی در ورزش؛

51

مسابقه تکواندو بین ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، فراتر از یک رقابت ورزشی ساده بود. این رویداد به یک روایت ملی بدل شد که در آن، پیروزی و شکست، نه ‌تنها به‌ عنوان یک موفقیت یا شکست فردی، بلکه به مصداقی از بازنمایی ارزش و هویت ملی بدل شد و توأمان اشک‌ها و لبخندهایی را به ارمغان آورد.

کمی دقیق‌تر به موضوع بنگریم، ناهید کیانی و کیمیا علیزاده، هر دو از چهره‌های جوان تکواندوی ایران هستند. با این‌ حال، تفاوت‌هایی در مسیر حرفه‌ای، تصمیمات شخصی و حتی تصویری که از آن‌ها در رسانه‌ها ساخته ‌شده بود، به این رقابت ابعاد دیگری بخشید.

تصمیم به مهاجرت و تغییر تابعیت، کیمیا را به نماینده جوانانی تبدیل کرد که به دنبال تحقق رویاهای شخصی و فرصت‌های بهتر جلای وطن کرده‌اند، اما هنوز قلبشان برای وطن می‌تپد و ناهید نماد جوانانی است که در این مرزوبوم با وجود دشواری‌های بسیار در پی رسیدن به آرزوهایشان هستند.

پس از کسب مدال نقره توسط ناهید کیانی تکواندوکار ایرانی در المپیک پاریس، موجی از احساسات متناقض را از سوی کاربران ایرانی شاهد بودیم. ناهید با یکی از هم‌تیمی‌های قدیمی خود؛ کیمیا علیزاده برای دومین بار مسابقه داد و برخلاف دوره پیش، این دوره توانست او را شکست دهد و به مدال نقره دست یابد.

کیمیا که عنوان نخستین بانوی مدال‌آور ایرانی را از آن خود کرده است، این بار از ناهید شکست می‌خورد. اما واکنش‌های مختلف و موج احساساتی که در بین کاربران در اینستاگرام و توییتر ایجاد شد، به نظر موضوع قابل ‌تأمل و مهمی است که جای بحث بسیار دارد در اینجا به گوشه‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنم.

این مسابقه بیش از آنکه به لحاظ ورزشی و تخصصی برای ایرانیان جذاب باشد به یک تراژدی تبدیل شد. ایرانیان در کشاکش دو احساس کاملاً متناقض نمی‌دانستند از برد ناهید کیانی خوشحال باشند یا با کیمیا علیزاده بغض کنند؟

گویی کاربران ایرانی‌ از اینکه همه‌چیزشان از زندگی روزمره از ورزش تا سینما ایدئولوژیک و سیاسی شود، به ستوه آمده‌اند و این‌رو با اتخاذ تاکتیک‌هایی همچون تولید و به اشتراک‌گذاری کلیپ‌هایی از لحظات صمیمانه بین ناهید و کیمیا نشان دادند که می‌خواهند از قطبی‌سازی‌های فرمایشی و سیاست خودی-غیرخودی بگریزند.

این مسابقه ورزشی نشان داد که سیاست خودی و غیرخودی میدان ورزش را نیز تحت تأثیر قرار داده است و همان‌طور که در سطح جامعه با قطبی شدن جامعه و گروه‌های مختلف مردم مواجهیم، ورزش نیز از این قاعده مستثنی نشده است.

با وجود این، زمانی که کیمیا موفق به کسب مدال برنز در المپیک شد، ایرانیان از برد او نیز همچون برد ناهید خوشحال شدند، آن‌ها همچنان کیمیا را یک دختر ایرانی می‌دانند و با دو قطبی ایجاد شده که برخی از تندروهای داخلی بر آن تأکید می‌کنند، همنوا نیستند، آن‌ها به‌خوبی از این موضوع آگاه‌اند که نمی‌توان دو هم‌ وطن را در مقابل یکدیگر قرارداد و هم ‌زمان از مام وطن و ایرانی بودن سخن گفت.
ناگفته نماند که در این باره می‌توان به مسأله مهاجرت اشاره کرد که از سیاست‌های غلط دولت‌ها ریشه می‌گیرد و می‌تواند کلیت زندگی افراد را تحت‌الشعاع قرار دهد. ورزشکاران مهاجر اغلب با چالش هویت دوگانه مواجه می‌شوند.

آن‌ها هم به کشور مبدأ احساس تعلق و هم نسبت به کشور مقصد احساس مسئولیت‌پذیری دارند. این تعلق دوگانه، می‌تواند منجر به احساس گسست و سردرگمی شود. با همه این‌ها، حواشی این مسابقه نشان داد که ایرانیان سیاست آغوش باز را برای کیمیا و کیمیاهای ایران گشوده‌اند و همان‌طور که ناهید کیانی مهربانانه پس از پایان بازی و پیروزی بر کیمیا آغوش خود را بر کیمیا گشود. کاربران ایرانی به سیاست مشت بسته و دو قطبی‌سازی ساختاری آگاه‌اند و از پیامدهای ناگوار آن نیز بیم دارند.

ساختارهای سیاسی برای تداوم و جذب مشارکت حداکثری مردم در رخدادهای اجتماعی سیاسی به‌جای تأکید بر سیاست‌ها و ایدئولوژی‌های فرمایشی باید بتوانند شهروندان را در کنار یکدیگر قرار دهند تا در مقابل هم.

زمانی که ورزش به ابزاری برای اهداف سیاسی تبدیل می‌شود، ارزش ذاتی آن به‌عنوان یک فعالیت لذت‌بخش و سالم کاهش می‌یابد. همچنین، این رویه باعث می‌شود تا ورزشکاران تحت فشار قرار ‌گیرند تا نمادهای سیاسی باشند و از آن‌ها انتظار می‌رود که از ارزش‌های سیاسی خاصی حمایت کنند و رقابت سالم و دوستانه در ورزش، جای خود را به رقابت‌های ایدئولوژیک ‌دهند.

به بیانی بهتر، قرار دادن گروه‌های مختلف مردم در مقابل هم علاوه بر این احساسات متناقض دشوار، به نفع ساختار سیاسی هم نخواهد بود، به جای مشارکت، رقابت‌های مسموم و به‌جای منافع عمومی، منفعت شخصی و ایدئولوژیک را موجب می‌شود.

کوتاه سخن آنکه، سیاسی کردن امور غیرسیاسی و برخوردهای سلیقه‌ای و غیراستاندارد با حوزه‌های مختلف ورزشی، سینمایی و سایر حوزه‌ها رهاوردی جز ناکامی و تقلیل یکپارچگی اجتماعی به همراه ندارد.

نظرات بسته شده است.