استاندار گیلان تقریبا در همهی نشستها و سخنرانیهای خود از مدیریت جهادی سخن میگوید. فرقی ندارد سوژه چه باشد، نشست مدیریت آب، حل مشکلات محیط زیست، رسیدگی به موانع تولید و تسهیلات بانکی، مسایل مربوط به کسب و کار یا حتی شخص ایشان برای تامین مرغ و قطع و وصل گاز و برق در زمستان هم قرارگاهی جهادی ایجاد کرده است.
بهتر است نگاهی به اظهارنظرهای ایشان کنیم:
«مدیران موظفند فضای مدیریت جهادی را در محل کار ایجاد و در فصل زراعی به طور شبانه روزی فعالیت کنند.
ـ عقب ماندگی ها در گیلان را با مدیریت جهادی جبران میکنیم.
– مدیران در اجرای طرح نهضت ملی مسکن گیلان جهادی تر عمل کنند»
اینها مشت نمونهی خروار هستند که در سایت استانداری گیلان قابل مشاهده است.
رویای جهادی یا مدیریت جهادی نوشداروی راه حل استاندار برای مشکلات ریز و درشت استان است. برای حل معضل مسکن ملی یک راهکار ویژه دارد: مدیریت جهادی، برای حل مشکل تولیدکنندگان صنعتی یک راهکار ویژه دارد: مدیریت جهادی، برای حل کم آبی کشاورزان: مدیریت جهادی. اما این مدیر جهادی کجاست؟ آیا آدرسش را دارید؟!
اگر دارید این استان نیازمند همان مدیر جهادی برای هزاران پروژهی ناتمام، ورشکستگی دهها واحد تولید به آخر خط رسیده، صدها کارگر بیکار شده استان، مهاجرت صدها نفر به گیلان بدون ایجاد زیرساخت و… است.
به راستی این نوشداروی معروف استاندار در دکان کدام عطاری پیدا میشود؟
مدیریت جهادی یا همان جهاد سارندگی که در سالهای اولیه انقلاب در ۱۳۵۸ تشکیل شد، نهادی انقلابی به منظور رسیدگی به مناطق محروم و بازسازی آنها بود که در سال ۱۳۶۲ به وزارت جهاد سازندگی تبدیل شد. پس از آن در سال ۱۳۷۹ به وزارت جهاد کشاورزی تبدیل شد.
جهاد سازندگی در مدت کوتاه فعالیت خود با اعزام گروههای ۱۰ نفره دانشجویان در پی تحقق شعار فقرزدایی و رفع محرومیت از مناطق دورافتاده بود. تئوری جهاد بعدها با نشر و گسترش کتابهای متعدد در دانشگاههای کشور هم تئوریزه شد. بسیاری از افراد و استادان صاحب نام از طرفداران این نوع گفتمان مدیریتی هستند. بسیاری از دستگاههای اجرایی کشور نیز برای آن برنامه و کارگروه دارند. اما نکته اینجاست؛ بسیاری از تئوریسینها و سیاستگذاران که اقدام به خلق چنین تعابیر و موضوعاتی میکنند اگر چه یک سیستم اقتصادی درست نیاز به خلق مداوم واژهها و تعابیر ندارد، اما مقامات مسوول در حوزه اجرا و در استانها نیاز به تاکید چندباره و هزار باره کلمه «مدیریت جهادی» ندارند. آنچه که انجام میشود خود تعبیری از روش مدیریتی و همکاری و هماهنگی آنان با مجموعهی بالاتر یعنی استانداری و شخص استاندار است. بنابراین کسی که در مقام اجراست، الزاما موظف به توصیه و تکرار یک روش مدیریتی نیست. آنچه که ماهیت و کارکرد مجموعه را مشخص میکند برآیند چیزی است که عموم مردم گیلان مشاهده میکنند.
مگر ممکن است شخصی مثلا از شب تا صبح کنار پروژهی راه آهن رشت ـ کاسپین بنشیند و با خود بگوید: با مدیریت جهادی درستش میکنیم؛ و آن پروژه خودبخود درست شود؟ یا اینها نیاز به مجموعهای از عوامل فنی و زیرساختی و تامین هزینه و مصالح و تعیین دقیق زمان به اتمام رسیدن پروژه است. اگر غیر از این بود، مجموعهی دولت در گیلان اینقدر مستاصل از تعیین دقیق اتمام تنها یک پروژه ـ در حد آسفالت یک خیابان ـ نبود.
استاندار گیلان در بهترین حالت به جای یک مقام اجرایی، اکنون یک توصیه کننده و تئوریسین است که با گفتار درمانی به طور مداوم از همکاران خود تقاضا میکنند که مانند یک مدیر جهادی رفتار کنند! حالا ویژگیهای این مدیران جهادی چیست؟ و آیا در همه جای جهان برای کمترین کار و انجام وظیفه سازمانی این حجم جلسه و توصیه به هم میکنند، آن هم بر ما مشخص نیست!