هادی حقشناس از دوره نمایندگی مجلس از شخصیتهایی در استان بوده که همواره در خصوص مسایل اقتصادی، دریایی و نیز سیاسی دید روشنی داشته است.
او که در دوران دولت دوازدهم سکان استانداری گلستان را برعهده داشت، آشنایی خوبی با اعداد و ارقام دارد که آن را در نطق معارفه خود نشان داد و به درستی اعلام کرد که همه ۵/۶ میلیون میلیارد تومان پول صرف زیرساختها، عمران و آبادانی یا صرف خلق ثروت میشود، به همین دلیل است که ما صدها پروژه نیمه تمام در کشور داریم.
حقشناس بعنوان پنجاه و چهارمین استاندار گیلان نیز مانند رییس جمهور محترم با جمله کلیدی “تمام سعی من از امروز این است که معضلات استان را با کمک نخبگان حل نمایم” وارد میدان شد که البته از همان زمان معارفه پا در این چالش نهاد که ساختار فرسوده و ناکارآمد استانداری همچنان ناتوان از شنیدن صداهای متفاوت و گاها منتقد دست و پنجه نرم کند.
آقای حقشناس! بنده به عنوان یک فرد محیطزیستی که در ۲۰ سال اخیر بصورت مستمر شاهد وعدههای بسیار مدیرانی بوده که بعدها برای ارایه، مجبور به آمارسازی شدند، بشدت توصیه میکنم با برشمردن مشکلات محیطزیستی استان بخصوص تالاب انزلی که من نیز به جد معتقدم میبایست بعنوان نقطه صفر اکولوژیک بخش گستردهای از گیلان (حتی بیش از حوزه آبخیز خود) در نظر گرفته شود، وارد راه بیبازگشت مدیران اسبق نشوید که البته هرگز به روشنی شما صحبت نکردند، اما تلاش کردند آمارهای گسترده ارایه دهند و برای مسایل پسماند و … راهحلهایی ایجاد نمودند که معضل پسماند را از چند دفنگاه در سراسر استان به همه شهرها و روستاها گستراند!
ماهیت مسایل محیطزیست به شدت آمیخته به مسایل اقتصادی و اجتماعی یک منطقه است که میبایست در یک بستر یکپارچه مورد توجه قرار گیرد و این مهم تنها زمانی محقق خواهد شد که مدیریت اصلی استان (منظور استاندار محترم و سایر مدیران کلیدی از ادارات مرتبط تا ریاست سازمان مدیریت و برنامهریزی و حتی سازمان تبلیغات اسلامی) بدین امر بصورت پیوسته و بعنوان بستری برای توسعه نگاه کنند که بنظرم این انسجامسازی به عمر من نخواهد رسید.
با شما هم عقیدهام که گیلان یکی از استانهایی است که کمتر از سایر ۳۱ استان دیگر و در مقایسه با آنان اصلا معضل آب ندارد، اما یادمان نرود که در تمام این سالها حقآبه رودخانه سپیدرود به استان سال به سال کوچکتر شده و هنوز هم مدیران استانی به روشنی اعلام نمینمایند که حقآبه در نظر گرفته شده برای استان از رودخانه سپیدرود چقدر است.
سد شهریار که با بودجه گیلان ساخته شد، چرا با اختیار استان زنجان قرار است بهرهبرداری شود؟ جایگزین سپیدرود برای آبیاری دشت فومنات چه برنامهای قرار است اجرایی شود؟ چرا به کانالهای آببر فومنات و تاسیسات آبرسانی سد تاریک به سمت فومنات که یکی از شاهکارهای مهندسی آب است، رسیدگی درست نمیشود؟
آقای استاندار! اجازه دهید صادقانه با هم صحبت کنیم، همه ماجرا به فقدان منابع مالی ختم نمیشود. بعنوان مثال تالاب انزلی که خود شما بدان اشاره کردید، کمیته مدیریت تطبیقی آن خرداد ۱۳۹۰ شروع به فعالیت کرد و اساسنامه آن در آبان همان سال تایید شد.
یعنی حدود ۳۱ ماه پیش از ستاد احیای دریاچه ارومیه. از شما تقاضا دارم به عنوان رییس کنونی ستاد مدیریت زیستبومی تالاب انزلی بررسی بفرمایید طی ۱۳ سال اخیر چه منابعی در اختیار تالاب انزلی و چه منابعی در اختیار دریاچه ارومیه قرار گرفته است؟
نه آنکه دریاچه ارومیه مهم نیست بلکه هر دو تالابی با ارزش جهانیاند. در هر دو تالاب، آژانس همکاریهای دولت ژاپن مشارکتکننده برای احیا بوده است. پس دلیل به نتیجه نرسیدن حداقلی تالاب انزلی چه بود؟
از سال ۱۳۴۵ که تالاب انزلی توسط مشاورین کیمبال بررسی و پیشنهادهایی برای مدیریت بهینه آن ارایه شد، تاکنون حداقل ۲۵ طرح جامع و طرح مدیریت و ۱۱۰۰ پروژه کارشناسی و ۱۵۰ پروژه کارشناسی ارشد و ۱۲ تز دکتری در حوزه مسایل مختلف تالاب انزلی تدوین شده است که هیچ یک به مرحله عملیاتی نرسیده است.
مسأله پسماند رشت و بخش مرکزی که همزمان با شهر ساری کارخانه زبالهسوز شهر رشت از سوی یک شرکت استارت خورد، چگونه همچنان کمتر از ۴۰ درصد پیشرفت اجرا داشته است؟
داستان کارخانه کمپوست رودسر را که فیلم آن چند وقتی است در رسانههای اجتماعی دست به دست میشود که بعنوان محل دپوی پسماند مورد استفاده قرار میگیرد، را دیدهاید یا محل دفع پسماند لاهیجان.
همگرایی وقتی صورت میگیرد که یک صنعت برای موافقت اصولی در حوزه مورد تایید و با رعایت الزامات اساسی بیش از یکسال پشت درهای اتاقها و شوراهای اقتصادی استان گیر نکند.
راه دور نرویم مثالنزدیکتری میزنم یک پروژه غیرانتفاعی در گیلان برای احیای جنگل با مشارکت مردمی و مسئولیت اجتماعی شرکتی با نام “بانی جنگل” برای دریافت موافقت ۲۱ ماه از این جلسه به آن جلسه رسید تا نهایتا در شورای عالی جنگل به مرحله توافق رسید.
اگر حتی به این موضوع بعنوان ورود پول اندک به استان و ایجاد اشتغال محدود نگاه میشد شاید خیلی زودتر به نتیجه میرسید و قابل تکثیر در سایر نقاط استان بود.
شرکتهایی که دفاتر مرکزی آن داخل استان هستند در سایر استانها تصفیهخانه فاضلاب ساختند، و در استان سرمایهگذاری نکردند زیرا که گیلان به باور این که دارای آب است، مصوبه قانونی خرید آب خروجی تصفیهخانه را ندارد و بیش از ۴ سال است که با نمایندگان استان برای این موضوع رایزنی انجام میشود ولی جزو اولویتهای ایشان نیست.
اینها نمونهای از مشت نمونه خروار مسایل بلاصاحب و بدون برنامه استان است که پول به تنهایی حل نمیکند.
سوال اصلی من اینجاست آیا شما آمادهاید که با برخی مدیران شهری در شهرهای مختلف استان برخورد کرده و فشار را بر کفه حل موضوعات اساسی استان بیاورید؟
برای این مهم نیاز به یک دگرگونی اجتماعی است و اگر بپذیریم که دگرگونی اجتماعی چند بعدی است، اما در نهایت با دگرگونی در ذهنیت، هم در افراد و هم در جمع، ممکن میشود، مسیر پر خطری در پیش است که بقول شما قالی زیبا بافته شود.
اگر همچنان راسخ به ادامه این مسیرید چند پیشنهاد دارم:
- از اجماعهای خرد سود بجویید و آغاز کنید؛ شاید نتوانیم بین همه دلسوزان توسعه استان به سرعت اجماع ایجاد کنیم، اما برخی موضوعات کلیدی مورد توافق هستند که میتوانند مانند هسته تحول بخش اولیه گوله برف عمل کنند.
- تبدیل رخداد به ابررخداد؛ وقتی یک نفر سخن میگوید و مینویسد، یک پروژه کوچک اجرایی میشود، این یک رخداد است اما وقتی ۲۰ نفر در استان همان را مینویسند یا نقد میکنند یا حتی مخالفت میکنند یا پروژههای مشابه اجرا میشود یا پروژهها مورد ارزیابی و بررسی قرار میگیرد، یک ابررخداد در حال شکلگیری است که میتواند ما را به مرحله بالاتری وارد نماید.
- شیطان را بیابید؛ شیطان در جزییات نهفته است، رویکردهای کلی نیازمند عملی شدن است، یعنی اگر برنامه عمل چهارساله تدوین کردهاید، برنامه عمل یکساله را با مردم استان به اشتراک بگذارید. جزییات را با مدیران بررسی و تدوین کنید، تا همدلی و همراهی و مسیر مشخص شود و آنکس که در این مسیر نیست از ماشین توسعه استان خارج شود.
- شبکهسازی توسعه استان، ایجاد خرده اجماع و جریانسازی رسانهای به توسعه کمک میکند، همه را همراه کنید.
- به بازی گرفتن کنشگران مرزی و تمرین گفتوگو و توسعه را سرلوحه کار قرار دهید، با مردم سخن بگویید.
نظرات بسته شده است.